کدام دامادی

  • 1397/01/08 - 08:12
باور و اعتقادی بی پایه و اساس در بین اهل سنت وجود دارد و آن اینکه چون ابوبکر و عمر پدر همسر رسول خدا هستند و چون عثمان داماد ایشان است، دلالت بر تقرب این افراد در نزد رسول خدا دارد و سبب عاقبت به خیری است. این سخن با وقایع تاریخی مانند کنار زدن از امامت جماعت و عزل از قرائت آیات برائت، و راندن از کنار بستر، منافات دارد.

.

یکی از شبهاتی که معمولا مخالفان اهل‌بیت در شبکه‌های مجازی و سخنرانی‌های خود مطرح می‌کنند این است که چرا رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دختران ابوبکر و عمر را به عنوان همسر خود اختیار کرده است و یا این‌که چرا دو دختر خود را به عثمان بن عفان داده است؟ و با این کار این افراد را به خود مقرب کرده است؟ مگر ایشان نمی‌دانستند که این افراد مرتد می‌شوند و ملت اسلامی را به انحراف می‌کشانند؟ پس این افراد حتما مومن بوده‌اند که این چنین مورد تقرب رسول‌خدا بوده‌اند. لذا ادعای شیعیان مبنی بر مرتد  بود این افراد باطل است.
ابتدائاً باید گفت که اولاً این ادعا که عثمان داماد پیامبر باشد، به دلایل متعدد باطل است که فقط به یک دلیل اشاره می‌کنیم:
برخی از محدثين اهل سنت برای خرده گرفتن بر حضرت اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) نقل كرده‌اند كه آن حضرت در زمانی كه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌عليها) همسر او بود، دختر ابوجهل را نيز خواستگاری كرد. اين امر باعث شد كه صديقه طاهره ناراحت شده و شكايت خود را پيش پيامبر ببرد. پيامبر اسلام وقتی از اين قضيه با خبر شدند، با عصبانيت به مسجد آمد و فرمود: «و إن فاطمة بضعة منِّي و إِني أكره أَن يسوءها و الله لا تجتمع بنت رسول الله و بنت عدو الله عند رجل واحد.[1] فاطمه پاره تن من است، من دوست ندارم كسی او را ناراحت كند، به خدا قسم نبايد دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در نزد يك نفر جمع شود.»
و در روايت ديگری نوشته‌اند كه آن حضرت فرمود: «إلا أَن يريد ابن أَبي‌طالب أَن يطَلّق ابنتي و ينكح ابنتهم فإنما هي بضعة مني يريبني ما أَرابها و يؤذيني ما آذاها.[2] علی (عليه‌السلام) اگر می‌خواهد دختر ابوجهل را بگيرد، بايد دختر من را طلاق بدهد. فاطمه پاره تن من است، آن‌چه كه موجب رنجش فاطمه بشود، مرا می‌رنجاند.»
این‌گونه روایات به روایات حرمت جمع بین دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا مشهور است و در واقع برای تنقيص مقام اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) بیان شده است و علمای اهل سنت اين قضيه را با آب و تاب فراوانی نقل می‌کنند؛ غافل از اين‌كه اگر دامادی پیامبر توسط عثمان بن عفان صحیح باشد، این روایات در حق او نیز صدق خواهد کرد، چراکه عثمان عملاً بين دختران رسول خدا و دختران دشمنان خدا، نه يك‌بار بلكه چندين بار جمع كرده است.
ابن عبدالبر در اين زمينه می‌نويسد: «رملة بنت شيبة بن ربيعة كانت من المهاجرات هاجرت مع زوجها عثمان بن عفان.[3] رملة بنت شيبة، يكی از همسران عثمان است كه در مكه با او ازدواج كرد و از كسانی بود كه همراه عثمان به مدينه مهاجرت كرد.»
این در حالی است که ابن‌حجر آورده است که شيبة از دشمنان پيامبر اسلام است كه در جنگ بدر به هلاكت رسيده است. او در کتاب الاصابه نوشته است: «رملة بنت شيبة بن ربيعة بن عبد شمس العبشمية قتل أبوها يوم بدر كافرا.[4] رمله ، دختر شيبه ... پدرش در جنگ بدر كشته شد، در حالی‌كه كافر بود.»
در حالی‌كه مورخان اهل سنت نوشته‌اند در همان زمان رقيه دختر رسول خدا! نيز همسر عثمان بوده است. ابن‌اثير در اسد الغابة می‌نويسد: «و لما أسلم عثمان زوجّه رسول الله بابنته رقية و هاجرا كلاهما إلي أرض الحبشة الهجرتين ثم عاد إلي مكة و هاجر إلي المدينة.[5] زمانی كه عثمان اسلام آورد، رسول خدا دخترش رقيه را به همسری او درآورد، هر دوی آن‌ها به سرزمين حبشه مهاجرت كردند، سپس وقتی از آن جا بازگشتند، به مدينه مهاجرت كردند.»
اگر واقعاً جمع بين دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا، حرام بوده است، چرا عثمان اين عمل حرام را مرتكب شده است؟ و اگر حرام نبوده، چرا پيامبر اسلام به قول اهل سنت اجازه چنين كاری را به اميرالمؤمنين نداد و نعوذ بالله می‌خواست حلال خدا را حرام كند؟ پس معلوم می‌شود كه يا قضيه خواستگاری از دختر ابوجهل از اختراعات بنی اميه و برای تنقيص مقام اميرالمؤمنين است، يا دامادی عثمان از اساس باطل است.

