دعوت به خود، ملاک جنس بدلی عرفان

  • 1396/01/09 - 09:59

سیره و روش انسان‌های بزرگ و الهی مانند انبیاء، اولیا و بزرگانی که در مسیر بندگی گام برداشته‌اند، دعوت و راهنمایی مردم به سمت و سوی خدا و به مقصد او بوده است، اما در بین افرادی که مدعی عرفانند و جنس بدلی و غیر اصیل عرفان را در این بازار به حراج گذاشته‌اند، با سوء استفاده از عقاید و سادگی عوام، ایشان را به اطاعت بی چون و چرا از خود فرا می‌خوانند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مردان خدا و اولیای راستین حق از حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه‌السلام) تا روزی که دنیا برپاست، همواره مردم را به‌سوی خداوند فراخوانده و می‌خوانند. ذات انسان‌ها کمال طلب است و از هر مزیّتی به دنبال نهایت آن می‌گردد. مثلاً به دنبال راهی است که عمر خود را به نهایت ممکن برساند یا ثروت خود را افزایش دهد؛ زیبایی مطلق داشته باشد و دانایی وسیع و... که منشأ همه‌ی این‌ها خداوند است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَکانَ اللَّهُ عَلیمًا حَکیمً [فتح/4]  لشکریان آسمان‌ها و زمین برای خداست، و خداوند دانا و حکیم است» و یا در جای دیگر فرموده است: «وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ وَلٰکِنَّ المُنافِقینَ لا یَعلَمونَ [منافقون/8] عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی‌دانند!» و باز می‌فرماید: «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ [بقره/115] و مشرق و مغرب از آنِ خداست پس به هر سو رو کنید، آنجا روی [به] خداست؛ همانا خدا گشایشگر داناست» و از این نمونه، آیات زیادی نازل‌شده و به این حقیقت اذعان دارد که همه‌چیز برای خدا و در دستان اوست؛ بنابراین، کمال مطلق و رستگاری هم نزد خدا بوده و به همین دلیل بوده که پیامبران الهی، اولیای حقیقی و معصومشان و انسان‌های پاک‌سرشت که شعاعی از نور حقیقت و معرفت در دلشان تابیده، مردم را به‌سوی کمال مطلق و قادر منان سوق و جهت می‌دهند و از دعوت به نفس خود پرهیز می‌کنند.
این معنا، اصل عرفان و نهایت آن است که شخصی با پیمودن مسیر شریعت و اخلاق، به درجه‌ای از تقوا رسیده باشد که خداوند را بدون ذره‌ای شرک باور داشته باشد و همه‌چیز را برای او بداند و همین حقیقت را به مردم منتقل کند. چراکه خداوند می‌فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ [نحل/36] و قطعاً، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم با این پیام که: خدا را بپرستید و از هر معبودی جز او دوری گزینید. پس از میان هر امّتی کسانی بودند که خدا آنان را هدایت کرد و از میان آنان کسانی نیز بودند که گمراهی بر ایشان ثابت گشت. پس ای مشرکان، در زمین گردش کنید و بنگرید فرجام کسانی که پیامبران را دروغ‌گو شمردند چگونه بوده است».
اما مدعیان عرفان و کسانی که جنس بدلی عرفان ناب را در این بازار داغ به حراج گذاشته‌اند، برخلاف رویه و روش عارفان وارسته و شریعت محور، مردم را به خود می‌خوانند و به خود دعوت می‌کنند تا جایی که شاه نعمت‌الله ولی، صوفی پرآوازه جنت و حور را در هوای خود می‌داند و عالم را منو از نور خود می‌بیند. [1] یا ملاسلطان گنابادی، مؤسس طریقت نعمت اللهی گنابادی می‌گوید: «تمام عبادات و معاملات بلکه تمام معارف روحیه و عقاید قلبیه اگر با امضای من باشد، مطابق واقع است و اصول دین است و معرفت الله و ایمان به مبدء و معاد است، و الا بی‌اثر است... معنی قطبیت، مؤثر بودن اجازه است، قطب، صاحب الأمر است، ولی الأمر و صاحب الزمان است».[2]
سایر طریقت‌های صوفی نیز در مسابقه دعوت به خود از رقبا عقب نمانده و حتی پس از مرگ نیز مردم را به خود دعوت کرده‌اند! صاحب کتاب تذکره بغراخانی در شرح‌حال یکی از مشایخ تصوف اویسیه می‌نویسد: «بعد از وفات یکی از درویشان، شیخ را در خواب دید... شیخ فرمود: ای درویش! بگو به دوستان ما آن کنند که عبدالله کرد و آن پوشند که عبدالله پوشید و آن خوردند که عبدالله خورد و آن‌طور بنشینند که عبدالله نشست و آن نوع گردند که عبدالله گشت و آن نوع آیند که عبدالله آمد.»[3]
مسیر دعوت به خود تا جایی پیش می‌رود که بزرگان تصوف و صاحبان عرفان جعلی، به‌جای دعوت به نور و حقیقت، نظر مردم را به خود جلب می‌کردند؛ تا جایی که از ایشان می‌خواستند که در خورد و خواب هم مطابق با ایشان رفتار کنند. این سؤال مطرح می‌شود که مشایخ و بزرگان صوفیه به چه دلیل مردم را به خود می‌خواندند و تبعیت از خود را تا این حد لازم می‌دانستند؟ آیا از طرف پروردگار، نصی بر تبعیت بی‌قید و شرط از ایشان آمده و آیا خود را معصوم از خطا می‌دانستند و یا هوای نفس و خودپرستی دلیل این امر بوده است؟

پی‌نوشت:

[1]. نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان شاه نعمت‌الله ولی، نشر نگاه، تهران 94، غزلیات، غزل 321
[2]. عباسعلی کیوان قزوینی، استوار رازدار، نشر راه نیکان، تهران، 87، ص 164- 165
[3]. دکتر محمد منیر عالم، تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه)، نشر مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام‌آباد 1418 ه ق، ص 20.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.