عدم مخالفت عمر بن خطاب، با گریه و عزاداری، از منابع اهل سنت
اهل سنت و جماعت، هیچگاه در مرگ افراد و عزیزان خود عزاداری و گریه نمیکنند و دلیل ایشان هم، یکسری روایات ناهیه از متون و منابع معتبرشان است که از این عمل، گریه و عزاداری، جلوگیری شده و صحابه پیامبر، بهویژه عمر بن خطاب و فرزندش مانع از این عمل میشدند و بعضاً با شدت هر چه تمامتر مانند شلاق و... از آن جلوگیری میکردند و جمع عزادار را پراکنده میکردند. اما با نگاهی دقیقتر، به روایاتی برخورد میکنیم که سیرهی عملی خلیفهی دوم، گاه مخالف با این احادیث بوده و حاکی از این موضوع است که او بارها و بارها گریه کرده و یا هنگام گریه دیگران، از آن جلوگیری نکرده است، شاید به این نتیجه برسیم که او در اواخر حیاتش، از نظر قطعی خود در نهی از گریه و عزاداری، عدول کرده و مانع از برگزاری عزا و گریه نمیشده؛ ازجمله این روایات، این احادیث است:
- سفیان بن سلمه میگوید پس از فوت خالد بن ولید، در خانه او جمع شده و برایش گریه و عزاداری میکردند؛ خبر به خلیفه رسید که برای خالد نوحهسرایی میکنند و سخنان ناپسند میگویند، کسی را نزد آنان بفرست، تا جلوگیری کند که در پاسخ گفت: «هیچ اشکالی ندارد که بر ابوسلیمان اشک بریزید، ولی با این شرط که موهای خود را پریشان نکنید و سخنان باطل بر زبان جاری نسازید.»[1]
-ابی عثمان میگوید: «پس از فوت نعمان، عمر بن خطاب را دیدم که دستش را بر سر گذاشته بود و گریه میکرد.»[2]
- در سیره حلبیه از پیامبر اکرم نقل شده که رسول خدا در آغاز از نوحهخوانی زنهای انصار جلوگیری میکرد، پس از آن، گروهی از انصار خدمت آن حضرت رسیدند و اظهار داشتند که بر اثر گریه و نوحه بر اموات، نوعی راحتی مییابیم، شما اجازه بفرمایید گریه کنیم؛ آن حضرت فرمود: با این شرط اجازه میدهم که موهای خود را پریشان نکنید و گریبان خود را پاره نسازید و از زخمی کردن صورت خود پرهیز کنید.[3]
-عبدالله بن عکرمه میگوید: «تعجب است از سخن مردم که میگویند عمر بن خطاب از نوحهسرایی جلوگیری کرده، در صورتیکه پس از مرگ خالد، زنان بنی مغیره، هفت شبانهروز در مکه و مدینه گریه کردند و گریبان چاک دادند و صورتهای خود را مضروب ساختند. در آن روزها طعام و غذا پخش کردند تا اینکه این مدت پایان یافت، ولی عمر بن خطاب از آن جلوگیری نکرد.»[4]
در نتیجه با توجه به اینگونه روایات، روشن میشود که از دیدگاه اهل سنت، برپایی مجالس سوگواری و عزا، در صورتیکه همراه با اعمال خلاف شرع همانند پریشان کردن موها، پاره کردن گریبان و ... نباشد، مانعی ندارد؛ بنابراین از منابع اهل سنت میتوان مشروعیت برپایی مجالس عزا را ثابت کرد.
پینوشت:
[1]. «... وما علیهنّ ان یرقن من دموعهنّ علی ابوسلیمان مالم یکن نقعاً او لقلقه.» ارشاد الساری، قسطلانی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج2 ص404. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. «رأیت عمر بن الخطاب لما جاءه نعی النعمان وضع یده علی رأسه و جعل یبکی.» کنز العمال، متقی هندی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، باب البکاء، ج15 ص727 رقم 42896.جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. سیره حلبیه، حلبی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، واقعه جنگ احد، ص255. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. «عجبا لقول الناس ان عمر بن الخطاب نهی عن النوح! لقد بکی علی خالد بن والولید بمکه و المدینه تلک الایام حتی مضت ما ینهاهن عمر.» کنزالعمال، متقی هندی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، باب النیاحه، ج15 ص731 رقم 42 908. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید