مثلث قدرت «ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح»

  • 1396/10/10 - 15:33
مستشرقین غربی معتقدند که ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح یک مثلث قدرتی را تشکیل دادند تا جریان خلافت را از امام علی (علیه السلام) غصب کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از جریان‌های مهم صدر اسلام، جریان جانشینی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) است. تحلیل گران و مستشرقین غربی همچون لامنس، کایتانی و ویلفرد مادلونگ در موضوع جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به این موضوع پرداخته و کتاب‌هایی در این زمینه تألیف کرده‌اند. لامنس در کتاب «مثلث قدرت» نقش ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح را بسیار مهم می‌داند و معتقد است این سه نفر از مدت‌ها پیش در فکر جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند و برای کسب مقام خلافت برنامه ریزی کرده بودند.[1] البته برخی مثل مادلونگ اگر چه تصریح می‌کند که این سه نفر، قدرت را به زور از علی (علیه السلام) غصب کردند، ولی با برنامه ریزی قبلی نبوده است. مادلونگ در تأیید نظریه خود می‌گوید: اگر این سه نفر برنامه‌ای مشخص برای خلافت داشتند، عمر نباید رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را انکار می‌کرد. ولی می‌بینیم که رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را انکار کرد. او حقیقتا اعتقاد داشت که پیامبر(صلی الله علیه و آله) نمرده است و مانند موسی به آسمان رفته و بر می‌گردد و رهبری مردم را در دست خواهد گرفت. عمر، پس از سخنان ابوبکر از نظریه خود برگشت. اگر برنامه ریزی قبلی در کار می‌بود باید عمر این سخن را نمی‌گفت و یا اگر گفت، زود از سخن خود بر نمی‌گشت. [2] همچنین ابوبکر نیز برنامه خاصی از قبل تعیین شده برای خلافت نداشت، اگر چه آرزوی جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را داشت، اما به دنبال یک فرصتی بود و عمل انصار در سقیفه این فرصت را به ابوبکر داد، تا بتواند از این فرصت استفاده کند. ابوبکر از فرصت استفاده کرده و دو نفری که هیچ شانسی برای خلافت نداشتند را مطرح کرد. عمر و ابوعبیده هیچ کدام از این دو نفر شانسی برای خلافت نداشتند. و ابوبکر عمدا این پیشنهاد را داد تا خودش مورد اقبال قرار گیرد. او می‌دانست که اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنانچه در قرآن معرفی شده‌اند از مقامی بالاتر از دیگران برخوردار هستند و به همین جهت نمی‌خواست که آنان خلافت را برعهده گیرند.[3]
ابوبکر به خوبی می‌دانست اگر کار به شورا بکشد او هیچ شانسی ندارد، زیرا اکثریت انصار از علی (علیه السلام) حمایت می‌کنند، چون او را جزئی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌دانند و قبیله بزرگ عبدالشمس نیز که ریاستش با ابوسفیان بود نیز با علی (علیه السلام) بیعت خواهند کرد، زیرا اگر چه طایفه عبدالشمس و بنی هاشم با هم اختلافاتی داشتند ولی اجازه نمی‌دانند شخصی غیر از خودشان بر کرسی خلافت تکیه زند به همین جهت قطعا از علی (علیه السلام) حمایت می‌کردند. دیدار ابوسفیان با علی (علیه السلام) و اعلام حمایت از او پس از جریان خلافت ابوبکر در همین راستا تعریف می‌شود. خصوصا که نظام وراثت در بین اعراب امری پذیرفته بود. بنابراین ابوبکر باید قبل از کشیدن کار به شورا خلافت را به نام خود تمام می‌کرد.[4]
از تحلیلی که مادلونگ ارائه می‌دهد می توان نتیجه گرفت که وی معتقد است، در جریان سقیفه ابوبکر نقش اساسی داشت و عمر و ابوعبیده از مجریان او بودند. اما لامنس معتقد است که عمر نقش تعیین کننده ای در سقیفه داشته است. به نظر می رسد دیدگاه مادلونگ به حقیقت نزدیک‌تر باشد.

نویسنده: مجتبی محیطی

پی‌نوشت:

[1]. یوسفی اشکوری، حسن، جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام، اچ انداس مدیا، لندن1396ش، ص222
[2]. مادلونگ، ویلفرد، ترجمه احمد نمایی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد1377ش، ص75
[3]. مادلونگ، ویلفرد، ترجمه احمد نمایی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد1377ش، ص77
[4]. مادلونگ، ویلفرد، ترجمه احمد نمایی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد1377ش، ص77-78

برچسب‌ها: 
تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام خدا قوت آیا امام علی ع برای احقاق حق خود در خلافت بعد از پیامبر ص به ماجرای غدیر نیز استناد کرده اند

لعن الله شیعة آل ابا سفیان

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.