غزالی و امامت باطنی اقطاب

  • 1395/02/29 - 11:08
مهم‌ترین‌ مبنای‌ نظری مهدویت، "امامت باطنی" است. غزالی پایه‌گذار این نظریه در شرق است؛ اما تکامل‌ نهایی‌ آن‌ در غرب صورت گرفت. نقطه ثقل تصوف غزالی این بود که مهدی یـکی از‌ اقطاب‌ راه تصوف است. انگیزه غزالی از این نظریه، مقابله و طرد اندیشه امامت‌ منصوص‌ شیعی‌ بود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مهم‌ترین‌ مبنای‌ نظری مهدویت در میان صوفیه، "امامت باطنی" است. غزالی پایه‌گذار این نظریه در شرق است؛ اما تکامل‌ نهایی‌ آن‌ در غرب صورت گرفت. نقطه ثقل تصوف غزالی این بود که مهدی یـکی از‌ اقطاب‌ راه تصوف است. انگیزه غزالی از این نظریه، مقابله و طرد اندیشه امامت‌ منصوص‌ شیعی‌ بود. او قول امامیه که مهدی از اولاد امام حسن عسکری (علیه السلام) است، باطل دانست‌ و معتقد شد مهدی در خراسان مرده و مدفون شـده اسـت. وی بعد از‌ انکار‌ مهدی‌ معلوم در روایات شیعه و سنی، الگوی خود را درباب مهدویت در چهارچوب طریقت و تصوف‌ ارائه داد. در الگوی غزالی، هر شخص صالح بدون توجه به نسب،‌ می‌تواند‌ مهدی‌ باشد. او با استناد به دیـدگاه علاءالدوله سـمنانی، یکی از بزرگان تصوف، نظریه خود را‌ این‌ طور‌ ارائه نمود: «و قد صرح القطب الربانی الشیخ علاء الدوله سمنانی ان‌ المهدی‌ صار من الابدال و غاب عن اعین الرجال ثم صار قطبا و مات فـی تـلک الحال‌ و تولی القطبیه بعده من ارباب الکمال[1] و قطب ربانی شیخ علاء الدوله سمنانی تصریح کرد که مهدی از ابدال گردید و از نظرهای مردم غایب گشت، سپس قطب شده و در آن حال رحلت نمود و قطبیت بعد از او را صاحبان کمال متولی شدند.»
غزالی تنها شخصیت نادر جهان اسلام‌ بود‌ که بر مبنای الگوی مزبور، یک مهدی‌ برای‌ شرق‌ و یک مهدی برای غرب ساخت. ارائه‌ دو‌ مـهدی در شـرق و غـرب، برای از کار انداختن توان شـیعه در اسـتفاده‌ از‌ ظـرفیت‌های مهدویت در جهان اسلام‌ بود.‌ عصاره سیاست‌ شرقی‌ غزالی،‌ اعلام مهدویت المستظهرباالله، خلیفه عباسی بود‌ که‌ مبانی مهدویت او را با طرد مبانی نـظریه غـیبت شـیعه امامی مطرح‌ کرد‌ و عصاره سیاست غربی او، تربیت‌ یـک طـلبة بربر بود‌ تا‌ وی بتواند در بین بربرهای‌ هم‌ جنس و فرهنگ خود، به عنوان مهدی ظهور کند. محور اساسی سیاست غـربی‌ او،‌ تـعیین مـهدی معلوم برای غرب‌ اسلامی‌ بود.‌ او به ضرورت‌ این‌ مطلب تـصریح نمود و در‌ جلسات درس خود "ابن تومرت" را امید آینده مغرب نامید و بر ضرورت ظهور‌ یک‌ بربر به عنوان مهدی در مـغرب‌ تـأکید‌ کـرد.[2] متصوفه،‌ الگوی‌ غزالی‌ را در غرب اسلامی‌ رواج دادند. دو قرن بعد، ابن‌عربی شکل مـتقن و مـبسوطی از آن ارائه کرد. ابن‌عربی‌ در‌ توجیه مبانی نظریه مهدویت، نوعی ولایت‌ را‌ برای‌ مهدی‌ فرض‌ کرد. این ولی‌ قائم‌ مـمکن اسـت شـخصی از عرب باشد؛ چنان که ابن‌عربی ادعا می‌کند که این ولی عرب را‌ در‌ سال‌ 595 هجری قمری دیـده اسـت و امـکان دارد‌ که‌ ابن‌عربی،‌ خود‌ همان‌ ولی‌ باشد.[3] در همین زمان، نظریه مهدویت نوعیه غزالی در شرق نـیز در عـبارات مـثنوی مطرح شد. او تصریح می‌کند که در هر زمان ممکن است یک ولی‌ قائم وجود داشـته بـاشد.
پس بهر دوری ولیی قایمست
تا قیامت آزمایش دایمست
هر که را خوی نکو باشد برست
هر کسی کو شیشه‌دل باشد شکست
پس امام حی قایم آن ولیست
خواه از نسل عمر خواه از علیست
در دیدگاه مولوی، مهدی قطب و کامل است و نیاز به شرط نسب ندارد که از نـسل عـمر یـا از نسل علی(علیه السلام) باشد؛ بدین شکل در غرب‌ و شرق جهان اسلام، افرادی چون غزالی، ابن‌عربی و ابـن‌سبعین، نـظریه مشابهی در خصوص مهدویت ارائه نمودند که موجب انکار مهدی معلوم در روایات شیعه و سنی شد.[4]
مـوفقیت نـظریه‌ امـامت‌ و مهدویت نوعیه در غرب، با شکست نظریه امامت منصوص شیعی و خارج شدن اندیشه مهدویت از انحصار چـهارچوب‌های نـظریه امامت منصوص در شرق‌ هم‌زمان شد. نظریه مهدویت و امامت‌ نوعی، جانشین مناسبی بـرای شـعار شـرقی «الرضا من آل محمد» بود که قدرت طلبان بارها از آن استفاده کردند.

پی‌نوشت:
[1]. علی بن سلطان محمد‌ القاری الهروی، رساله فی المهدی المنتظر، نسخه خطی، ص12
[2]. (لا بـد‌ ان هـذا البربری سیظهر)‌ ر،‌ ک: علی بن زرع فاسی، الانیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار الملوک المغرب و تاریخ مدینه فاس، (رباط، دار المنصور للطباعه و النشر، 1972 م) ص 190
[3]. محی الدین ابن‌ عربی، فتوحات مکیه، قاهره، الهـیئه المـصریه العامه للکتب، 1394 هجری، ج 12، ص 64
[4]. جلال‌الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش 20، ملامت کردن مردم شخصی را که مادرش را کشت به تهمت، چاپ اول، تهران، کتابفروشی اسلامیه، بی‌تا، بیت 42

برچسب‌ها: 
بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.