ادعاهای غلو آمیز ابن تیمیه نسبت به خود

  • 1397/10/07 - 15:31
ابن تیمیه در کتابش می‌نویسد که: «ما بینا کردن کور و شفادادن بیماری ابرص و زنده کردن مردگان و مانند این امور را از خود بعید نمی‌دانیم.» ابن‌قیم نیز در مورد او می‌گوید: «من شاهد زیرکی ابن‌تیمیه بوده‌ام، در حالی‌که عجایبی که او دارا بود و من مشاهده نکردم، بسیار بیشتر و بزرگ‌تر از دیده‌های من بود؛ اگر بنا باشد همه‌ی آن‌ها گفته شود، کتاب بزرگی می‌شود.» عقاید باطلش باعث شد علما به غلو او توجهی نکنند و او را طرد کنند.

خلاصه مقاله
ابن تیمیه در کتابش می‌نویسد که: «ما بینا کردن کور و شفادادن بیماری ابرص و زنده کردن مردگان و مانند این امور را از خود بعید نمی‌دانیم.» ابن‌قیم نیز در مورد او می‌گوید: «من شاهد زیرکی ابن‌تیمیه بوده‌ام، در حالی‌که عجایبی که او دارا بود و من مشاهده نکردم، بسیار بیشتر و بزرگ‌تر از دیده‌های من بود؛ اگر بنا باشد همه‌ی آن‌ها گفته شود، کتاب بزرگی می‌شود. او، یارانش را از داخل شدن لشکریان تاتار به شهر شام در سال (699هجری) و شکست سپاه مسلمانان و نیز عدم وقوع قتل‌عام و اسارت عمومی در شهر دمشق باخبر ساخته و همه‌ی این خبرها، پیش از حرکت سپاه تاتار بود...» هم‌چنین می‌گوید: «یک‌بار ابن‌تیمیه به من گفت: یاران من نزد من می‌آیند و من در سیمای آن‌ها و دیگران چیزهایی می‌بینم که به آن‌ها خبر نمی‌دهم؛ من به ابن‌تیمیه گفتم: به غیر از من، ای کاش به آن‌ها خبر می‌دادی! ابن‌تیمیه گفت: آیا می‌خواهید من هم مانند فرمانروایان شناخته شوم؟ روزی به او گفتم اگر برخی از آن‌ها را به ما خبر می‌دادی، برای اصلاح و استقامت ما بهتر بود؛ او گفت: اگر همه چیز را بگویم، شما یک هفته یا یک ماه بیشتر طاقت ماندن با من را ندارید.»
این ادعاها از طرف او و پیروانش، و عقاید باطلش باعث شد علمای هم‌عصر و بعد او، نسبت به وی روشنگری کرده و او را طرد کنند.

