صوفی، تاجر بازار عرفان‌نمایی

  • 1395/12/03 - 09:29

شعرای صوفی منش، حرمت‌های الهی را پاره می‌کنند و با گم کردن سوراخ دعا، حقیقت و معرفت را که مدعی آنند، در صورت‌ معشوق زمینی و حسن جمال انسانی دنبال می‌کنند و وقتی عشق جسمانی خمیرمایه‌ی اصلی نمادهای به اصطلاح عرفانی ایشان شد، در ادامه شراب و میخانه نیز عناصر آن را تشکیل می‌دهند که در واقع هر کدام در شریعت حرام است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فطرت پاک انسان همواره او را به سمت و سوی منبع فیض و مبدأ خلق سوق می‌دهد و هر چیزی را متأثر از خالق مطلق می‌داند. چنانچه سعدی، شاعر پرآوازه‌ در این رابطه می‌سراید:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقی دفتریست معرفت کردگار[1]
فطرت انسان یکی از راه‌های خداشناسی و وصول به حقیقت است که پروردگار دانا نیز بر این راه اصرار داشته و انسان را برای رسیدن به کمال به این راه فرا می‌خواند. «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ [روم / 30] پس روى خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوى این دین کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمی‌دانند.»
منظور از فطرت پاک، این است که حق تعالی سرشت آدمی را طوری آفریده که خداخواه است. یعنی انسان‌ها در حالت سلامت روح و روان به خداوند مؤمنند. به همین دلیل وقتی انسان زمانی که از همه‌ی اسباب ناامید می‌شود و راه نجاتی را به سبب علل طبیعت در پیش روی خود نمی‌بیند، متوسل و مرتبط به نیروی فوق بشری می‌شود که می‌تواند او را از مهلکه نجات دهد؛ هرچند ممکن است آن نیرو را با اوصاف حقیقی‌اش نشناسد.
​پاک ماندن سرشت انسانی و فطرت خداجوی او با رعایت کردن شروطی ممکن است که از جمله‌ی آن رعایت بایدها و نبایدهای الهی و شرعیات است. به بیان دیگر فطرتی می‌تواند پاک بماند و از هر مخلوقی پی به وجود خالق و حقیقت خلقت ببرد که پا را از خطوط قرمز الهی فراتر نگذاشته و به وادی شیطانی وارد نشده باشد. متصوفه که مدعی روح لطیف و فطرتی پاکند و در آثار شعری سعی می‌کنند از راه فطرت به حقیقت برسند و به دنبال عشق الهی هستند؛ این شرط مهم را رعایت نکرده و در بسیاری از امور بجای رؤیت دُر، خرمهره را دیده و ستوده‌اند. شعرای صوفی وادی فطرت پاک و ناب انسانی را با عشق و هوسی ناپاک، خدشه‌دار کرده و این راه را برای همه‌ی مریدان و دراویش گشوده‌اند و آن‌ها را بیش از پیش از حقیقت دور ساخته‌اند.
زرین‌کوب در این باره می‌گوید: «شاعر صوفی مشرب برای سنت‌های متعارف چندان اعتبار و حرمتی قائل نیست و آن‌ها را اساساً حجاب‌هایی می‌بیند که ذهن او را از مورد و موضوع رؤیت مستمر جدا نگه می‌دارد... این فکر به نوبه‌ی خود باعث شد که کاربرد نمادین در بخش زیادی از شعر صوفیانه اهمیت ویژه‌ای پیدا کند. عشق الهی، انعکاسی در عشق انسانی یافت و استعاره‌های مأخوذ از ادبیات غیردینی برای توصیف تجربه‌های عارفانه فراوان به کار گرفته شد.»[2]
شعرای صوفی منش، حرمت‌های الهی را پاره می‌کنند و با گم کردن سوراخ دعا، حقیقت و معرفت را که مدعی آنند، در صورت‌ معشوق زمینی و حسن جمال انسانی دنبال می‌کنند و وقتی عشق جسمانی خمیرمایه‌ی اصلی نمادهای به اصطلاح عرفانی ایشان شد، در ادامه شراب و میخانه نیز عناصر آن را تشکیل می‌دهند که در واقع هر کدام از این موارد عبور از منهیات و شرعیات الهی است.
عبدالحسین زرین‌کوب با تشریح اعمال قبیحانه‌ی صوفیان به بهانه‌ی عشق و رسیدن به حقیقت می‌گوید: «صوفیان جمال برتر را با ویژگی‌های مردانه ترسیم می‌کردند. به علاوه این تصویر انعکاسی از تمایلات هم‌جنس بازی بود که صوفیان به مرور زمان در خلال زندگی خانه ‌بدوشی خود پیدا کرده بودند، زیرا هم‌جنس بازی در میان صوفیان خانقاهی رسم نامعمولی نبود. حتی گفته می‌شود شعرایی صوفی مانند سنائی، اوحدالدین کرمانی و عراقی تمایلی به عشق یونانی [یا مردبارگی] داشتند.»[3]
صدای ناقوس رسوایی صوفیان در این زمینه آنقدر بلند است که اکنون و بعد از قرن‌ها شنیده می‌شود و ننگی بر دامن طریقت و سلوک صوفیانه است. این مورد و موارد بی‌شمار حرمت شکنی‌ها در تصوف کافی است تا انسان با فطرت پاک خود پی به بطلان راه و روش ایشان ببرد و صوفی و صوفی‌گری را تاجر بازار مکاره‌ی عرفان‌نمایی بداند. 

پی‌نوشت:

[1]. سعدی شیرازی، دیوان، غزلیات، ص 296
[2]. تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، عبدالحسین زرین کوب، ترجمه کیوانی، ص 57
[3]. همان ص 59

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.