رد ادعای صوفیه بر درویشی پیامبر (ص)

  • 1395/10/16 - 23:54
در بعضی از کتب صوفیه پیامبر(ص) را درویش معرفی کرده‌اند و قائل به این مطلب شده‌اند که حضرت در مدح و فضلیت درویشان احادیثی نیز فرموده است و حتی خود روایاتی که در آن واژه فقر به کار برده شده است را به درویشی تعبیر کرده‌اند، در حالی که روایات بسیاری از حضرت در مذمت فقر وجود دارد که نشان دهنده خلاف اعتقاد صوفیه است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیه همواره در پی اصالت‌بخشی و هویت‌بخشی به خود بوده‌اند و در این راه بسیاری از علما و عرفا اسلامی و بزرگان دین را متهم به صوفی‌گری کرده‌؛ آنان را به‌عنوان مؤید خود معرفی کرده‌اند، چنانچه برای مشروعیت و اصالت بخشی به سلاسل ابداعی خود، اقطاب و بزرگان خود را منتسب به ائمه اطهار(علیهم‌السلام) کرده‌اند و آنان را از یاران و از اصحاب ائمه اطهار(علیهم‌السلام) به شمار آورده‌اند. اما صوفیه نه تنها در این راه از ائمه اطهار(علیهم‌السلام) سوءاستفاده نموده؛ خود را به‌عنوان جانشینان آنها معرفی کرده‌اند، بلکه از پیامبر اکرم(صلی‌ الله علیه و آله) نیز چشم‌پوشی نکرده و آن حضرت را نیز متهم به درویشی و نشردهنده فضائل درویشی معرفی کردند و سعی بر این داشتند که فقر حضرت را که فقط در دوره خاصی از زمان رسالت بوده است را بهانه قرار دهند و حضرت را صوفی بخوانند، کما اینکه در کتب صوفیه گفته‌شده که: «پیغمبر ما (صلی‌ الله علیه و آله) درویشی اختیار کرده است از جهت آنکه خاصیت‌های درویشی و توانگری را دیده و دانسته است و به امت می‌گوید که هرکه راحت و آسایش می‌خواهد، در دنیا و آخرت باید که درویشی اختیار کند و هرکه تفرقه و پراکندگی و بلا و عذاب می‌خواهد، در دنیا و آخرت باید که توانگری اختیار کند.»[1] یا روایاتی را در مدح دراویش از حضرت نقل کرده‌اند که: «رسول (صلی‌ الله علیه و آله) می‌فرماید که درویشان امّت من پیش از توانگران به پانصد سال در بهشت روند و به روایتی آمده است که پیش از توانگران به چهل سال در بهشت روند.»[2]
دیگر اینکه از خود داستان‌هایی نقل کرده‌اند تا پیامبر اکرم (صلی‌ الله علیه و آله) را مؤید و مروج درویشی معرفی ‌کنند که شیخ ابوسعید ابوالخیر در کتاب اسرارالتوحید می‌نویسد: «قومی به نزدیک رسول (صلی‌ الله علیه و آله) آمدند و سؤال کردند که درویشی چیست؟ یکی از آنان را به نزد خویش خواند و گفت تو پنج درهم‌داری؟ گفت دارم، وی را گفت که تو درویش نیستی، دیگری را گفت تو پنج درهم‌داری؟ گفت ندارم، گفت چیزی داری که پنج درهم ارزد، گفت: دارم، گفت تو درویش نیستی. دیگری را بخواند و چون درهم نداشت گفتا چیزی داری که پنج درهم ارزد؟ گفت ندارم، گفت پنج درهم کسب داری که توانی پنج درهم کسب کرد؟ گفت توانم کرد، گفت برخیز که تو هم درویش نیستی، دیگری را بخواند و گفت: از این‌همه که گفتم تو را هیچ‌چیز هست؟ گفت نه، گفت اگر پنج درهم پیدا شود، تو را در آن اندیشه باشد که باید تصرف کنم؟ گفت نباشد یا رسول‌الله، گفت چه کنی آن را؟ گفت: به‌حکم درویشان هیچ نصیب نباشد مرا در آن، رسول‌الله (صلی‌ الله علیه و آله) گفت: تویی درویش به‌راستی، درویش چنین باید که او را آن نبود. چون رسول (صلی‌ الله علیه و آله) این را گفت، دیگران بگریستند و گفتند: یا رسول‌الله ما را همه‌کس درویش می‌خوانند و درویشی خود این بوده است که تو نشان کردی، اکنون ما کیستیم؟ گفت: درویش اوست و شما همه طفیل او.»[3]
دیگر اینکه در کتب خود به‌صورت صریح فقر پیامبر اکرم(صلی‌ الله علیه و آله) را به درویشی تعبیر کرده‌اند و می‌گویند: «ای درویش اگر این مقام بزرگ نبود، پیغمبر ما(صلی‌ الله علیه و آله) به این مقام فخر نمی‌کرد و نفرمودی که: «الفقر فخری» و اگر این مقام بزرگ نبود، پیغمبر از خدا این مقام را نمی‌خواست «اللّهمّ احینی مسکینا و احشرنی فی زمرة المساکین.»[4] اما جدای از پرداختن به بحث رجالی و درایی این روایات و این‌که آیا این روایات در کتب معتبر روایی وجود دارد یا نه و در صورت وجود داشتن در کدام‌یک از طبقات حدیثی واقع می‌شود، باید بگوییم صوفیه بر اساس کدام قاعده عقلی یا نقلی هرجایی که بحث از فقر می‌شود آن را به درویشی تعمیم می‌دهند؟ و اینکه چرا صوفیه واژه فقر در روایات پیامبر اکرم(صلی‌ الله علیه و آله) را تعبیر به درویشی کرده‌اند؟ حال‌آنکه اگر تعبیر کردن از فقر به درویشی در روایات پیامبر اکرم(صلی‌ الله علیه و آله) درست باشد، باید این روایت پیامبر اکرم (صلی‌ الله علیه و آله) نیز درست باشد که می‌فرماید: «کادَ الفَقرُ أن یکونَ کفرا[5] نزدیک است که فقر، به کفر انجامد» یا رسول خدا (صلی‌ الله علیه و آله) در روایتی دیگر می‌فرماید: «الفَقرُ أشَدُّ مِن القَتلِ[6] فقر بدتر و سخت‌تر از کشته شدن است.»

پی‌نوشت:

[1]. نسفی عزیزالدین، انسان کامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، انستیتو ایران و فرانسه، 1341، ص 329
[2]. همان، 330
[3]. محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، تصحیح و تنظیم شفیعی کدکنی محمدرضا، آگاه، تهران، ۱۳۸۶، ص ۲۳۰
[4]. نسفی عزیزالدین، انسان کامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، انستیتو ایران و فرانسه، 1341، ص 331
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی محقق و مصحح غفاری و آخوندی، نشر دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، ج 2، ص 30، حدیث 4
[6]. محمدی ری‌شهری، محمد، منتخب میزان الحکمة، نشر دارالحدیث، قم، 1384، ص 448

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.