بوسیدن دستان حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) توسط رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

  • 1398/11/23 - 18:08
عایشه می‌گوید: هیچ کس را از فاطمه (س) شبیه‌تر به رسول خدا (ص) در سخن گفتن ندیدم، هرگاه فاطمه (س) بر پیغمبر (ص) وارد می‌شد، پیغمبر به او خوشآمد می‌گفت و به سویش می‌رفت و دستش را می‌بوسید و او را در جای خود می‌نشاند.

خداوند به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) عنایت ویژه‌ای داشت و به ایشان ذریه مبارکی مانند «سروران جوانان اهل بهشت» و زینب (سلام‌الله‌علیها) که شبیه به حضرت مریم بود، عطا کرد؛ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن‌ها را بسیار دوست می‌داشت و آن‌ها را فرزندان خود می‌نامید، آن‌ها را می‌بوسید و فضل و مقام آن‌ها را نزد خود بیان می‌کرد، در حالی‌که همسران پیامبر از داشتن فرزند محروم بودند.
یکی از همسران پیامبر غیر از حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)، در سال هشتم هجری، صاحب فرزند شد؛ نقل است که بعد از تولد ابراهیم، پیامبر شاد شد و او را به عایشه نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه شبیه من است!»[1]
با این‌که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ابراهیم را بسیار دوست می‌داشت، ولی در انتخاب بین او و امام حسین (علیه‌السلام)، امام حسین را برگزید؛ ابن عبّاس می‌گوید: در محضر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودم، فرزندش ابراهیم را بر زانوی چپ و حسین (علیه‌السلام) را بر زانوی راست نهاده بود. گاهی ابراهیم را و گاهی حسین (علیه‌السلام) را می‌بوسید. در این هنگام جبرئیل نازل شد و از جانب خداوند متعال برای پیامبر این پیام را آورد که: ای پیامبر! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: من این دو فرزند را برای تو باقی نمی‌گذارم، یکی را باید فدای دیگری کنی. پیامبر نگاهی به ابراهیم کرد و گریست. سپس نگاهی به حسین (علیه‌السلام) کرد و گفت: ای جبرئیل! ابراهیم را فدای حسین (علیه‌السلام) کردم. ابن‌عباس می‌گوید: پس از سه روز ابراهیم از دنیا رفت.[2]
هر وقت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حسین (علیه‌السلام) را می‌دید، او را می‌بوسید و در بر می‌کشید و لب‌هایش را می‌مکید و می‌گفت: جانم به قربان کسی‌که فرزندم ابراهیم را فدای او کردم.

عایشه که شاهد احترام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به حضرت زهرا بود، نقل می‌کند: هیچ کس را از فاطمه (سلام‌الله‌علیها) شبیه‌تر به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سخن گفتن ندیدم، هرگاه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وارد می‌شد، پیامبر به او خوش‌آمد می‌گفت و به سوی او می‌رفت و دستش را می‌گرفت و می‌بوسید و او را در جای خود می‌نشاند.
حاکم نیشابوری در مورد این روایت می‌نویسد: این حدیثی صحیح است بنا بر شرایط شیخین (مسلم و بخاری) ولی آن دو نفر ذکر نکرده‌اند.[3]
ذهبی در تلخیص مستدرک اعتراف به صحت این حدیث می‌کند.

پی‌نوشت:

[1]. انساب الاشراف، بلاذری، ج2، ص588 و589. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. المناقب، ابن شهرآشوب، ج4، ص81. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. «عَنْ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّهَا قَالَتْ: «مَا رَأَیْتُ أَحَدًا کَانَ أَشْبَهَ کَلَامًا، وَحَدِیثًا مِنْ فَاطِمَةَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَکَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَیْهِ رَحَّبَ بِهَا، وَقَامَ إِلَیْهَا فَأَخَذَ بِیَدِهَا فَقَبَّلَهَا وَأَجْلَسَهَا فِی مَجْلِسِهِ» هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.» المستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ص167 و 168. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.