متن مقاله
همیشه در طول تاریخ بودند افرادی که با ادعاهای کذایی، خود را مضحکه عام و خاص کردند و بعضاً هم موجب گردیدند تا عده‌ای از مردم عوام فریب افکار باطل و عقاید پوچ و بی‌اساس ایشان را بخورند و به بیراهه کشیده شوند؛ این‌جاست که نقش پررنگ علمای هوشیار و بزرگان دین خود را نشان می‌دهد، تا با آگاهی دادن به همگان سدّ راهی علیه آن‌ها باشند. ازجمله افراد منحرف و گمراه که خود را عالم دین می‌دانست و باعث انحراف عده‌ی زیادی در زمان خود و حتی قرون بعدی اسلام -یعنی فرقه وهابیت- گردید، ابن‌تیمیه حرّانی است که عالمان عصرش او را به‌خاطر عقایدش طرد کردند و ردّیه‌هایی زیادی بر تالیفات سراسر باطل او نوشتند. او علاوه بر این‌که روایات فراوانی از فضائل اهل بیت و حضرت علی (علیه‌السلام) را انکار کرد، و دشمنی با ایشان و پیروانشان را سرلوحه برنامه‌های خود قرار داد، با بزرگ‌بینی در امورات روزمره اجتماعی و غفلت مردم، سعی کرد القا کند که کراماتی دارد و دیگر علما، از ویژگی‌های خاص او محرومند.
مثلاً او برخی از امورات خارق العاده که خداوند به حضرت عیسی (علیه‌السلام) عطا کرده است و در قرآن می‌فرماید: «وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتي بِإِذْنِ اللَّهِ[آل عمران/49] کور مادرزاد و برص گرفته را شفا می‌دهیم و به فرمان خدا مرده را زنده می‌کنیم.» را به خود نسبت می‌دهد و در کتابش می‌نویسد که: «ما بینا کردن کور و شفادادن بیماری ابرص و زنده کردن مردگان و مانند این امور را از خود بعید نمی‌دانیم.»[1] وقتی که او این‌گونه ادعاهای بزگ و به دور از ذهن می‌کند، آن‌وقت چطور پیروان او (به گفته ذهبی)، و خصوصاً شاگردانش از او تمجید و ستایش نکنند و درباه‌ی او غلّو نکنند.
ابن‌قیم فضائل غلوآمیز عجیبی را در مورد او می‌گوید: «من شاهد زیرکی ابن‌تیمیه بوده‌ام، در حالی‌که عجایبی که او دارا بود و من مشاهده نکردم، بسیار بیشتر و بزرگ‌تر از دیده‌های من بود؛ اگر بنا باشد همه‌ی آن‌ها گفته شود، کتاب بزرگی می‌شود. او، یارانش را از داخل شدن لشکریان تاتار به شهر شام در سال (699هجری) و شکست سپاه مسلمانان و نیز عدم وقوع قتل‌عام و اسارت عمومی در شهر دمشق باخبر ساخته و همه‌ی این خبرها، پیش از حرکت سپاه تاتار بود...»[2]
هم‌چنین می‌گوید: «یک‌بار ابن‌تیمیه به من گفت: یاران من نزد من می‌آیند و من در سیمای آن‌ها و دیگران چیزهایی می‌بینم که به آن‌ها خبر نمی‌دهم؛ من به ابن‌تیمیه گفتم: به غیر از من، ای کاش به آن‌ها خبر می‌دادی! ابن‌تیمیه گفت: آیا می‌خواهید من هم مانند فرمانروایان شناخته شوم؟ روزی به او گفتم اگر برخی از آن‌ها را به ما خبر می‌دادی، برای اصلاح و استقامت ما بهتر بود؛ او گفت: اگر همه چیز را بگویم، شما یک هفته یا یک ماه بیشتر طاقت ماندن با من را ندارید.»[3] و نیز گفته: «چندین بار ابن تیمیه از امور باطنی که من قصد داشتم آن‌ها را انجام دهم خبر داد، که نمی‌توانم آن‌ها را به زبان بیاورم، و نیز از برخی حوادث بزرگ آینده خبر داد، اما زمان وقوع آن را مشخص نکرد...»[4]
با این ادعاهای بزرگ و خارق‌العاده از طرف او و پیروانش، تازه به این نکته مهم می‌رسیم که چرا علمای هم‌عصر او و زمان‌های بعدی، نسبت به او این‌گونه موضع منفعلانه می‌گرفتند و او را طرد می‌کردند.
یاللعجب از حماقت‌های او و پیروان جاهل و احمق او.

پی‌نوشت:

[1]. «و نحن لانحسّ من انفسنا عجزاً عن ابراء الاکمه و الابرص و احیاء الموتی و نحو هذه الامور...» النبوات، ابن تیمیه، مطبعه السلفیه، قاهره، مصر، ج1 ص32.
[2]. «و لقد شاهدت من فراسه شیخ الاسلام ابن تیمیه اموراً عجیبه، و ما لم اشاهده منها أعظم أعظم، و وقایع فراسته تسدعی سفراً ضخماً، أخبر اصحابه بدخول التاتار الشام سنه تسع و تسعین و ستّمائه...» مدارج السالکین، ابن قیم جوزیه، دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص489. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. « وقال -ابن تیمیه- مرّه: یدخل علیّ اصحابی و غیرهم فأوی فی وجوههم و أعینهم أموراً لا إکرها لهم، فقلت له: او غیر لو أخبرتهم؟ فقال: أتریدون ان أکون معرّفاً کمعرّف الولاه...» مدارج السالکین، ابن قیم جوزیه، دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص490. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. «و أخبرنی غیر مرّه بامور باطنه تختص بی ممّا عزمت علیه، و لم ینطق به لسانی و أخبرنی ببعض حوادث کبار تجری فی المستقبل و لم یعیّن أوقاتها و...» مدارج السالکین، ابن قیم جوزیه، دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص490-491. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.