آیا پیروان مسیح در عقاید و رفتار خود آزاد هستند ولذا مسیحیت بر اسلام برتری دارد؟

  • 1397/08/29 - 19:58
بر اساس آموزه های کتاب مقدس مسیحیان، درحوزه اعتقاد و احکام عملی و اخلاق آزادی مطلق ندارند و حدود و ضوابطی برای آنها مشخص شده است.

یکی از مهمترین  ابزار های تبلیغی مسیحیت تبشیری تاکید بر آزادی  است. اعتقاد به فدا شدن  مسیح برای نجات بشر و تقدیم خون خود برای بخشش گناهان انسان سبب شده تا برخی از این مسأله اینگونه برداشت کنند که مسیحیان در گناه کردن آزاد هستند. عدم لزوم پوشش مناسب، آزادی در ایجاد رابطه عاطفی و یا جنسی نامشروع، تشکیل جلسات مختلط رقص و شادی ، آزادی در مصرف مشروبات الکلی و بطور  کلی آزادی نسبی در انجام گناهان از جمله مواردی است که شبانان تبشیری از آن به عنوان یک  مزیت در برابر اسلام یاد می کنند. آنها شریعت اسلام را مجموعه ای از احکام کهنه، بی فایده و سخت می دانند.[1]

آزادی یک امر نسبی و تشکیکی است. هیچ انسانی را در این دنیا نمی توان یافت که از آزادی مطلق برخوردار باشد زیرا بنابر طبیعت مادی این عالم، انسان در بند محدودیت های مادی گرفتار است  و نمی تواند هر آنچه را که اراده کرده و مطابق میل اوست بدست آورد. علاوه بر این خواسته ها و امیال او گاهی در تعارض با امیال و خواسته های دیگران قرار می گیرد لذا در تمامی جوامع برای تأمین خواسته های فردی و اجتماعی افراد یک سلسله قوانین وضع می شود و برای کسانی که از آن تخلف می کنند مجازات هایی در نظر می گیرند تا این قوانین ضمانت اجرایی داشته باشد. ادیان الهی نیز با توجه به نیازهای فردی و اجتماعی بشر و بر اساس روابط انسان ها با خداوند متعال ، سایر انسانها و موجودات عالم و طبیعت، دستور العمل هایی در زمینه اعتقادی و رفتاری برای سعادت دنیا و آخرت آنها ارائه می کنند و از مؤمنان می خواهد تا از این عقاید و دستورات عملی پیروی کنند. در نگاه دین داران افراد یا مطیع اوامر الهی هستند و یا مطیع دستورات شیطان و اسیر او، لذا انسانی که از اطاعت فرامین و دستورات الهی سرباز می زند در واقع در اسارت و قید بندگی شیطان قرار می گیرد ودر نهایت آزاد نیست.
دومین اینکه بر اساس آموزه های کتاب مقدس  مسیحیان  درحوزه  اعتقاد و احکام عملی و اخلاق آزادی مطلق ندارند و حدود و ضوابطی برای آنها مشخص شده است.

آیا مسیحیان در اعتقادات خود آزادی مطلق دارند یا خیر؟

 یک فرد برای اینکه مسیحی شناخته شود باید به یک سری از عقاید ملتزم باشد به عنوان مثال او باید به آموزه فدا و نجات با صلیب معتقد بوده و به تفسیر رایج از تثلیث مقدس پایبند باشد و اگر این موارد را قبول نداشته باشد و یا تفسیری غیر از تفسیر مورد قبول کلیسا را داشته باشد در زمره مسیحیان محسوب نشده و مرتد اعلام می شود. البته در شرایط فعلی و در جوامع سکولار، کلیسا قدرتی برای اجرای احکام ارتداد ندارد اما در قرون وسطی و در جنگ های  سی ساله  میان کاتولیک ها و پیروان کلیسای پروتستان عده زیادی به دلیل همین اختلافات اعتقادی به شیوه های بسیار وحشتناکی چون سوزاندن، اره شدن و یا پوست کندن  به قتل رسیدند.به عنوان مثال «ویلیام سروتوس» پزشک و کشیش بلژیکی در قرن 16میلادی توسط پیروان «کالون» بدلیل مخالفت با تثلیث زنده در آتش سوزانده شد.[2]  کسانی همچون شاهدان یهوه  که معتقد به یک خدا به نام «یهوه» یا همان خدای عهد عتیق هستند از نگاه سایر مسیحیان مرتد بوده و فرقه ای انحرافی  و باطل به شمار می آیند. عهد جدید برخی از گناهان اعتقادی مانند کفر به روح القدس را قابل بخشش نمی داند.

«از اینرو شما را میگویم هر نوع گناه و كفر از انسان آمرزیده میشود لیكن كفر به روح القدس از انسان عفو نخواهد شد. و هر كه بر خلاف پسر انسان سخنی گوید‌‌ آمرزیده شود اما كسی كه برخلاف روح القدس گوید در این عالم و در عالم آینده‌ هرگز آمرزیده نخواهد شد.»( متی 12 : 32-31)

بر خلاف ادعای تبشیری ها  مسیحیان درانجام هر عملی آزاد نیستند.

