پاسخی به باستانگرایان: شایعه نُصَیر و ماهی

  • 1396/01/24 - 09:21

باستانگرایان مدتی پیش در رسانه‌های خود به دروغ مدعی داستانی شدند که در طبق آن، حضرت علی (ع) شخصی به نام نصیر را برای پرسیدن راه نزد ماهی‌های رود فرات فرستادند. در اثر معجزه‌ای (!) یک ماهی به نام کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة، مقام علی (ع) را به نصیر تعلیم داد. پس نصیر قائل به خدا بودن حضرت علی (ع) شد و حضرت علی هم به خاطر کفرگویی نصیر، سر او را از بدن جدا کرد. باستانگرایان دروغگو این داستان را به کتاب بحار الانوار نسبت داده اند. درحالیکه در بحارالانوار چنین روایتی وجود ندارد. بلکه دروغ بودن این داستان‌پردازی‌ها واضح است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به نام الله و به یاری الله و بر طریقت نبیّ اعظم محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) سخن می‌گویم. برخی مدعی شده‌اند که در بحار الانوار –تألیف علامه مجلسی- حکایتی نقل شده از این قرار:

علی بن ابی‌طالب در مقدمات جنگ صفین به رودی رسدیدند. اما راه را نمی‌دانستند... پس شخصی به نام نصیر را فرستادند تا از یک ماهی به نام  «کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة» راه را بپرسند. ماهی نیز در پاسخ  به آن شخص گفت: ای نُصَیر! به درستی که علی بن ابی‌طالب با تو مزاح کرده است. زیرا او خودش همه راه‌های دریا و معبرها را از ماهیان بهتر می‌داند! نصیر برگشت و پاسخ ماهی را به علی عرض کرد. علی بن ابی‌طالب نیز گفت: آری من به همه راه‌های آسمان‌ها و زمین آگاهم. پس نصیر صیحه زده غش کرد و چون به هوش آمد فریاد برآورد، شهادت می‌دهم که تو همان خدای واحد قهاری. و آنگاه علی گفت: چون نصیر کافر شده، قتلش واجب است. آنگاه شمشیر از غلاف کشید و گردنش را زد!

پاسخ:

- از روز نخست که نبیّ اعظم رسالت خود را اعلان کردند، دروغگویان و خناسان، ناجوانمردانه به دروغ گفتن و تهمت زدن و تمسخر روی آوردند. این رفتارهای غیرمنصفانه از سوی دشمنان، امری تازه نیست. بلکه قدمت دیرینه دارد و البته همواره این جماعت دروغگو در رسیدن به هدف ناکام بودند. پس ما نگران نیستیم!
- می‌گویند این روایت در بحار الانوار (تألیف علامه مجلسی) آمده است. اما هرچه گشتیم در این کتاب چنین چیزی نبود. پس لازم است که مدعیان، سند دقیق (با جلد و صفحه و متن عربی حدیث) ارائه کنند. اگر توانستند! که نخواهند توانست... چون چنین چیزی در بحار الانوار وجود ندارد. کسانی که این مطلب دروغین را نوشته اند، مخاطبین خود را ابله فرض کرده‌اند. از همین روی، دروغی را بدون اینکه پایه و اساسی داشته باشد منتشر کردند تا بلکه بتوانند چند ساده‌لوح را فریب دهند و با خود همراه سازند!
- علامه مجلسی خود نیز ادعا نکرد که همه احادیث بحار الانوار صحیح هستند. بلکه منصفانه و از سر شرف، تا جایی که دستش رسید، اسناد احادیث را بیان کرد. حتی او خیلی از سخنان یزید را هم در کتابش به نگارش درآورد. حتی احادیث نواصب (دشمنان اهل بیت) را هم در کتابش آورده است، پس لزومی ندارد هرچه نوشته باشد را «صحیح» و «وحی مُنزَل» بدانیم. چون خود نیز چنین باوری نداشت، بلکه هدفشان جمع‌آوری احادیث بود تا آیندگان درباره منابع روایی داوری کنند.
- استاد ابوالقاسم پاینده نیز در نهج الفصاحة گفته اند که این روایت عجیب، در منابع و مآخذ اهل بیت وجود ندارد و کاملاً حدیث جعلی است.[1]
- دعا می‌کنیم برای این جماعت دروغگو که دست از این خباثت بردارند و اینگونه به دروغ‌گویی و توهین نپردازند. چون ما معتقدیم که لاَ تقْبَلُوا أَبَدًا عُذْرًا لِشَاِتمهِمْ، إِنّ الشَتِيمَةَ أمْرٌ لَيْسُ يغْتَفَرُ... یعنی کسی که فحش می‌دهد و دروغ می‌گوید و با دروغ و تهمت می‌خواهد علیه اسلام مبارزه کند، این رفتارش را نمی‌بخشیم و بر سرش وارد می‌شویم. پس بهتر است این جماعت دست از این رفتارهای غیر انسانی خود بردارند. هر چند از جماعت باستانگرای افراطی که پادوی اسرائیل در داخل ایران بوده و در پی منافع غرب به هر کاری تن می‌دهند، و غالبا معتاد به مواد مخدر و روان‌گردان هستند، نمی‌توان انتظار داشت که حقیقت را بگویند.[2]

