داستان اصحاب الرس

  • 1398/01/05 - 23:44

شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا از امام رضا (علیه‌السلام) حدیثی طولانی درباره اصحاب رس نقل کرده که فشرده آن چنین است: آنها قومی بودند که درخت صنوبری را می‌پرستیدند و به آن «شاه درخت» می‌گفتند که «یافث بن نوح» بعد از طوفان در کنار چشمه‌ای به نام «روشن آب» غرس کرده بود. آنها دوازده شهر آباد داشتند که بر کنار نهری به نام «رس» بود، نام این شهرها: آبان، آذر، دی، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد و شهریور و مهر؛ که ایرانیان نام ماههای سال خود را از آنها گرفته‌اند. اصحاب رس به خاطر احترامی که به آن درخت صنوبر می‌گذاشتند، بذر آن را در مناطق دیگر کاشتند و نهری برای آبیاری آن اختصاص دادند به گونه‌ای که نوشیدن آب آن نهر را بر خود و چهارپایانشان ممنوع کرده بودند، حتی اگر کسی از آن می‌خورد او را به قتل می‌رساندند، و می‌گفتند این مایه حیات خدایان ما است و شایسته نیست کسی از آن چیزی کم کند!
آنها در هر ماه از سال، روزی را در یکی از این شهرهای آباد عید می‌گرفتند، کنار درخت صنوبر شهر می‌رفتند، قربانیها می‌کردند، شیطان شاخه‌ها را حرکت داده، ندا می‌داد از شما راضی شدم، آنها پس از آن یک روز به فسق و فجور می‌پرداختند، تا اینکه نوبت به شهر اسفندار می‌رسید، تمامی اهل آبادیها همه در آن جمع می شدند و دوازده روز پشت سر هم عید می‌گرفتند و [روز سیزده به بیرون شهر و نزد آن صنوبر می‌رفتند و] آنچه در توان داشتند قربانی می‌کردند و در برابر درخت سجده می‌کردند.
هنگامیکه آنها در کفر و بت‌پرستی فرو رفتند، خداوند پیامبری فرستاد، اما آنها ایمان نیاوردند، و پیامبر را در چاهی عمیق افکندند تا جان سپرد، خداوند به خاطر این اعمال زشت، و این ظلم و ستمها، در روز عید شهر بزرگشان، آنها را به عذاب شدیدی گرفتار کرد و نابود ساخت.
عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۰۵.
مقاله: «داستان اصحاب الرس»

عکس: 
داستان اصحاب الرس
موضوع: 
لایه باز: 
دریافت فایلحجم فایل
فایل داستان اصحاب الرس557.08 کیلوبایت

افزودن نظر جدید

Plain text

  • تگ های HTML قابل قبول نمی باشد.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
13 + 6 =
*****