صرف نظر از سخن فوق، می‌گوییم داماد و پدر زن بودن پیامبر به تنهایی موجب نجات و سعادت نیست. اساساً این‌گونه سخن بر پایه‌ای غلط و غیر علمی و منطقی مطرح شده است و در اسلام هیچ‌گونه ارزشی ندارد و مخالف بیانات قرآن کریم و کلمات رسول خداست. چه بسا افرادی همانند برصیصای عابد باشند، که کل عمر خود را مشغول عبادت باشند، لکن عاقبتشان سجده برای شیطان باشد. پس آن‌چه که مهم است حسن خاتمه است و داماد و یا پدر زن رسول خدا بودن، و حتی همسر رسول خدا بودن هرگز علت تامه برای حسن عقیده نیست.
فخر رازی که از مفسران مورد وثوق اهل سنت است در این خصوص می‌گوید: «حکم بر این‌که فردی از اولیاء باشد و یا این‌که از اهل ثواب و بهشت باشد، متوقف بر خاتمه آن شخص است و دلیل آن سخن خداوند است که می‌فرمایند: (هرکس عمل نیکی بیاورد، ده برابر پاداش برای عمل اوست) و نمی‌گوید هرکس عمل نیکی انجام داد، پس ده برابر پاداش دارد و این دلالت بر این می‌کند که استحقاق ثواب بر خاتمه مترتب است، نه اول عمل! و امری که بر آن تاکید می‌کند این است که اگر شخصی اکثر عمرش را بر کفر سپری کند، سپس در آخر مسلمان شد، او از اهل ثواب خواهد بود و بالعکس یعنی اگر فردی مسلمان باشد و در تمام ایام خود فقط کار نیک انجام دهد، سپس عمل اهل کفر را انجام دهد، نفعی به حالش نخواهد داشت، و این دلیلی بر این است که اعتبار در حسن خاتمه است، نه به اعمال اولیه.»
اصلا این سخن و باور، با قرآن سازگاری ندارد. خداوند متعال، ملاک برتری افراد بر سایرین را، ایمان و تقوای آنان می‌داند نه حسب و نسب و غیره. چنان‌که فرموده است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ.[حجرات/13]گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.» بر طبق این آیه مبارکه، معيار ارزيابى شخصيت انسان‌ها و قربشان در درگاه خدا تقوا است.
هم‌چنین در صحیح مسلم از رسول خدا نقل شده است: «و من بطأ به عمله لم يسرع به نسبه.[7] کسی‌که عمل خیرش نتواند به او کمک کند، نسب او هیچ فایده‌ای برای او ندارد.»
پس فقط میزان احترام به افراد و مقدس شمردن آنان، تقوا و ایمان آنان است و کسی‌که عمل خیرش به او کمک نکند، نسب برای او فایده‌ای نخواهد داشت.

کسانی‌که خواستار اثبات ایمان افرادی هم‌چون ابوبکر و عمر و عثمان هستند، باید آن را با ادله محکم و غیر قابل رد از قرآن کریم و یا سنت نبوی مورد اتفاق فریقین اثبات کنند و دست به ادله ضعیف و واهی هم‌چون داماد و پدر زن بودن پیامبر نزنند، زیرا که ذره‌ای ارزش علمی و منطقی ندارد. چه بسا افرادی پیدا شوند که صحابی رسول‌خدا باشند، لکن در دینش بدعت ایجاد کنند یا به ایشان تهمت هذیان ببندند[8] و یا ایشان را اذیت کنند، که نتیجه این اعمال قطعا جهنم است.

پی‌نوشت:

[1]. صحيح بخاری، محمد بن اسماعیل، دارالعلم، بیروت: ج4،ص212
[2]. صحيح بخاری، محمد بن اسماعیل، دارالعلم، بیروت: ج6، ص158، ح5230، كتاب النكاح، باب ذَبِّ الرَّجُلِ عَنِ ابْنَتِهِ، فِي الْغَيْرَةِ وَالإِنْصَافِ
صحيح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالعلم، بیروت: ج7، ص141، ح 6201، كتاب فضائل الصحابة،باب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِيِّ عَلَيْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلام)
[3]. الاستيعاب، ابن عبدالبر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص1846، رقم 3345.
[4]. الإصابة، ابن حجر، دارالکتب اللمیة، بیروت: ج8، ص142، رقم 11192.
[5]. أسد الغابة، ابن‌اثیر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص376 .
[6]. «أن الحكم بكونه ولياً و بكونه من أهل الثواب و الجنة يتوقف على الخاتمة، و الدليل عليه قوله تعالى(مَن جَاء بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا[انعام/106]) و لم يقل من عمل حسنة فله عشر أمثالها، و هذا يدل على أن استحقاق الثواب مستفاد من الخاتمة لا من أول العمل، و الذي يؤكد ذلك أنه لو مضى عمره في الكفر ثم أسلم في آخر الأمر كان من أهل الثواب و بالضد، و هذا دليل على أن العبرة بالخاتمة لا بأول العمل.» تفسير الكبير، فخر رازی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج21، ص 82.
[7]. صحيح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالعلم، بیروت: ج4، ص2074.
[8]. «ان الرجل لیهجر- ان الرجل قد غلب علیه الوجع» صحیح بخاری،محمد بن اسماعیل، دارالعلم، بیروت ج4، ص31، حدیث3053
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالعلم، بیروت: ج5، ص75، حدیث4124.
مسند احمد، احمد بن حنبل، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص243 و 293
الکامل فی التاریخ، ابن‌اثیر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص320.
تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص193 و بسیاری منابع دیگر.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.