آیا پیامبر(ص) آرزوی مصالحه بین امام حسن(ع) و معاویه را داشته است؟

  • 1399/07/03 - 11:34
روایتی نقل شده که گفته شده روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حسن بن علی (علیهما السلام) فرمود: «این آقا فرزندم است و امید است که به واسطه ی او صلحی بین دو طایفه ی عجم از مسلمانان شکل گیرد.» این روایت سازگاری با عقائد مکتب تشیع ندارد و این حدیث به‌خاطر ضعف در نقل و سند باطل شمرده شده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آرزوی مصالحه بین امام حسن (علیه السلام) و معاویه را داشته است؟
بخاری به سند خود از ابی بکره ثقفی بصری، نقل کرده که گفت: رسول خدا را مشاهده کردم، در حالی‌که حسن بن علی در کنار او بود و حضرت می‌فرمود: «همانا این فرزندم آقا است، و امید است خداوند به واسطه‌ی او، بین دو طایفه عجم از مسلمانان صلح برقرار سازد.»[1]
برخی به این حدیث تمسک کرده و می‌گویند: هر دو دسته از معارضان، مسلمان بوده‌اند و لذا نباید درباره آنان مطلبی بگوییم.

پاسخ اوّل: این حدیث صحیح نیست؛ زیرا مرسل می‌باشد و تنها جزء اوّل آن یعنی «ابنی هذا سیّد» ثابت است و بقیه حدیث از مطالبی است که ابی بکره زیاد کرده است؛ زیرا:
1. اصل و قاعده نزد محدثین آن است، که حسن بصری از ابی بکره سماع حدیث نکرده است.
2. دارقطنی سماع حسن بصری از ابی بکره، از جمله این حدیث را تضعیف کرده است. او می‌گوید: حسن بصری روایت نمی‌کند، مگر از احنف از ابی بکره؛ یعنی بدون واسطه، از ابی بکره روایت نمی‌کند.[2]
آری، این حدیث از چهار طریق دیگر غیر از ابی بکره نیز نقل شده؛ ولی تمام طرق آن ضعیف است.
الف. طریق انس بن مالک: این طریق صحیح نیست؛ زیرا در سند آن حسن از برخی اصحاب پیامبر چنین نقل کرده، و خالد بن حارث از بعض، به انس بن مالک تعبیر کرده است.[3]
ب. حدیث جابر بن عبدالله: طبرانی آن را به طرقی از عبدالرحمن بن مغراء، از اعمش، از ابی سفیان طلحة بن نافع، از جابر بن عبدالله نقل کرده است؛ لکن این سند را به جهت وجود عبدالرحمن بن مغراء انکار کرده‌اند، که این حدیث از جمله آن‌ها است.
ج. حدیث ابوهریره: این حدیث گرچه سندش قوی است؛ ولی حدیث به‌طور کامل در متن آن نیامده است و تنها به جمله «هذا سّید» اشاره شده است.
د. حدیث ابی جحیفه: این حدیث با ضعف طریقش به این تعبیر آمده است: «ابنی! هذا سیّد، من أحبّنی فلیحبّ هذا فی حجری»؛ «این فرزندم آقاست، هر کس مرا دوست دارد، باید این فرزندم را که در دامان من است، دوست بدارد».[4]
خلاصه مطلب این‌که ذیل این حدیث، نه از ابی بکره و نه از دیگران ثابت نشده است.

دوم: این حدیث مرسل با احادیث صحیح السند دیگر، نزد اهل‌سنّت معارض است. مانند حدیث: «خلافت سی سال است، آن‌گاه حرص سلطنت است».[5]
مشاهده می‌کنیم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه از حکومت معاویه به سلطنت و حرص در آن تعبیر کرده است و این در حقیقت تنقیص بر حکومت او است.
سوم: این حدیث با حدیث عمار مخالفت دارد، آن‌جا که رسول خدا فرمود: «عمار را گروه ظالم خواهند کشت.»[6]، و می‌دانیم مقصود به آن گروه، همان معاویه و لشکریان او می‌باشد.
چهارم: این حدیث با آیات قرآن سازگاری ندارد، از جمله قول خداوند: «فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی اَمرِ اللهِ.[حجرات/9] با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد.»
پنجم: هنگامی‌که ابابکره اسلام آورد، امام حسن (علیه السلام) شش ساله بود؛ زیرا حضرت در سال سوم هجرت متولد شد و اسلام آوردن ابی بکره در ایام حصر طائف در سال هشتم بوده است؛ حال چگونه ممکن است، کسی با این سن و سال و با این مقام و جلالت، چنین عملی انجام داده باشد؟

ششم: بسیار بعید به نظر می‌رسد، ابا بکره ثقفی این روایت را نقل کرده باشد؛ زیرا او از جمله کسانی است که به ظلم والیان انتقاد می‌کرد؛ بلکه آنان را نیز تکفیر می‌نمود. چگونه ممکن است که او روایتی را نقل کند، که عمل معاویه و خروج او بر ضدّ امام علی (علیه السلام) را توجیه می‌کند.
هفتم: چگونه این حدیث  «بر فرض صدور از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر بالای منبر» مخفی مانده و از صاحب صلح؛ یعنی امام حسن (علیه السلام) و اصحاب او نقل نشده است. چرا حضرت در پاسخ کسانی‌که با صلح او و معاویه مخالفت می‌کردند؛ همانند سفیان بن لیل و حجر بن عدی و دیگران، به این حدیث استدلال نفرمود؟ و نیز چرا تاکنون احدی از نواصب و پیروان معاویه، به این حدیث احتجاج نکرده‌اند؟ چرا اهل کوفه و اهل مدینه این حدیث را نقل نکرده‌اند؟ تمام این امور دلالت بر ضعف حدیث مورد بحث دارد.

پی‌نوشت:

[1]. الامامان الحسن و الحسین (ع) فی احادیث المشترکه بین السنه و الشیعه، المصطفی الحسینی، ص73.  «إنّ ابنی هذا سیّد و لعلّ الله أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین».
[2]. الالزامات،ابو عبدالرحمن، ص 222.
[3]. السنن الکبری، نسائی، ج 5، ص 49، وج 6، ص 72.
[4]. تاریخ اصفهان، ابو نعیم، ج 1، ص 291.
[5]. تفسیر قرطبی، احیاءالتراث، ج12، ص297و298 «الخلافة ثلاثون عاماً ثمّ یکون ملکاً عاضاً».
[6]. مسند أحمد، احمد بن حنبل، ج 3 ص 91. «تقتل عمّاراً الفئة الباغیة».

تولیدی

دیدگاه‌ها

اجرتون با غریب مدینه امام حسن مجتبی ع عالی بود

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.