بهاءالله؛ نابودی وحی یا چک‌نویس‌ها؟!

  • 1397/04/25 - 21:59
پیامبرخوانده‌ی فرقه‌ی بهائیت، با توجیه این‌که کسی لایق شنیدن نغمات او نیست، بارها دستور به نابودی نوشته‌جات به اصطلاح وحیانی خود می‌داد. این ابهام رفتاری پیامبرخوانده‌ی بهائیت، پژوهشگران را به این باور رساند که نوشته‌هایی که پیامبرخوانده‌ی بهائیت نابود می‌کرده، در واقع سیاه مشق‌ها و تمرین‌های او برای نوشتن الواح اصلی بوده است!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبرخوانده‌ی فرقه‌ی بهائیت، پس از رفع حکم تبعیدش از سوی صبح ازل و بازگشت میان بابیان عراق؛ با هدف استقلال از برادر خود و ایجاد مکتبی جدید، اقدام به نگارش نوشته‌جاتی نمود تا آن‌ها را به عنوان کلام الهی انتشار دهد. همچنان که منابع بهائی مدعی‌اند: «در طی دوسال اوّل مراجعت مبارک (از کوه‌های سلیمانیه) در هر شبانه روز معادل تمام قرآن از لسان قدم آیات و الواح نازل می‌گردید که سواد نمی‌شد و آن‌چه که به خطّ مبارک تحریر می‌گشت و یا در حین نزول امر به کتابت می‌فرمودند از لحاظ وسعت مطالب و تنوّع مسائل و عظمت بیان غیر قابل تصوّر بود».[1]
اما مسئله اینجاست که وی با توجیه این‌که کسی لایق شنیدن نغمات او نیست، بارها دستور به نابودی نوشته‌جات به اصطلاح وحیانی خود می‌داد، همچنان که به نقل از کاتِب حسینعلی نوری می‌خوانیم: «صدها هزار بیت که از سماء (: آسمان) مشیت ربّ البینات (: اراده‌ی پروردگار) نازل و اغلب به خطّ مبارک (:حسینعلی نوری) تحریر یافته بود، حسب الأمر در شطّ زوراء (: رودخانه‌ی دجله) ریخته شد و محو گردید...».[2]
اما به راستی چگونه پیامبری الهی می‌تواند در دریافت و انتقال وحی خیانت کرده و صدها هزار آیه را نابود کند؟! این ابهام پژوهشگران را به این باور رساند که نوشته‌هایی که پیامبرخوانده‌ی بهائیت نابود می‌کرده، در واقع سیاه مشق‌ها و تمرین‌های او برای نوشتن الواح بوده است. لذا وی نسخه‌های تمرینی خود را به آب انداخته و دست آخر نسخه‌ی نهایی را نگهداری می‌کرده است.
اما این احتمال زمانی قوی‌تر می‌شود که بدانیم، حتی همین نسخه‌های نهایی نیز به قدری دارای غلط‌های نگارشی و محتوایی بودند که بهائیان مجدداً مجبور به اصلاح و ویرایش آن‌ها شده‌اند؛ همچنان که رساله‌ی پرسش و پاسخ اقدس، در پاسخ به این‌که چرا نسخه‌های الواح حسینعلی بهاء یا یکدیگر متفاوند پاسخ می‌دهد: «بسیاری از الواح نازل شد و همان صورت اولیه من دون مطابقه و مقابله به اطراف رفته لذا حسب الأمر به ملاحظه آن که معرضین را مجال اعتراض نباشد مکرر در ساحت اقدس (یعنی در حضور بهاء) قرائت شد و قواعد قوم در آن اجرا گشت».[3] و یا آن‌جا که در ماجرای اصلاح کتاب ایقان بهاء می‌خوانیم: «نُسخ خطی دیگر نیز از سال 1280 و سنین متعاقبه آن به نظر رسید و تفاوت‌هائی در نسخ متأخره با نسخ سابقه موجود است که فقط در تغییر بعضی از جمل عربیه به تطبیق با قوانین ادبیه می‌باشد که در ایام ابهی شد».[4]
اما هرچند که نویسندگان بهائی، به اصلاح محدود و یا ادبی آثار پیامبرخوانده‌ی خود اعتراف کرده‌اند، ولی تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل! از این‌رو، چگونه می‌توان سیاه مشق‌های اصلاح شده‌ی حسینعلی نوری را به عنوان کلام الهی پذیرفت و یا العیاذ بالله آنان را ناسخ تمامی الواح الهی برشمرد؟!

پی‌نوشت:
[1]. شوقی افندی، قرن بدیع (1892-1853)، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 125 بدیع، ج 2، ص 145.
[2]. همان، ص 146.
[3]. حسینعلی نوری، اقدس، نسخه ی الکترونیکی، رساله ی سوال و جواب، ص 59.
[4]. اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 268.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.