اُلفت و محبت از نگاه ادیان الهی و فرقه‌ی بهائیت

  • 1398/08/30 - 23:40
با صرف‌نظر از اعتراف بهائیت به اشتراک اصل اُلفت و محبّت در میان ادیان الهی و همچنین نقض این شعار در این فرقه؛ بهائیت منطق خود را بر آن استوار می‌داند که اگر دین سبب هرگونه نزاع شود، نبودش بهتر است. این در حالیست که پیامبران الهی (علیهم السلام) در کنار دعوت به الفت و محبّت، همواره در برابر طاغوت و هر جریان ظالمانه‌ای قیام کرده‌اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از تعالیمی که بهائیت آن را به عنوان اصلی بدیع مطرح کرده، اینست که دین باید سبب اُلفت و محبّت باشد؛ همچنان که عبدالبهاء در تشریح آن، بی‌دینی را بهتر از عداوت برشمرده است: «ثالث تعلیم حضرت بهاءالله این است که دین باید سبب اُلفت باشد، سبب ارتباط بشر باشد، رحمت پروردگار باشد و اگر دین سبب عداوت (دشمنی) شود و سبب جنگ گردد، عدمش (نبودش) بهتر (است)، بی‌دینی بِه از دین است».[1]
اما نکته‌ای که در بررسی اصل اُلفت و محبّت باید متذکر شویم، تأکید بر نگاه ناقص بهائیت در غایت‌شناسی دین و انتظار بشر از دین می‌باشد. آیا هدف دین آن است که به تمام انسان‌ها محبّت داشتن را بیاموزد و آن‌ها را از دشمنی نسبت به یکدیگر باز دارد؟! اگر نهایت انتظار بهائیت از دین این است که با شکل‌گیری اختلاف و دشمنی میان پیشوایان و جدا شدن برادران از هم برای تصدّی رهبری این فرقه، علّت وجود این فرقه از اساس زیر سؤال رفته است.[2]
با صرف‌نظر از این تناقض و همچنین اعتراف بهائیت به مشترک بودن اصل اُلفت و محبّت در میان ادیان الهی [3]، این فرقه منطق خود را بر آن استوار می‌داند که دین باید سبب اُلفت و محبّت باشد و اگر دین سبب عداوت و دشمنی شود، نبودش بهتر است. این در حالیست که در منطق ادیان الهی و توحیدی، برقراری عدالت و اُلفت بین انسان‌ها تنها یکی از اهداف انبیای الهی (علیهم السلام) و شرایع آسمانی بوده و در واقع، شعار اصلی تمام پیامبران الهی (علیهم السلام) دعوت انسان‌ها به عبودیت و بندگی خداوند و اجتناب از طاغوت بوده است. به همین خاطر پیامبران (علیهم السلام) و شرایع الهی، در کنار دعوت به صلح و اُلفت و محبّت به دیگران، همواره از مؤمنان به راه خویش خواسته‌اند که در برابر هرگونه استعمار، استثمار، طاغوت و هر جریان ظالمانه‌ای قیام کنند و به جهاد بپردازند: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ [حج/39]؛ به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته‌اند؛ و خدا بر یاری آنها تواناست».
بنابراین دین، هم سبب اُلفت و محبّت (با حق‌جویان و حق‌طلبان) و هم سبب عداوت و کینه و دشمنی (با طاغوت‌ها، ظالمین و زیاده‌خواهان) می‌باشد؛ اما اصل مذکور در بهائیت، دینی را دین می‌داند که فقط سبب اُلفت باشد و در صورتی که عامل هرگونه نزاعی شود نبودش بهتر است.[4]
اینجاست که ماهیت استعماری این فرقه‌ی ساختگی نمایان می‌گردد و این اصل نیز مانند دیگر اصول بهائی، به خلع سلاح فکری ملّت‌ها در برابر زیاده‌خواهان می‌انجامد. به راستی چه چیز برای استعمارگران و سلطه‌طلبان بهتر از آن است که انسان‌ها، پیرو مسلکی شوند که در پیروان خود نه تنها ذرّه‌ای عداوت نسبت به آن‌ها ایجاد نمی‌کند، بلکه به عنوان تکلیفی دینی از پیروان خود می‌خواهد که از صمیم قلب، محبّت خویش را به آنان مبذول دارند: «... اگر ستم‌کاری دست تطاول بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، اَحبای الهی مانند اَغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جِگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند».[5]

پی‌نوشت:
[1]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، ص 146.
[2]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: آیا بهائیان در عمل، صلح طلب بوده‌اند؟!
[3]. همچنان که به نقل از عبدالبهاء می‌خوانیم: «جمیع انبیاء به جهت تربیت آمدند تا نفوس غیربالغه را به بلوغ رسانند و اُلفت و محبّت بین جنس بشر اندازند نه بغض و عداوت»: اشراق خاوری، پیام ملکوت، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 65.
[4]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، ص 146.
[5]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 124-123.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.