احکام بابیت در نقض تحری حقیقت

  • 1398/08/05 - 15:54
بهائیت چگونه می‌تواند زیربنای اعتقادی خود را در تحری حقیقت معرفی کند و ضمن ایراد به شیعیان بخاطر پیروی از مرجعیت، از ستایندگان مسلک حقیقت‌ستیز و مخالف آزاداندیشی بابیت به شمار آید؟! با اندکی تأمل در تاریخ باب و بهاء می‌توان دریافت که علّت مخالفت بهائیت با هر نوع تقلید، نه بخاطر آزادانیشی، بلکه با هدف مقابله با پیروی مردم از مرجعیت و علمای شیعه بوده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اولین اصل از اصول تعالیم بهائیت، اصل تحری حقیقت و ترک تقلید است. در این تعلیم، راه رسیدن به وحدت عالم انسانی و دوری از جنگ و جدال، دست برداشتن از تقلید و جستجوی آزادانه‌ی حقیقت توسط انسان‌ها معرفی شده است: «اول تعلیم حضرت بهاءالله تحرّی حقیقت است، باید انسان تحرّی حقیقت کند و از تقالید دست بکشد، زیرا ملل عالم هریک تقالیدی دارند و تقالید مختلف است و اختلاف تقالید سبب جنگ و جدال شده است و تا این تقالید باقی است، وحدت عالم انسانی مستحیل است».[1]
اما بر خلاف این اصل عقلی و قرآنی [2] که بهائیان آن را اولین تعلیم خود می‌دانند، نمونه‌های بسیاری در احکام بابیت (به عنوان مبشّر ادعایی بهائیت) وجود دارد که اصل تحری حقیقت و ترک تقلید در آن‌ها به راحتی نقض شده است. در ادامه، به چند مورد آن اشاره خواهیم کرد:
اول: علی‌محمد شیرازی، بر خلاف اصل عقلی و الهی تحری حقیقت، مطالعه و تدریس تمامی کتاب‌ها (غیر از سیاه‌مشق‌های خود) را بر پیروانش حرام اعلام کرد: «لا يَجوز التَدريس فی كتب غير البيان [3]؛ تدريس كتابی به جز كتاب بيان (علی‌محمد شیرازی) جايز نيست».
دوم: علی‌محمد شیرازی همچنین در راستای بستن راه هرگونه حقیقت‌جویی و آزاداندیشی؛ در کتابی که پیامبرخوانده‌ی بهائی آن را محبوب خود خوانده [4]، حکم به نابودی تمامی کتاب‌های غیربابی داده است: «الباب السادس مِن واحد السادس فی حُکم مَحو کُلّ الکتُب کُلّها إلّا ما أنشئَت أو تنشی فی ذلک الأمر [5]؛ باب ششم از واحد ششم در نابودی تمامی کتاب‌ها، تمامی‌شان، مگر کتاب‌هایی که در راستای امر بابیت نگاشته شده و یا شود».
اما به راستی بهائیت چگونه می‌تواند زیربنای اعتقادی خود را در تحری حقیقت معرفی کند و ضمن ایراد به شیعیان بخاطر پیروی از مرجعیت، از ستایندگان مسلک حقیقت‌ستیز و مخالف آزاداندیشی بابیت به شمار آید؟! همچنین اگر بهائیان اولیه که ادعای ستایش باب را دارند، به احکام مخالف حقیقت‌طلبی پیشوای پیشین خود (باب) پایبند می‌بودند، آیا اصلاً بهائیتی شکل می‌گرفت؟!
آری؛ با اندکی تأمل در تاریخ باب و بهاء می‌توان دریافت که علّت مخالفت بهائیت با هر نوع تقلید، نه بخاطر آزادانیشی، بلکه با هدف مقابله با پیروی مردم از مرجعیت و علمای شیعه بوده است. چرا که تقلید از مرجعیت و علمای بزرگوار اسلام، بزرگ‌ترین چالشی بود که مانع ترویج بابیت و بهائیت شده بود، همان‌گونه که مرجیعت، بزرگ‌ترین چالش فراوری استعمار برای تحقق اهدافش محسوب می‌شد.

پی‌نوشت:
[1]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج 2، ص 144.
[2]. همچنان که قرآن کریم، در مدح حقیقت‌طلبی می‌فرماید: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ [زمر/18]؛ آنان که سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌کنند، اینانند کسانی که خدا هدایتشان کرده، و اینان همان خردمندانند».
[3]. علی‌محمد شیرازی، بيان فارسی، واحد 4، باب 10، ص 130.
[4]. ر.ک: فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 5، ص 333.
[5]. علی‌محمد شیرازی، بیان فارسی، نسخه‌ی بابیان، ص 198.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.