دلیل باطل در رد خلافت حضرت علی(ع)

  • 1397/04/19 - 09:42
در احادیث نبوی فراوانی، امامت و جانشینی ایشان برای مردم بازگو شد، اما بعد از رحلت پیامبر این مردم به بیراهه رفتند، خصوصا برخی از اصحاب این امر مهم الهی را با تشکیل جلسه‌ای در سقیفه بنی ساعده به انحراف کشاندند و حاضر به پذیرش ولایت امیرالمؤمنین نشدند و بهانه‌های باطلی را مطرح کردند.

خلاصه مقاله
با این‌که خداوند در قرآن، و پیامبر اکرم در احادیث فراوان، امامت و جانشینی بعد از خود را برای مردم بازگو کردند و از صحابه در غدیرخم، برای علی (علیه‌السلام) بیعت گرفتند، اما بعد از رحلت پیامبر این مردم به بیراهه رفتند، خصوصاً برخی از اصحاب برای مصلحتی که خود احساس کردند، این امر مهم الهی را با تشکیل جلسه‌ای در سقیفه بنی‌ساعده به انحراف کشاندند و حاضر به پذیرش ولایت علی (علیه‌السلام) نشدند و بهانه‌های باطلی را مطرح کردند، مثل این‌که او شوخ مسلک و مزاح کننده است، یا قریش و اعراب بر او اتفاق ندارند و ...

متن مقاله
در کتب فریقین با آن همه ادله قرآنی و احادیث وارده از پیامبر اکرم و وقایع و اتفاقات مهم در صدر اسلام، آن زمانی که پیامبر اسلام در قید حیات بودند، تا آخرین روزهای زندگانی دنیایی خود در مناسبت‌های مختلف خلافت و جانشینی را برای آن حضرت مطرح کرد، چرا که او دارای فضائل و کمالات فراوانی بود که دیگران از آن محروم بودند. لذا به همگان او را معرفی کرد و از ایشان برای او بیعت گرفت، تا از او پیروی و تبعیت کنند و این حرکت پیامبر باعث گردید تا مسلمانان با حضرت علی (علیه‌السلام) بیعت کردند و به او در این امر مهم تبریک و تهنیت گفتند. اما همان افرادی که این‌گونه تبریک گفتند (بخ بخ گفتند) بعد از رحلت پیامبر طوری دیگر عمل کردند و حق خلافت را از حضرتش غصب کردند و ربودند.
ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب خود به نقل از عمر بن خطاب برای برپایی شورای خلافت، طی سخنانی که طرف مقابلش ابن عباس بود، صفات مدعیان به خلافت بعد از خود را که به هیجان افتاده بودند، این‌گونه بیان و معرفی می‌دارد: که مثلاً طلحه متکبر و خودپسند است، عبدالرحمان ضعیف و ناتوان است، چرا که اگر خلیفه شود مهر خلافت را به دست زنش می‌دهد. زبیر بدخلق و خشن است، و سعد بن وقاص صاحب عصبیت و فتنه و سلاح است و عثمان را پست‌تر از سرگین و پشکل حیوانات قلمداد کرد، چرا که می‌دانست او -آل بنی ابی معیط - یعنی بنی امیه را بر گردن مردم سوار می‌کند...[1] و آن زمانی که به معرفی حضرت علی (علیه‌السلام) می‌پردازد، اول کار از آن حضرت تعریف می‌کند و این طور بیان می‌دارد که: «والله انّی لأعلم مکان رجل لو ولّیتموه أمرکم، لحملکم علی المحجه البیضاء.[2] به خدا قسم من از موقعیت مردی آگاهم که اگر او را متصدی امر خود کنید، شما را به راه راست هدایت می‌کند.»
و یا در جای دیگری از همین کتاب می‌گوید: «اجروهم والله ان ولیها ان یحملهم علی کتاب ربّهم و سنه نبیّهم...[3] به خدا سوگند! با جرئت‌ترین آن‌ها رفیق توست -ای ابن عباس- چرا که اگر زمامدار مردم شود، مردم را وادار به عمل بر کتاب خداوند و سنت پیامبرشان کند...»
اما در مرحله بعدی عمر بن خطاب آن زمان که پسرش عبدالله بن عمر از او سؤال کرد چه چیز مانع شد که خلافت را به علی (علیه‌السلام) واگذار نکردی؟ عمر گفت: من خوش ندارم در حال حیات و ممات متحمل خلافت او شوم.[4] و یا در جای دیگری به ابن عباس که از جانشینی بعد از او سؤال کرده بود، گفت که ظاهراً رفیقت -علی بن ابی‌طالب- را شایسته می‌دانی؟ ابن عباس گفت: آری والله من به خاطر سابقه و علم و نزدیکی او به پیامبر همین را می‌گویم. عمر گفت: «انّه کما ذکرت» یعنی مطلب هم‌چنان باشد که تو می‌گویی، ولی او شوخ مسلک و مزاح کننده است.[5] و یا در جای دیگر می‌گوید: قریش و اعراب بر او اتفاق ندارند...[6]
در نتیجه عمر بن خطاب با ایراد کلمه «انه کما ذکرت» شایستگی و لیاقت حضرت علی (علیه‌السلام) را برای تصاحب خلافت و برتری بر دیگران پذیرفت و به آن یقین داشت و اعتراف و اقرار کرد. اما با سخن باطل و پوچ خود مبنی بر شوخ طبعی و یا اتفاق نظر نداشتن قریش، مانع از واگذاری امر خلافت به او گردید. و این سؤالی است که علمای اهل سنت و طرفداران ایشان باید پاسخ دهند. که آیا این استدلال عمر منطقی بود یا خیر؟

پی‌نوشت:

[1]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مکتبه آیه الله نجفی مرعشی، قم، ایران، ج12 ص51-52.
[2]. همان، ج12 ص259-260.
[3]. همان، ج12 ص52.
[4]. الاصابه، عسقلانی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج8 ص262 شرح حال عمر بن خطاب.
[5]. الاستیعاب، ابن عبدالبر، دار الجیل، بیروت، لبنان، ج8 ص211.
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مکتبه آیه الله نجفی مرعشی، قم، ایران، ج12 ص52.
[6]. محاضرات...، راغب اصفهانی، شرکه دار الارقم بن الارقم، بیروت، لبنان، ج7 ص213.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.