پی‌نوشت:

[1]. نهج الفصاحة، ترجمه ابوالقاسم‏ پاينده، تهران: دنیای دانش، 1382، ص 90.
[2]. بنگرید به «داستان ایمان آوردن گشتاسپ به زرتشت (اسناد قداست مواد مخدر در آیین زرتشتی)» و «كورش هخامنشی در فراموشخانه ماسونی» و «سخن شیمون پرز پیرامون کورش هخامنشی»

تولیدی

دیدگاه‌ها

الآن صهیونیسم و وهابیّت و ضد انقلاب و احیاناً بعضی اشخاص اسلام ستیز و شیطان صفت به شدّت دارند بر علیه دین خدا اسلام و مذهب حق آن شیعه دوازده امامی فعالیّت می کنند بخیال اینکه بتوانند جمهوری اسلامی ایران را براندازی کنند و اسلام را نابود کنند غافل از اینکه اسلام ناب مورد تائید حق تعالی است و حفظش می کند و حقانیّتش را روز به روز بیشتر نمایان خواهد کرد هر آن شمعی که الله برفروزد هر آنکس پُف کند ریش و ریشه اش بسوزد

با کمی جستجو می توان حدیثی مشابه آن چه ذکر شده، در بحار الانوار و سایر منابع حدیثی شیعه یافت. علامه مجلسی در قسمتی از کتاب خویش، به بیان معجزاتی که در زمان جنگ صفین از امیر المومنین (علیه السلام) سر زده، پرداخته است. [ الباب الرابع عشر ] : باب ما ظهر من إعجازه عليه السلام في بلاد صفين وسائر ما وقع فيها من النوادر بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 33 ص 39 ایشان 12 حدیث در این باب می آورد که حدیث هشتم از آن مربوط به موضوع سوال است. همچنین در جای دیگری از بحار هم ماجرای دیگری آمده، که صاحب شبهه ظاهراً این دو را با همدیگر تلفیق نموده است! البته ما این حدیث را از تمام کتبی که آن را نقل کرده اند، و بنده به آن ها دسترسی داشته ام می آورم. قدیمی ترین کتابی که این حدیث در آن یافت می شود، کتاب مناقب ابن شهرآشوب است. البته شاذان بن جبرئيل قمی هم آن را به گونه ی دیگری نقل کرده که بعد از او تعدادی از محدثین این حدیث را از او نقل کرده اند. البته ظاهراً هر دوی این افراد این حدیث را از کتب شیخ صدوق نقل کرده اند که متاسفانه چنین حدیثی امروز در کتب موجود شیخ صدوق یافت نمی شود. الف) ابن شهرآشوب (588هـ) وقالت الغلاة نادى علي الجمجمة ثم قال : يا جلندي ابن كراكر أين الشريعة ؟ فقال ههنا . فبنى هناك مسجدا وسمي مسجد الجمجمة وجلندي هذا ملك الحبشة صاحب الفيل الهادم للبيت أبرهة . وقالت أيضا : انه نادى لسمكة : يا ميمونة أين الشريعة ؟ فأطلعت رأسها من الفرات وقالت : من عرف اسمي في الماء لا تخفى عليه الشريعة . مناقب آل أبي طالب، ابن شهر آشوب، ج 2 ص 161 1- سید هاشم بحرانی (1107هـ) 160 - ابن شهرآشوب في المناقب : قالت الغلاة نادى [ علي ] - عليه السلام - الجمجمة : [ ثم قال : ] ( قم ) يا جلندي بن كركر أين الشريعة ؟ فقال : ها هنا ، فبنى هناك مسجدا وسمي مسجد الجمجمة ، وجلندي هذا ملك الحبشة صاحب الفيل الهادم للبيت [ أبرهة ] . وقالت أيضا : إنه - عليه السلام - نادى لسمكة : يا ميمونة أين الشريعة ؟ فأطلعت رأسها من الفرات وقالت : من عرف اسمي في الماء لا تخفى عليه الشريعة . مدينة المعاجز، السيد هاشم البحراني، ج 1 ص 254 و 255 2- علامه مجلسی (1110هـ) 24 - مناقب ابن شهرآشوب : ... وقالت الغلاة : نادى عليه السلام الجمجمة ثم قال : يا جلندي بن كركر أين الشريعة ؟ فقال : ههنا ، فبنى هناك مسجدا وسمى مسجد الجمجمة ، وجلندي هذا ملك الحبشة صاحب الفيل الهادم للبيت أبرهة . وقالت أيضا : إنه عليه السلام نادى لسمكة : يا ميمونة أين الشريعة ؟ فأطلعت رأسها من الفرات وقالت : من عرف اسمي في الماء لا تخفى عليه الشريعة . بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 41 ص 211 ب) شاذان بن جبرئيل (حدود600هـ) وبالاسناد - يرفعه - إلى عمار بن ياسر ( رضي الله عنه ) قال : لما سار أمير المؤمنين ( عليه السلام ) إلى صفين ، وقف بالفرات وقال لأصحابه : أين المخاض ؟ فقالوا : أنت أعلم يا أمير المؤمنين ، فقال لبعض أصحابه : امض إلى هذا التل ، وناد : يا جلند أين المخاض ؟ قال : فسار حتى وصل التل ، ونادى : يا جلند ؟ أين المخاض ؟ فأجابه من تحت الأرض خلق عظيم ، فبهت ولم يدر ماذا يصنع ؟ ! فأتى إلى الإمام ( عليه السلام ) فقال : يا مولاي ، جاوبني خلق كثير فقال ( عليه السلام ) : يا قنبر ، امض وقل : يا جلند بن كركر ، أين المخاض ؟ قال : فمضى وقال ، فكلمه واحد ، وقال : يا ويلكم ، من قد عرف اسمي واسم أبي وأنا في هذا المكان وقد صرت ترابا ، وقد بقي قحف رأسي عظم نخر ، ولي ثلاثة آلاف سنة ، ولا يعلم أين المخاض ؟ فهو والله أعلم مني ويلكم ، ما أعمى قلوبكم ، وأضعف نفوسكم ، ويلكم أمضوا إليه ، واتبعوه ، وأين خاض خوضوا ، فإنه أشرف الخلق بعد رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) . الروضة في فضائل أمير المؤمنين، شاذان بن جبرئيل القمي، ص 136 و 137 وبالاسناد يرفعه عن عمار بن ياسر ( رض ) أنه قال لما سار أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( ع ) إلى صفين وقف بالفرات وقال لأصحابه أين المخاض قالوا يا مولانا ما نعلم أين المخاض فسار حتى وصل إلى التل ونادى يا جلندي أين المخاض قال فأجابه من تحت الأرض خلق كثير فبهت ولم يعلم ما يصنع فأتى إلى الإمام ( ع ) وقال يا مولاي جاوبني خلق كثير فقال ( ع ) يا قنبر امض وقل يا جلندي بن كركر أين المخاض قال فمضى قنبر وقال يا جلندي بن كركر أين المخاض فكلمه واحد وقال ويلكم من قد عرف اسمي واسم أبى وانا في هذا المكان قد صرت ترابا وقد بقي قحف رأسي عظما نخرة رميما ولي ثلاثة آلاف سنة ما يعلم أين المخاض فهو والله أعلم بالمخاض منى ويلكم ما أعمى