توحید وارونه در تصوف!

  • 1397/10/13 - 22:31
یکی از انحرافات فرقه صوفیه، ترک مقدسات اسلام و انجام اعمال خلاف شرع است، که توجیهاتی مانند داشتن راهنما و پیر در این مسیر و امتحان مرید توسط مراد و شیخ داشته‌اند که این مسئله چیزی جز استمرار رابطه مراد و مریدی و حفظ تشکیلات خود نیست، لذا مجبور شدند شیخ تراشی‌های زیادی داشته باشند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اینستاگرام مطلبی با این موضوع آمده بود که عرفان ناب آن است که خدا در آن محور باشد. محوریتی که مبتنی بر توجه، پرستش و اطاعت است. عارف متوجه خداوند است و فقط خدا را واجب الاطاعه می‌داند و اطاعت از هر شخص دیگری مانند پیامبران از این روست که از خدا پیام آورده و دستور ایشان دستور خداست. بنابراین هر کس به جای دعوت به خدا، به خود دعوت کند، درحقیقت به شرک دعوت کرده است. در معنویت‌های انحرافی، پشت پرده عرفان و به نام عرفان، دعوت به خود و مرادبازی است. همان‌گونه که به اسم قطب و مراد و استاد عرفان دعوت به خود کرده‌اند و در اطرافیان او توجه به خدا بیشتر نشده، بلکه توجه به آن فرد بیشتر شده است و این علامت انحرافی بودن مسیر و قلابی بودن برنامه است.
یک از صوفیان در ذیل این مطلب، گفت: این مرید و مرادی، عین عمل به قرآن است، شما که نسبت به آیات و تفاسیر آن آگاهی چندانی ندارید، چرا عرفان صوفی را بد جلوه می‌دهید و مرید و مرادی در تصوف را به سخره در آورده و آن را منحرف می‌دانید؟ مگر داستان حضرت خضر و موسی (ع) را نخواندی؟ این که حضرت خضر، موسی (ع) را مطلقاً از سؤال کردن منع کرد، بدین معنی بود که این معلم روحانی نمی‌توانست همه‌چیز را توضیح دهد و شاگرد می‌بایست منتظر می‌ماند تا چشم باطن خودش باز شود. برای رسیدن به حقیقیت، مرید باید سکوت کند و دم برنیاورد تا خودش به مقامی برسد که اعمال، رفتار و گفتار شیخ را درک کند.
گفتم: با استناد به داستانی که قرآن نقل می‌کند، این سخن صوفیانه که حضرت خضر (ع) نمی‌توانست همه چیز را توضیح دهد تا زمانی که حضرت موسی (ع) خود به مقاماتی برسد و علت افعال معلم خویش را درک کند، ادعای باطل و بی‌اساسی است، زیرا وقتی مهلت به‌پایان می‌رسد و هنگام جدایی می‌شود، حضرت خضر (ع) علت تمام رفتارهای خود را به‌صورت کامل برای مرید خویش توضیح می‌دهد. آیا این عقیده‌ی صوفیه، توجیه این موضوع نیست که اقطاب و مشایخ، از پاسخ‌گویی در مورد عقاید، کردار و گفتار خویش به مریدان ناتوان هستند و بدین وسیله با بهانه کردن جریان ملاقات این دو بزرگوار و قراری که بر سکوت مرید در برابر مراد و پیر گذاشته شد، از بار مسئولیتی که در برابر مریدان و دراویش بر عهده دارند، شانه خالی کنند.
صوفی: شما که به عقیده ما اشکال می‌کنید، خود شما هم در مجالستان خصوصا درس اخلاق، قائل به استاد و شاگرد هستید، که شاگرد به سخنان استاد باید گوش کند تا به مقاماتی برسد. یعنی این اطاعت شاگرد از استاد در بین شما، عین همان اطاعت مرید از مراد در بین ما هست، پس این اشکال به شما هم وارد است.
گفتم: آنچه در بین صوفیه به‌عنوان مراد و مریدی می‌گذرد با روح استاد و شاگردی در اسلام متفاوت است زیرا رابطه استاد و شاگردی در اسلام، متوقف بر مبانی عقلی و شرعی و انسانی و همچنین احترام متقابل است و این مسائل است که روح سرکش یک شاگرد و مرید را هدایت می‌کند و به سرمنزل مقصود می‌رساند، نه آنچه مخالف عقل و شرع است.
صوفی: مرید برای رسیدن به هدف خود که تقرب پیداکردن به خداوند متعال است، همچون کوری است که نیاز به راهنما دارد، لذا هر آنچه مراد می‌بیند و می‌گوید درست است نه آنچه مرید فکر می‌کند، لذا سالک را موظف به اطاعت محض از شیخ می‌کنند.
گفتم: بله! همه ما نیاز به راهنما داریم اما راهنمایی که مرید و سالک را در جهت شرع مقدس اسلام دستور دهد، نه دستوراتی مخالف شرع اسلام، که این چیزی جز بیراهه نیست. چنان‌چه در کلام بعضی از بزرگان شما آمده که مرید در نزد شیخ، همانند مرده در دست غسال است، یعنی از خود هیچ اختیاری ندارد و هر چه مراد بگوید تسلیم محض شود. نجم رازی در این رابطه گفته: «مرید باید که به‌ظاهر و باطن تسلیم تصرفات شیخ باشد و به تصرف اوامر و نواهی و تأدیب شیخ زندگی کند، همچون مرده که در تصرّف غسّال است و اگر او را به خلاف شرع دستور دهد، اعتقاد پیدا کند که اگرچه ظاهراً خلاف است اما شیخ خلاف نکند.»[1]
صوفی: این دستور شیخ، به انجام خلاف شرع، جهت امتحان مرید است، یعنی قطب و مراد با این عمل، گرچه خلاف شرع باشد، می‌خواهد مرید را امتحان کند که چقدر مطیع و تسلیم محض در برابر شیخ خود است.
گفتم: خلاف شرع جایی برای امتحان مرید نیست و در اینجا نه‌تنها مرید گناهکار است، بلکه شیخ نیز گناهکار است و این توصیه‌ها و دستورات غیرشرعی نیز، خود از آفات و آسیب‌های رابطه مراد و مریدی است، چنانچه ذوالنون به مریدی گفت: «برو و امشب سیر بخور و نماز نخوان و همه شب را بخواب.»[2]
آیا خداوند به این ترک نماز راضی است؟ در کجای اسلام آمده است که برای رسیدن به قرب الهی، باید نماز را ترک کنی و خلاف شرع انجام دهی. تقرب به خداوند متعال با انجام واجبات و ترک محرمات محقق می‌شود نه با انجام خلاف شرع.

پی‌نوشت
[1]. نجم رازی، ابوبکر بن محمد، مرصاد العباد، مصحح ریاحی، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1371، ص 259.
[2]. عطارنیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، مصحح محمد استعلامی، نشر زوار، تهران، 1370، ص 145.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.