در نگاه مسیحیان با مصلوب شدن حضرت عیسی شریعت مناسکی عهد عتیق منسوخ گردیده و نجات تنها از راه ایمان به فدا حاصل می شود. هرچند حضرت عیسی علیه السلام  در متی 5: 17-19 می فرمایند: «گمان مبرید که آمده ام تا تورات یاصحف انبیاء را باطل سازم نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما می گویم تا آسمان و زمین زایل نشود  همزه یا نقطه ای از تورات زائل نخواهد شد و همه واقع شود. پس هرکه یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد  در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود...» و این کلام تصریح در عدم نسخ شریعت دارد اما مسیحیان معتقدند این تکمیل به معنای جایگزینی بشارت نجات با ایمان به جای انجام شریعت است به واقع می توان گفت  این تفکر برخواسته از اندیشه های پولس است که بعد از عروج حضرت عیسی رواج یافت. بنابر آموزه های پولس دوره عمل به  آموزه های مناسکی و عبادی کتاب مقدس گذشته و شریعت منسوخ شده است.  اما مسیحیان به جای شریعت مناسکی آیین های مقدس مسیحی همانند غسل تعمید و عشای ربانی و ده فرمان مقدس که دستوراتی اخلاقی هستند را قرار دادند. علاوه بر این آزادی از شریعت مناسکی به معنای آزادی مطلق مسیحیان در عمل نیست و یک مسیحی نمی تواند خود را به گناهان مختلف آلوده کند. پولس، در برابر این پرسش که آیا نسخ شریعت و فیض مسیح مجوزی برای ارتکاب گناه به حساب می‌آید پاسخ منفی داده است. عهد جدید تبیین میکند که  مسیحیان  باید  میوه‌های روح را از خود نشان ‌دهند؛[3]  نه اعمال جسم را[4]زیرا که مسیحیان حقیقی در گناه دائمی زندگی نمی‌کنند. پولس، در باره اینکه فیض باعث تشویق گناه می‌شود یا نه، اعلام می‌کند:

«خوب، اكنون چه بايد كرد؟ آيا بايد به زندگي گذشته و گناه‌آلود خود ادامه دهيم تا خدا نيز لطف و بخشش  بيشتري به ما نشان دهد؟ هرگز! مگر نمي‌دانيد كه وقتي به مسيح ايمان آورديم و غسل تعميد گرفتيم، جزئي از وجود پاك او شديم و با مرگ او، طبيعت  گناه‌آلود ما نيز مُرد؟ پس، حال كه قدرت گناه در ما نابود شده است، چگونه مي‌توانيم باز به زندگي  گناه‌آلود سابق خود ادامه دهيم؟... خلاصه، ديگر اجازه  ندهيد كه گناه بر اين بدن فاني شما حكمراني كند و به هيچ وجه تسليم خواهش‌هاي گناه‌آلود نشويد... پس،  گناه ديگر ارباب شما نباشد؛ زيرا اكنون ديگر در قيد شريعت نيستيد تا گناه شما را اسير خود سازد؛ بلكه  به فيض و لطف خدا از قيد آن آزاد شده‌ايد.»[5]

یوحنا نیز با این اعتقاد که هر کس در گناه زندگی کند، واقعا ایمان حقیقی و فیض را در نیافته است، می‌گوید:... هر که فرزند خدا است، نمی‌تواند در گناه زندگی کند؛ زیرا ذات الهی در او است و نمی‌تواند در گناه به سر برد.[6]

آیین‌نامه کلیسای کاتولیک گناهی را کبیره می‌داند که موضوعش شدید باشد[7] و با آگاهی و رضایت کامل انجام شود.به اعتقاد کلیسا، ارتکاب گناهان کبیره باعث سلب فیض از فرد گناهکار می‌شود و اگر بازخرید نشوند، سبب محرومیت از ملکوت مسیح و مرگ ابدی در دوزخ خواهند شد؛ اما گناهان کوچک، محبت را تضعیف می‌کند و مانع پیشرفت در فضایل و به کار گیری خیر اخلاقی می‌شوند. این گناهان، گرچه منجر به سلب فیض نمی‌شوند؛ اما ارتکاب آگاهانه و بدون پشیمانی، کم‌کم افراد را به ارتکاب گناه بزرگ سوق می‌دهد از همین رو، فرد گناهکار ‌باید توبه کند.[8]

پی‌نوشت:

[1]. منبع تحقیق مطالعات میدانی در میان مسیحیان تبشیری است.
[2]. کاشانی، محمد، مسیحیت شناسی تحلیلی، ص 121
[3]. غلاطیان 5: 22 - 23
[4]. غلاطیان 5: 19 - 21
[5]. رومیان 6: 1 – 14
[6]. اول یوحنا 3: 4 –9
[7]. مثلا قتل شدیدتر از سرقت است یا مثلا خطا در باره والدین شدیدتر از خطا در باره دیگران است.
[8]. همان، بند 1857 – 1864.

بازنشر