علت بیعت امیرالمومنین با عثمان

  • 1396/04/18 - 15:46
امام امیرالمومنین(علیه السلام) با عثمان بیعت کرد نه از رو که عثمان شایسته مقام خلافت باشد بلکه تنها برای حفظ وحدت جامعه اسلامی با عثمان بیعت نمود چراکه اگر با عثمان بیعت نمی‌کرد و راه مقابله را برمی‌گزید وحدت جامعه اسلامی و مصالح امت اسلام، به خطر می‌افتاد و تفرقه و آشوب، مانع گسترش اسلام و باعث تضعیف اسلام می‌گشت.

امیرالمومنین در ماجراى شوراى شش نفره به خلافت نرسيد و پس از احتجاجات بسیار در حقانیت خویش و اعتراض به انتخاب عثمان به‌عنوان خلیفه، با عثمان بيعت کرد؛ امّا نه از آن‌رو که عثمان را شايسته اين جايگاه بداند، بلکه براى جلوگيرى از تفرقه و ايجاد آشوب و پرهيز از درگيرى داخلى، راه همکارى را در پيش گرفت، چنان‌که خود به این مسأله اشاره فرموده است.[نهج‌البلاغه،نامه62 وخطبه74] بیعت امام از این اصل کلى سرچشمه مى‌گرفت که: اکنون که حق از محور خود بیرون رفته، باید کوشش کرد لااقل مصالح اسلام و مسلمین در حد امکان محفوظ بماند، شکاف کمتر شود و فساد مستولى نگردد. هنوز بخش‌های بسیاری از حکومت ایران و امپراطوری مقتدر روم، فتح نشده و در بخش‌های فتح شده نیز هر آن، احتمال شورش وجود داشت و منافقین و یهودیان نیز مترصد فرصتی برای ضربه به اسلام بودند؛ پس با وجود این دشمنان در شرق و غرب و در درون جامعه اسلامی، اگر حضرت، راه مقابله با انحراف در خلافت را پیش می‌گرفت قطعا باعث تضعیف و یا نابودی اسلام می‌شد. از این‌رو حضرت برای بقای اسلام و اقتدار آن و حفظ وحدت جامعه و مصالح امت و کاهش تنش و فساد از حق خود گذشت.

پی‌نوشت:

نهج البلاغه، سید رضی، دارالهجره، قم، نامه62،نامه به اهل مصر.
نهج البلاغه، سید رضی، دارالهجره، قم، خطبه 74.
«چرا امیرالمومنین با وجود قبول نداشتن عثمان، با او همکاری و بیعت کرد؟»

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام خدمت نوسنده محترم. اجرتون با امیرالمومنین علیه السلام. موضوع نامه 62 نهج البلاغه که در مقاله اشاره شده است در مورد بیعت با نفر اول سقیفه است و نه بیعت با عثمان. امیرالمومنین بارها تاکید کرد که اگر یارانی داشتم به تعداد چهل نفر حتما قیام مسلحانه میکردم. حضرت در جای دیگر فرموده چون یارانی پیدا نکردم برای حفظ جان حسنین علیه السلام که فرزاندان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دست به قیام مسلحانه نزدم. بحث حفظ وحدت مسلمین هم موضوعی است که در مقاله به آن اشاره شده است. بله آن حفظ وحدت که امیرالمومنین علیه السلام به آن اشاره کرد فقط مربوط به سالهای اولیه میشد والا شاهد هستیم آقا امیرالمومنین علیه السلام چندین سال بعد با صحابه بزرگ و همسر پیامبر به جنگ مسلحانه پرداخت، آن وحدتی که آقا در دروزهای بعد از شهادت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم مدنظرشان بود با وحدتی که امروز در جامعه اسلامی مطرح است بسیار متفاوت است. آن روز هنوز جای پای اسلام در شبه جزیره عربستان سفت نشده بود ولی امروز اسلام کل جهان را در نوردیده است. پس این وحدت با آن وحدت بسیار متفاوت است خواهشا از موضوعات برداشت اشتباه نفرماید. اگر بحث وحدت بود خود حضرت نباید جنگهای جمل، صفین و نهروان را میکردند و یا پسرشان اباعبدالله علیه السلام نباید هرگز وارد ماجرای کربلا میشد، که هر چهار جنگ، جنگهای بین مسلمین بوده است!!! پس آن وحدت با این وحدتی که مدنظر نویسنده است بسیار متفاوت است. خواهشا نظر حقیر چاپ کنید.

