بررسی فنا در اللمع سراج طوسی

  • 1395/06/14 - 10:44
مرحله "فنا" از مراحل سیر و سلوک شمرده می‌شود که در کتب صوفیه قدیم و جدید از این مفهوم نام برده شده است. مرز میان فنای فی الله و غیر آن یا فنای الهی و انحراف در این مفهوم، بسیار باریک است، تا جایی که در کتاب اللمع سراج طوسی به توضیح این مفهوم پرداخته شده است و در پایان به انحرافاتی پیرامون آن اشاره شده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مرحله "فنا" از مراحل سیر و سلوک شمرده می‌شود که در کتب صوفیه قدیم و جدید از این مفهوم نام برده شده است. مرز میان فنای فی الله و غیر آن یا فنای الهی و انحراف در این مفهوم، بسیار باریک است، تا جایی که در کتاب اللمع سراج طوسی به توضیح این مفهوم پرداخته شده است و در پایان به انحرافاتی پیرامون آن اشاره شده است.
در کتاب اللمع پیرامون "فنا" اینگونه آمده است: «شيخ گفت: از ابو يعقوب نهرجورى درباره درستى فنا و بقا پرسيده شد. گفت: فنا يعنى اين‏كه بنده اعمال خود براى خدا نابود انگارد و بقا يعنى بنده بداند كه هميشه و در همه احوال عبوديت خدا برپا و برجاست. همچنين از ابو يعقوب در اين باب پرسيده شد. گفت يعنى اين‏كه بنده در هر دو حال بقاء و فنا همنشين عبوديت گردد و پيوسته به مشيت حق راضى باشد چه هركس كه در فنا و بقا بندگى نداشته باشد، جز مدعى چيزى نيست.»[1]
ابونصر در ادامه درباره انواع فنا اینگونه می‌نگارد: «فنا و بقا دو اسم هستند و براى بنده موحد دو صفت كه با آنها پيوسته در پرستش خود پر مى‏‌‌گيرد و برمى‏‌آيد و از رتبه عوام به مرتبه خاصان مى‌‏رسد. فنا در آغاز يعنى فناى جهل با زنده كردن علم در خويش و از بين بردن معصيت با انجام طاعت؛ يعنى نفى غفلت با ياد خدا و نديدن كردارهاى خود با ديدن عنايت ازلى خدا. پيران در اين باره بسيار سخن گفته‌‏اند. مثلا سمنون گفته است: بنده در حال فنا با لطف حق برده مى‌‏شود و محمول است و در حال حمل مورود، و اينها از نعوت هستند.[2]
همو وقتی درباره نخستین مقام عرفانی سخن به میان می‌آید، می‌گوید: «نخستين مقام عرفان «فناى» هستى و مشاهدات براى درك‏ «بقا» ست. ابو سعيد خراز در معناى اين آيه: «وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ[سوره نحل، آیه 53] آنچه از نعمتها داريد همه از ناحيه خداست، سپس هنگامی كه ناراحتی‌ها به شما می‌‏رسد او را مي‏خوانيد.» مى‌‏گويد: معنى نعمت آن است كه خدا بندگان را در افعال خود از افعالشان تهى مى‏‌سازد تا به خود رساند و اين نخستين گام فناست.
خداوند مى‏‌فرمايد: «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ[سوره الرحمن، آیه 26] تمام كسانی كه روی آن (زمين) هستند فانی می‌‏شوند.» و نخستين نشانه فنا فراموشى دنيا و آخرت و بهره‏‌هاى آنها به سبب ورود ذكر خداست و بعد فراموشى لذت ياد خدا با بهره‏اى از خود خداست و سپس فراموشى لذت بهره‌‏اى از خدا به مشاهده خداست و سپس فراموشى لذت مشاهده او با فناى فناست و رسيدن به بقاى بقاء و با او باقى شدن.[3]
اما سراج طوسی در باب بيست و چهارم، در ذكر كسانى كه در فناى بشريت به غلط افتاده‏‌اند اشاراتی می‌کند و درحقیقت انحراف کسانی را که در مفهوم فنا به اشتباه رفته‌اند را بازگو کرده و می‌گوید: «شيخ گفت: كسانى كه در فناى بشريت به خطا رفته‏‌اند از آن جهت است كه سخنان پختگان و كاملان را در باب فنا شنيده‌‏اند و آن را فناى واقعى بشريت پنداشته‌‏اند و شيطان آنها را به وسواس و وسوسه انداخته است. به همين جهت گروهى از آنها خوردن و نوشيدن را رها كرده و مراد از فناء را فقط جسم و قالب پنداشته‏‌اند. چون‏كه وقتى كالبد ناتوان و درمانده شد بشريت آن از ميان مى‏‌رود و مى‌‏تواند صفات الهى را به خود گيرد. اين گروه نادان نتوانسته‏‌اند ميان بشر و اخلاق بشرى تفاوت بگذارند. چون‏كه بشريت از بشر جدا نمى‌‏گردد، چنان‏كه رنگ سياه هيچ گاه از سياه جدا نمى‏‌شود و نه نيز سفيدى از سفيد. همچنين اخلاق بشرى وقتى كه صاحب انوار حقايق بر او نور مى‌ريزد دگرگون و دگرسان مى‏‌گردد و صفات بشرى عين بشريت نيست. آن كس كه اشاره به فنا كرده است مرادش نديدن و فناى اعمال و طاعات بوده است چون‏كه مى‏‌داند كه تمام عبادت‏‌هاى او از نيروى خداوندى است كه توانسته به جا آورد و همچنين فناء و نابودى نادانى، توسط علم و از بين بردن غفلت با ياد است و هر كس كه را فناى بشرى برايش سرشته باشند فناى بشرى همراه و همزاد اوست و فناى بشرى كه همراه بشر است از ويژگى‌‏هاى هر انسان است چون‏كه دگرگونى و رنگ‏پذيرى جزء صفات بشرى است و هرگاه كه از صفات بشرى تغيير و دگرگونى رخت بربندد از ويژگى ذاتى خود دور شده است. چون‏كه نفس بشرى اگر تغيير و تبديل نپذيرد از معناى اصل خود كه تغيير و تبديل است دور شده است و اين غير ممكن است و خدا دانا است.»[4]
اما باید به این نکته اشاره کرد که در مرتبه حقیقت که همان مرتبه فنا است، برخی از صوفیان معتقدند که انسان دیگر نیازی به انجام اعمال شریعت ندارد؛ چون به مقصود خود رسیده است.[5] و این مرتبه از انحراف از مهم‌ترین اشکالات به بحث فنا در میان صوفیه است.

پی‌نوشت:
[1]. سراج طوسی ابونصر، اللمع فی التصوف، اساطیر، تهران، 1390، ص 252
[2]. همان
[3]. همان، ص 253
[4]. همان، ص 445
[5]. بیرانوند عبدالرحیم، عنکبوتهای دنیادار، ذکری، قم، 1392، ص 87

تولیدی

دیدگاه‌ها

با سلام مطلب شما در کانال نقد و بررسی تصوف و اهل حق منتشر شد https://telegram.me/n_tasavof

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.