قلوبكم وأضعف يقينكم ويلكم امضوا إليه واتبعوه فأين خاض خوضوا معه فإنه أشرف الخلق على الله بعد رسول الله صلى الله عليه وآله . الفضائل، شاذان بن جبرئيل القمي، ص 140 1- علامه حلی (726هـ) أما ظهور المعجزات فكثرتها مشهورة، و هي من وجوه: ... سابعها: كلام الموتى له، فإنه نقل نقلا مشهورا أنه لما قصد العبور بالفرات قال لنصير: أدن الى الجبان و ناد: يا جلندي‏ أين العبور، فنادى نصير فكلمه جماعة من الناس فرجع إليه عليه السلام و أخبره بالقصة، فقال له ارجع و قل، يا جلندي‏ بن كركر اين العبور، فرجع و نادى فكلمه شخص واحد فقال له: أين العبور؟ فقال المنادي: يا هذا إن صاحبك قد عرف بموضعي و لي أحقاب سنين مدفون هاهنا كيف لا يعرف العبور، فرجع الى علي عليه السلام فاخبره بذلك‏. و لأجل هذه القصة رجع نصير الى الكفر و اعتقد فيه عليه السلام الالهية، و الأخبار في ذلك أكثر من أن تحصى. مناهج اليقين في أصول الدين، العلامة حلي، ص 471 2- شیخ حر عاملی (1104هـ) 47- و عن عمار بن ياسر قال: لما سار أمير المؤمنين عليه السّلام إلى صفين، وقف بالفرات و قال لأصحابه: أين‏ المخاض‏؟ فقالوا: لا نعلم أين‏ المخاض‏، فقال لبعض أصحابه امض إلى هذا التل، و ناد يا جلند أين‏ المخاض‏؟ قال: و سار حتى وصل التل، و قال يا جلند أين‏ المخاض‏؟ فأجابه من تحت الأرض خلق كثير، فبهت فأتى إلى الإمام و قال: يا مولاي جاوبني خلق كثير، فقال: يا قنبر امض فناد يا جلند بن كركر أين‏ المخاض‏؟ فمضى و قال: يا جلند بن كركر أين‏ المخاض‏؟ قال: فكلمه واحد، فقال له من عرف اسمي و اسم أبي و أنا في هذا المكان قد صرت ترابا و قد بقي قحف رأسي عظما نخرا ولي ثلاثة آلاف عام ما يعلم أين المخاض؟ هو و اللّه أعلم بالمخاض مني، امضوا إليه و اتبعوه فأين خاض خوضوا معه، فإنه أشرف الخلق بعد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فأتوه فعرفهم بالمخاض‏. إثبات الهداة، الحر العاملي، ج‏ 3 ص 447 3- سید هاشم بحرانی (1107هـ) الخامس والستون إحياء الجلندي 158 - البرسي : بالاسناد يرفعه عن عمار بن ياسر - رضي الله عنه - أنه قال : لما سار أمير المؤمنين علي بن أبي طالب - عليه السلام - إلى صفين وقف بالفرات ، وقال لأصحابه : أين المخاض ؟ ( قالوا : يا مولانا ما نعلم أين المخاض ) ، فقال لبعض أصحابه : امض إلى هذا التل وناد : يا جلندي أين المخاض . قال : فسار حتى وصل إلى التل . ونادى : يا جلندي ( أين المخاض ، قال ) : فأجابه من تحت الأرض خلق كثير ، قال : فبهت ولم يعلم ما يصنع ، فأتى إلى الامام وقال ( له ) : يا مولاي جاوبني خلق كثير . فقال - عليه السلام - : يا قنبر امض وناد : يا جلندي بن كركر أين المخاض ، قال : [ فمضى قنبر ، وقال : يا جلندي بن كركر أين المخاض ؟ ] فكلمه واحد وقال : ويلكم ، من [ قد ] عرف اسمي واسم ( أمي ) وأبي وأنا في هذا المكان ، قد صرت ترابا وقد بقي قحف رأسي عظما [ نخرة رميما ] ولي ثلاثة آلاف سنة وما يعلم ( أين ) المخاض ، فهو والله ( تعالى أعلم بالمخاض مني ) ويلكم ما أعمى قلوبكم ، وأضعف يقينكم ، ويلكم امضوا [ إليه ] واتبعوه ، فأين خاض خوضوا معه ، فإنه أشرف الخلق على الله تعالى [ بعد رسول الله ] . مدينة المعاجز، السيد هاشم البحراني، ج 1 ص 252 و 253 4- علامه مجلسی (1110هـ) 388 - الفضائل ، الروضة : بالاسناد يرفعه إلى عمار بن ياسر رضي الله عنه قال : لما سار أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام إلى صفين وقف بالفرات وقال لأصحابه : أين المخاض . فقالوا : أنت أعلم يا أمير المؤمنين فقال لبعض أصحابه : امض إلى هذا التل وناد يا جلند أين المخاض ؟ قال : فصار حتى وصلت تل ونادى يا جلند فأجابه من تحت الأرض خلق كثير ! ! قال فبهت ولم يعلم ما يصنع فأتى إلى الامام وقال : يا مولاي جاوبني خلق كثير فقال : يا قنبر امض وقل : يا جلند بن كركر أين المخاض ؟ قال : فكلمه واحد وقال : ويلكم من عرف اسمي واسم أبي وأنا في هذا المكان وقد بقي قحف رأسي عظم نخر رميم ولي ثلاث آلاف سنة ما يعلم المخاض هو والله أعلم مني يا ويلكم ما أعمى قلوبكم وأضعف نفوسكم ويلكم امضوا إليه واتبعوه فأين خاض خوضوا معه فإنه أشرف الخلق بعد رسول الله صلى الله عليه وآله . بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 33 ص 45 5- سید نعمت الله جزائری (1112هـ) العاشر : ما رواه الصدوق بإسناده إلى عمار بن ياسر رضي الله عنه قال : لما سار علي بن أبي طالب عليه السلام إلى صفين وقف بالفرات وقال لأصحابه : أين المخاض ؟ فقالوا : أنت أعلم يا أمير المؤمنين ، فقال الرجل من أصحابه : إمض إلى هذا التل وناد : يا جلندا فأين المخاض ؟ قال : فسار حتى وصل التل ونادى : يا جلندا ، فأجابه من تحت الأرض خلق عظيم ، قال : فبهت ولم يعلم ماذا يصنع ، فأتى إلى أمير المؤمنين عليه السلام فقال : جاوبني خلق كثير ، فقال الإمام عليه السلام : يا قنبر امض وقل : يا جلندا بن كركر أين المخاض ؟ قال : فمضى وقال : يا جلندا بن كركر أين المخاض ؟ فكلمه واحد وقال لهم : ويلكم من عرف اسمي واسم أبي عرف أين المخاض ، وأنا في هذا المكان وقد بقيت ترابا وقدمت من ثلاثة آلاف سنة ، وقد عرفكم باسمي واسم أبي وهو لا يعلم أين المخاض ؟ فوالله هو أعلم بالمخاض مني ، يا ويلكم ما أعمى قلوبكم ، وأضعف يقينكم ، امضوا إليه واتبعوه فأين خاض خوضوا معه فإنه أشرف الخلق بعد رسول الله صلى الله عليه وآله . الأنوار النعمانية، السيد الجزائري، ج 1 ص 27 6- تبریزی انصاری (1310هـ) العاشر : ما رواه الصدوق بإسناده إلى عمار بن ياسر قال : لما سار علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) إلى صفين ، وقف بالفرات وقال لأصحابه : أين المخاض ؟ فقالوا : أنت أعلم يا أمير المؤمنين ، فقال ( عليه السلام ) لرجل من أصحابه : إمض إلى هذا التل وناد : يا جلندا فأين المخاض ؟ قال : فسار حتى وصل التل ونادى : يا جلندا ، فأجابه من تحت الأرض خلق عظيم ، قال : فبهت ولم يعلم ماذا يصنع ، فأتى إلى أمير المؤمنين ( عليه السلام ) فقال : جاوبني خلق كثير ، فقال الإمام ( عليه السلام ) : يا قنبر امض وقل : يا جلندا بن كركر أين المخاض ؟ قال : فمضى وقال : يا جلندا بن كركر أين المخاض ؟ فكلمه واحد وقال لهم : ويلكم من عرف اسمي واسم أبي عرف أين المخاض ، وأنا في هذا المكان وقد بقيت ترابا وقدمت من ثلاثة آلاف سنة ، وقد عرفكم باسمي واسم أبي وهو لا يعلم أين المخاض ؟ ! فوالله هو أعلم بالمخاض مني ، يا ويلكم ما أعمى قلوبكم ، وأضعف يقينكم ، امضوا إليه واتبعوه فإنه المخاض ، فخوضوا فيه فإنه أشرف الخلق بعد رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) . اللمعة البيضاء، التبريزي الأنصاري، ص 221 ****** بنا بر روایت ابن شهرآشوب، دو اتفاق رخ داده است: یکی سخن گفتن امیر المومنین (علیه السلام) با جمجمه ی "جلندی بن کرکر" و دیگری سخن گفتن با یک ماهی به نام "میمونه". ما در اینجا روایت شاذان بن جبرئیل را ترجمه می کنیم. عمار بن یاسر می گوید: هنگامی که امیر المومنین (علیه السلام) به سوی صفین می رفت، در کنار رود فرات ایستاد و به اصحابش فرمود: راه گذر [از رودخانه] کجاست؟ آن ها گفتند: تو آگاه تری یا امیر المومنین. پس ایشان به یکی از اصحاب شان فرمودند: نزد آن تپه برو و صدا بزن: ای جلند! راه گذر کجاست؟ آن مرد رفت تا به تپه رسید و صدا زد: ای جلند! راه گذر کجاست؟ در این هنگام تعداد زیادی از زیر زمین جوابش را دادند. لذا او بهت زده شد و ندانست که باید چه کار کند. پس نزد امام آمد و گفت: ای مولای من! مردم زیادی جواب مرا دادند [چه می فرمائید؟] حضرت فرمودند: ای قنبر! برو و بگو: ای جلند بن کرکر! راه گذر کجاست؟ قنبر رفت و همین را گفت. در این هنگام یک نفر با او سخن گفت که: وای بر شما! کسی که نام من و نام پدرم را می داند، در حالی که من در این جا تبدیل به خاک شده ام، و از سرم تنها استخوان بالای دماغم باقی مانده، و سه هزار سال عمر دارم، راه گذر را نمی داند؟! به خدا قسم او از من داناتر است. قلب هایتان چه کور شده و جان هایتان چه ضعیف گشته است. وای بر شما! به سوی او بروید و از وی تبعیت کنید و از هر راهی که او رفت بروید، چرا که او برترین خلق خدا بعد از رسول اوست.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.