با سلام خدمت شما از عرایض پر بار شما بسیار ممنونم محضر شما عرض شود که استناد به نامه 62، برای مصداق بیعت با عثمان نبود بلکه برای اهمیت مساله دوری از آشوب و فتنه و تفرقه در جامعه اسلامی نو پا بود. اما در مورد وحدت که فرمودید «که این وحدت و دوری از تفرقه در عصر خلفا با وحدت در امروز متفاوت است» نکته‌ای که حائز توجه است این است که در عصر عثمان نیز خطرات بسیاری برای حکومت نوپایه اسلام وجود داشت. آیا شما وجود دشمنان خارجی و داخلی را انکار میکنید؟! تازه حدود 13 سال از وفات پیامبر گذشته و بخشهایی از روم و ایران فتح شدند و خیل کثیری از بردگان و موالی کافر به سرزمین اسلامی گسیل گشتند و علاوه اینکه هنوز دشمنان یهودی و مسیحی و منافق در درون سرزمین اسلامی حضور دارند آیا با وجود چنین خطراتی آیا شایسته بود تفرقه و آشوب در میان جامعه اسلامی ایجاد شود؟! فرمودید: «اگر بیعت حضرت با عثمان برای وحدت بود پس چرا امیرالمومنین علیه السلام با عائشه و صحابه بزرگی مانند طلحه و زبیر جنگید» تفاوت این دو مساله به وضوح آشکار است. اولا: امیرالمومنین متصدی امر خلافت شدند و علاوه بر مقبولیت سیاسی و پذیرش حاکمیتش توسط مردم، قدرت سیاسی یافتند و حکمشان در نزد مردم نفوذ داشت. ثانیا: جنگ را عائشه و طلحه و زبیر بر حضرت و حکومتش تحمیل کردند یعنی ندای تفرقه از جانب آنها بلند شد و اگر در تاریخ مطالعه بفرمایید مشاهده میکنید که چقدر امیرالمومنین برای گریز از بروز جنگ و تفرقه در میان مسلمین بارها به طلحه و زبیر و عائشه پیام فرستاده تا آنان از شورش و آشوب دست بکشند و آنگاه که مشاهده فرمود توضیه‌هایشان برای وحدت، ثمری ندارد دست به حذف عناصر تفرقه‌افکن زدند پس در واقع جنگ امیرالمومنین با عائشه نیز برای حذف تفرقه و تفرقه‌افکنان بود. جنگ صفین و جنگ جمل را نیز در همین راستا میتوان بررسی کرد. پس امیرالمومنین هرگز جنگ ایتدایی نداشته و سه جنگ بر ایشان تحمیل شده و ایشان ناچار به دفاع و مبارزه با تفرقه شدند. ثالثا: فرمودید: «که امیرالمومنین فرمود اگر من چهل نفر داشتم قیام میکردم». بفرمایید این چهل نفر را آیا داشتند و قیام نکردند؟! طبیعتا ما نیز قبول داریم که اگر حضرت در زمان خلفای از قدرت و حمایت گسترده برخوردار میبود و احتمال پیروزی میرفت حتما بر علیه انحراف و غصب خلفا قیام میکرد اما پس نبودن حتی چهل نفر یار خالص، منجر به سکوت و پذیرش بیعت با عثمان شد و نمی‌توانست با وجود یقین بر شکست قیام، با تعداد یاران اندکش قیام کند و تشیع در همان بدو تولدش ریشه‌کن شود. رابعا: الان انقلاب اسلامی حدود چهل سال است که به پیروزی رسیده و هرگز نتوانتسه در طی این چهل سال به طور کامل بر تمامی دشمنان خارجی فائق آید و دشمنی منافقان و وهابیت و یهود و غرب مسیحی، بزرگترین موانع پیشرفت ایران شیعی است. حال اگر ایران شیعی بخواهد بر طبل تفرقه با اهل سنت دامن بزند قطعا آنان را به دامان وهابیت سفاک گسیل می‌کند و نمی‌تواند براحتی در جهان اسلام به راهش ادامه دهد. بیش از ده میلیون اهل سنت در ایران حضور دارند و اکثریت مسلمانان را اهل سنت تشکیل می‌دهند آیا میتوان ندایی غیر از وحدت با اهل سنت سر داد؟! ندای تفرقه با اهل سنت، منجر به حذف قدرت شیعه و نفوذش در جهان اسلام خواهد شد. ندای وحدت یعنی اتکا به نقاط مشترک نه دست کشیدن از نقاط غیر مشترک. وحدت جهان اسلام بی شک توان اسلام را در برابر دشمنان غیر مسلمان تقویت خواهد کرد تحلیل جنگ کربلا هم این چیزی نیست که شما فرمودید. اولا: معاویه با جانشینی یزید عهدنامه را نقض کرد و خلافت یزید نامشروع و برخلاف عهدنامه توافقی بین دو جریان اسلامی بود. ثانیا: بیعتهای فراوانی برای امام در شهرهای مختلف عراق گرفته شده بود که جریان علوی خواهان پذیرش ولایت امام بودند و از این‌رو امام برای ولایت‌امری به سمت عراق رهسپار شدند و باقی ماجرا بر شما آشکار و روشن است و نیاز به توضیح نیست که چه شد و چگونه در کربلا جنگ را به امام تحمیل کردند که یا با یزید بیعت کند و یا آنکه خونش ریخته شود. با عرض تشکر از نظرات شما

