نظر احمد بن حنبل در مورد فضایل امیرالمؤمنین کجا و نظر ابن تیمیه کجا؟!

  • 1398/12/19 - 16:46
احمد بن حنبل می‌گوید: «برای هیچ‌یک از صحابه پیامبر، به اندازه علی-ع- فضیلت نقل نشده.» و می‌گوید: پس هر کس اصحاب پیامبر را دشنام دهد، یا حتی یکی از اصحاب را دشنام دهد، یا جایگاه او را تنقیص کند یا طعنی بر آن‌ها وارد کند، یا عیبی از آن‌ها را فاش کند، یا در مورد آن‌ها عیب‌جویی کند، چنین فردی، بدعت‌گذار و خبیث است که خداوند هیچ عملی از او قبول نمی‌کند.

امامت و خلافت، به معنای ریاست و رهبری جامعه اسلامی در امور دنیایی و دین، و به عنوان پیشوا و خلیفه پیامبر اکرم است، لذا این جایگاه خاص، با تمام لوازم آن، با خاتمیت تعارضی ندارد و به همراه آن تلقی می‌شود. زیرا دریافت و ابلاغ وحی، مرجعیت تامه دینی، تبیین و تشریح احکام دین، ولایت و زمامداری بر جامعه اسلامی، همه و همه از شئونات پیامبر اکرم بوده که بجز ارتباط با وحی به جانشین او منتقل می‌شود، در نتیجه مسلمانان، تداوم راه پیامبر اکرم را در جایگاه امامت و خلافت، امری قطعی و ضروری می‌دانند. امامیه معتقد است امامت از مباحث اصول اعتقادی و علم کلام است، اما اهل سنت با کاستن از مقام امامت، آن را یک مسئله حکومتی و اجتماعی و به عنوان یک مسئله فقهی و فرعی تفسیر و تحلیل می‌کنند، لذا در نظر ایشان، حاکم به مانند مردمان عادی در جامعه اسلامی خواهد بود، که اگر این طور شود، جایگاه حاکم به حدّی تنزّل پیدا می‌کند که اشرار امت هم می‌توانند به این جایگاه برسند؛ چیزی که ابن تیمیه و پیروان او از درک این مسئله عاجز بوده‌اند و افرادی مانند یزید و معاویه را به عنوان امام، واجب الاطاعه می‌دانند، این است که تاریخ فریقین به انحراف این افراد اذعان دارد. ابن تیمیه با وجود انحراف اینان و عمل نکردن به سنت پیامبر اکرم، باز معتقد است که : «... با تمام این معاصی آنها، اطاعت از ایشان واجب است...»[1] در حالی‌که این دو سراسر شرارت و خباثت در زندگی دنیایی خود داشته‌اند، مثلاً برخی از علمای اهل سنت در باره‌ی معاویه که تاریخ می‌گوید او در میان چهار نفر از راه زنا متولد شده و دست آخر به ابوسفیان منتسب گردید، این‌چنین می‌گویند: «از زهرى سوال شد: آیا جایز است امام جماعت، حرام‌‏زاده باشد؟ او پاسخ داد: آرى! اشکالی ندارد؛ چون ائمه بزرگ ما حرام‌‏زاده بودند.»[2] مراد از ائمه بزرگ که او بیان می‌دارد چه کسانی هستند؟
اما وقتی نوبت به جایگاه اهل بیت خاص پیامبر اکرم، به‌ ویژه حضرت علی (علیه‌السلام) می‌رسد، شروع به تنقیص حضرت می‌کنند. شخصیتی که از کثرت فضیلت در متون و تاریخ فریقین در میان مسلمین و حتی در میان ادیان الهی، احدی را به ایشان نمی‌توان مقایسه کرد، که این نشان از مقام و منزلت عظیم آن حضرت است که فقط جهّال به انکار آن روی می‌آورند و خردمندان قاصر از توصیف آنند.
احمد بن حنبل صراحتاً اقرار می‌کند که: «ما ورد لاحد من اصحاب الرسول من الفضائل ما ورد لعلی-ع-[3] برای هیچ‌یک از صحابه پیامبر، به اندازه آن‌چه برای علی-ع- فضیلت نقل شده، وارد نشده.» و در شعری این چنین بیان می‌دارد که: « من لم یثبت الامامه لعلی......... فهو اضل من حمار اهله.