سماع، رفتار ناهنجار صوفیانه

  • 1395/11/17 - 22:05

از شاخصه‌های مهم در زندگی صوفیانه، برگزاری مراسم سماع است. برنامه‌ای که می‌توان از آن به عنوان بدعتی بزرگ در شاکله‌ی عرفان صوفیسمی یاد کرد که بسیاری از نام‌آوران و بزرگان این عرصه را شیفته و مرید خود ساخته. این مقوله، گرچه در بین تصوف موافقان و مخالفانی داشته، اما نقد مخالفان نه به اصل سماع که به لوازم و عدم رعایت شرایط آن بوده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_از شاخصه‌های مهم در زندگی صوفیانه، برگزاری مراسم سماع است. برنامه‌ای که می‌توان از آن به‌عنوان بدعتی بزرگ در شاکله‌ی عرفان صوفیسمی یاد کرد که بسیاری از نام‌آوران و بزرگان این عرصه را شیفته و مرید خود ساخته. این مقوله، گرچه در بین خود اهل تصوف موافقان و مخالفانی داشته، اما با نگاهی به نقد مخالفان مشخص می‌شود انتقاد ایشان نه به اصل سماع که به لوازم آن بوده؛ به این معنی که برای برگزاری سماع شروطی را مشخص کرده بودند.
مثلا غزالی انجام مراسم سماع را با رعایت پنج شرط جایز می‌دانست. اول: مراعات زمان، مكان و اخوان؛ دوم: قصد و نظر مستمعين از سماع؛ سوم: سراپا گوش بودن و به اطراف نظر نينداختن و خودداری از كف زدن و رقص؛ چهارم: مستمع نبايد بايستد و نبايد صدايش را به گريه بلند كند؛ پنجم: موافقت با قوم در قيام.[1] متصوفه شروط سماع را مراعات نمی‌کردند که به این سبب مخالفت برخی از سران تصوف را به دنبال داشته است.
عبدالحسین زرین‌کوب در مورد جایگاه سماع در زندگی روزمره صوفیان می‌نویسد: «موسیقی و رقص را نمی‌شد از برنامه‌ای که صوفیان راستین برای تزکیه‌ی دل ریخته بودند، حذف کرد. در واقع این رسم که سماع خوانده می‌شد یکی از مختصه‌های مهم زندگی صوفیان به شمار می‌رفت... رغبت شدید ابوسعید (ابوالخیر) به موسیقی و رقص مریدان، او را زمینه‌ساز درویش‌های رقصنده‌ ساخت. با این همه، بر خلاف آنچه زندگی نامه‌نویسان ابوسعید گفته‌اند، قشیری سماع را به طور مطلق محکوم نکرد. مع ذلک، به رغم اعتراض مخالفان، سماع مسلماً برای صوفیان عادی جاذبه‌ای داشت. بنابراین نه تنها در جماعت‌خانه‌ی خانقاه، بلکه در تالارهای منازل شخصی در تقریباً همه‌ی شهرهای اسلامی، سده‌های میانی، در خاور نزدیک و جاهای دیگر نیز کار پرجنب و جوش و نشاط‌‌بخش سماع صورت می‌گرفت. طبل، سنج و نی به هنگام برنامه‌های سماع نواخته می‌شد. اشعاری که انشاد می‌شد یا قوالان آن‌ها را به آواز می‌خواندند معمولاً همراه بود با های و هوی یا حرکت سر یا دست و پای درویشان. صوفیان می‌رقصیدند، به این سو و آن سو می‌خرامیدند، می‌پریدند، کف می‌زدند و رفته رفته از خود بی‌خود می‌شدند. یکی فریاد می‌کشید و دیگری جامه چاک می‌کرد یا آن را از تن در می‌آورد.[2] می‌گویند شیخ بغدادی صوفیان را به وقت سماع به گله‌های گوسفندی که گرگ به آن‌ها حمله می‌کند تشبیه کرده است.»[3]
با توضیح جناب زرین‌کوب در مورد نحوه‌ی اجرای سماع، مشخص می‌شود که این رفتارهای ناهنجار در جامعه‌ی اسلامی جایگاهی نداشته و بنابر سفارش بزرگان تصوف می‌بایست در زمان و مکان خاصی برگزار گردد تا با مخالفت متدینین و متشرعین جامعه مواجه نشود! همچنین این نکته معلوم می‌گردد که نهایت حالت عرفانی تصوف مشغول شدن به ترقُّص و آلات موسیقی بوده که ایشان را از خود بی‌خود می‌ساخته و با دگرگون شدن احوال و زوال عقلشان، سخنانی را بر زبان می‌آوردند که بویی کفر و شرک داشته است؛ که مهمترین نتیجه‌ی آن شریعت‌گریزی و فرار از دایره‌ی شرع بوده و به همین دلیل هر لاابالی را به مسلک تصوف جذب می‌کرده است.

پی‌نوشت:

[1]. احیاءالعلوم، محمدغزالی، به تحقیق حافظ عراقی، انشارات دارالکتاب العربی، ج 2 ص 226
[2]. تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، عبدالحسین زرین کوب، ترجمه کیوانی، نشر سخن، ص 92–93
[3]. اللمع فی التصوف، سراج طوسی، به کوشش نیکلسن، صص 296–297

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.