با تشکر از نظر شما

امیرالمومنین علیه السلام مجبور به بیعت بود، نه اینکه بیعت کرده باشد. این دو با هم بسیار متفاوت است. در وصیت صهاکیه آمده بود که اگر چهار نفر از افراد یکی را به جانشینی من انتخاب کرد و یک نفر قبول نکرد و از بیعت سر باز زد آن یک نفر را گردن بزنید. امیرالمومنین علیه السلام وقتی در تنگنا قرار گرفت مجبور به بیعت شد. این بیعت دل بخواهی و با رضایت قلبی حاصل نشده است. در مورد جنگ های سه گانه نیز باید عرض کنم که حقیر از بیان آنها قصد این بود که اگر مولا مثل همین جنگ ها افرادی داشت حتما دست به قیام میزد و هرگز تن به بیعت نمی داد. بعد هم این گفته حقیر نیست و کلام خود حضرت است که فرمود: اگر چهل نفر یار داشتم حتما اهل سقیفه را سر جایشان می نشاندم. باز هم تاکید میکنم که بعیت مولا با اهل سقیفه و عثمان اجباری بوده است.

با سلام مجدد خدمت شما برادر عزیز اگر با همین آیدی بنده، سلسله پستهایی که در این زمینه نوشتم را نگاه بفرمایید مشاهده میکنید که دقیقا موضوع شورا شش نفره را در چند پست بیان کردم و اتفاقا در چند پست، تهدید عمر به مخالفین رای اکثریت را نیز اشاره کردم به این پستها که لینکش رو اینجا خدمت شما ارائه میدم نگاه مختصری بفرمایید خواهید دید که دقیقا این مباحث را به عرض رساندم. 1. سنگینی وزنه شورای شش نفره به سوی عثمان http://www.adyannet.com/fa/news/23109 2. عمر، جانشینیِ پس از خود را به سوی عثمان، مدیریت کرد http://www.adyannet.com/fa/news/23165 3. اگر امامت، انتصابی است پس چرا علی در شورای انتخابی، شرکت کرد؟! http://www.adyannet.com/fa/news/23114 4. تهدید عمر به گردن زدنِ کسانی که در شورای انتخابی شرکت نکنند! http://www.adyannet.com/fa/news/23111 5. آیا شرکت حضرت علی در شورا دلیل انتخابی بودن امام نیست؟ http://www.adyannet.com/fa/news/23110 از نظرات شما ممنونم و سپاسگزارم

از نظرات شما ممنونم و سپاسگزارم

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.