[4] یعنی کسی‌که امامت را برای علی ثابت نداند ... از چهارپای خانه‌اش گمراهتر است.» در نتیجه دیدگاه احمد بن حنبل نسبت به ابن تیمیه که نظر او نسبت به حضرت علی (علیه‌السلام) منفی است، همین است که می‌گوید: هرگونه تنقیص، طعن، عیب گویی، دشمنی با صحابه ممنوع است. لذا افرادی مانند ابن تیمیه را گمراه معرفی می‌کند؛ مثلاً در کتاب طبقات الحنابله، از قول ایشان این طور وارد شده: «فمن سبّ اصحاب الرسول الله، او احد منهم، او تنقصه او طعن علیهم، او عرض بعیبهم، او عاب احدا منهم، فهو مبتدع رافضی خبیث ولا یقبل الله منه صرفاً ولاعدلاً...[5] پس هر کس اصحاب پیامبر را دشنام دهد، یا حتی یکی از اصحاب را دشنام دهد، یا جایگاه او را تنقیص کند یا طعنی بر آن‌ها وارد کند، یا عیبی از آن‌ها را فاش کند، یا در مورد آن‌ها عیب‌جویی کند، چنین فردی، بدعت‌گذار و خبیث است که خداوند هیچ عملی از او قبول نمی‌کند...». هر چند این عقیده به روافض نسبت داده شده است، اما بی‌ارتباط هم با کسانی که حضرت علی(علیه السلام) را تنقیص و... می‌کنند نیست.
چرا که ابن تیمیه و تابعین او، بر خلاف دیدگاه غالب و اکثر پیشوایان اهل سنت، بر تردید افکنی، نقص کردن، کم شمردن، و انکار فضائل حضرت علی (علیه‌السلام) روی می‌آورند و اصرار دارند و حتی به دروغ، این رویه را به پیشوایان اهل سنت تسرّی می‌دهند، و حال این‌که ابن حجر عسقلانی در مورد ابن تیمیه می‌گوید: «ابن تیمیه در بیشتر موارد علی (علیه‌السلام) را تنقیص کرده است.»[6] علامه محمد زاهد کوثری می‌گوید: «از تمام آثار ابن تیمیه و هر قدمی که برداشته، بغض او نسبت به علی (علیه‌السلام) آشکار است.»[7] و این درک و شعور او را نشان می‌دهد و سخن پیامبر مصداق پیدا می‌کند که: «یا علی لایبغضک الاّ منافق.[8] ای علی! جز منافق کسی بغض و دشمنی تو را به دل ندارد.» لذا ابن حجر در ادامه این حدیث، او را منافق می‌داند، همانطور که علمای دیگر اهل سنت هم او را منافق دانسته‌اند.
و چه زیبا احمد بن حنبل خلافت را بر امیر مومنان علی (علیه‌السلام) تشریح می‌کند. ابن عساکر این عالم اهل سنت در کتاب خود روایت می‌کند که: «عبدالله فرزند احمد بن حنبل می‌گوید، روزی در خدمت پدرم بودم، گروهی از اهل کرخه نزد پدرم آمدند، و از ابوبکر و عمر و عثمان شروع به صحبت کردند و مبالغه می‌‌کردند و سپس درباره‌ی خلافت علی (علیه‌السلام) سخن گفتند و اطاله‌ی کلام کردند، پدرم ساکت بود تا این‌که سر بلند کرد و گفت ای گروه! در مورد خلافت و علی، و علی و خلافت زیاد سخن گفتید. بدانید که خلافت برای علی زینت نیست، بلکه علی موجب اعتبار و زینت و ارزش خلافت گردید.»[9]
در نتیجه تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان

پی‌نوشت:

[1]. منهاج السنه، ابن تیمیه، جامعه الامام محمد بن سعود، ریاض، عربستان، ج1 ص113.
[2]. المحلی، ابن حزم، دارالآفاق، بیروت، لبنان، ج4 ص213. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. تاریخ خلفاء، سیوطی، دارالریان، قاهره، مصر، ص150.
[4]. مناقب امام احمد بن حنبل، ابن جوزی، دارالهجر، بیروت، لبنان، ص220. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. طبقات حنابله، عبدالرحمن حنبلی، دار المعرفه، بیروت، لبنان، ج1 ص303.
[6]. لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج6 ص319-320. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. الحاوی فی سیره الطحاوی، محمد زاهد کوثری، المکتبه الازهریه للتراث، قاهره، مصر، ص 26. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[8]. الدرر الکامنه...، ابن حجر عسقلانی، حیدرآباد، دکن، ج1 ص154.
[9]. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج 42 ص 446. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.