اصالت اندیشه مهدویت در صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مهمترین وجه اندیشه سیاسی-اعتقادی شیعه اعتقاد به مسئله امامت، و به تبع آن بحث غیبت یا همان مبحث واندیشه مهدویت است. در این میان فرقههای شیعی یا تحت تاثیر تفکرات شیعه از اندیشه مهدویت تاثیر پذیرفتهاند.
تاثیر فرق منشعب شیعه از مهدویت گاهی اصالی است و گاهی غیر اصالی. اصالی بدین معنی که اعتقاد به اندیشه مهدوی از اصل و اساس جزو آن مکتب یا فرقه بوده و از اعتقادات نخستین ایشان میباشد و گاهی فرقههایی که در دامان اسلام رشد و نمو کردهاند، با تاسی از اندیشه مهدویت از این اندیشه تاثیر پذیرفته و عقاید خود را با اندیشه مهدویت منطبق کرده و برای خود قواعد و قوانینی در این راستا تنظیم کردهاند.
امروزه فرقه تصوف اساس خود را اصل ولایت و ولایتپذیری میداند و بر این اساس قطب فعلی این فرقه میگوید: «در طی تاریخ میبینیم که در بعضی اوقات تصوف به صورت زهد و گوشهگیری پیدا شده است. در بعضی اوقات یا نزد بعضی اشخاص هم به عنوان فعالیت و جهاد اجتماعی پدیدار شده است. همینطور سبکهای مختلفی در طی تاریخ مشاهده میشود ولی هیچکدام اساس تصوف نیست. اساس تصوف فقط همان مساله وصایت و ولایت است نه سایر مطالب زاید. سایر مطالب در طی تاریخ و حسب مقتضیات زمان ایجاد شده است. لذا بعضیها میگویند اول بار در قرن دوم هجری تصوف به وجود آمد. و همینطور هر کس نظریهای پیشنهاد میکند و حال آنکه تصوف ذات تشیع و معنای آن است.»[1]
و حالآنکه با رجوع به منابع اصیل صوفیه که در قرون اولیه اسلام تالیف شدهاند، میبینیم چیزی به نام وصایت و ولایت در میان عقاید ایشان وجود ندارد. همانطوری که بزرگ این فرقه در ابتدای تعریف خود اشاره کرده است و بدین وسیله سیر تاریخی تفکر صوفیه را بیان کرده و گفته "تصوف در ابتدا بصورت زهد و گوشهگیری پدید آمد" در این رابطه ابن خلدون (۸۰۸–۷۳۲ ه. ق) میگوید: «ظاهراً واژه صوفی در قرن دوم، در برخی از سرزمینهای اسلامی، به خصوص در بینالنهرین، متداول شد. کسانی که در قرن دوم صوفی خوانده میشدند، تشکیلات اجتماعی و مکتب و نظام فکری و عرفانی خاصی نداشتند؛ به عبارت دیگر، تشکیلات خانقاهی و رابطه مرید و مرادی و آداب و رسوم خاص صوفیانه، و همچنین نظام فکری و اعتقادیای که جنبه نظری تصوف را تشکیل میدهد، در قرن دوم و حتی در ربع اول قرن سوم پدید نیامده بود.»[2]
و در برههای از زمان یا برخی از اشخاص این فرقه کارکرد اجتماعی داشتهاند، چنانکه دانشنامه جهان اسلام در مورد ایشان اینچنین آورده است: «صوفیان نخستین کسانی بودند که توجه به زندگی دنیوی و تجملپرستی را مغایر با حقیقت دینداری و خداپرستی میدانستند و آنچه برایشان اهمیت داشت، رستگاری در آخرت و بهرهمندی از نعمتهای اخروی و بخصوص لقای خداوند در بهشت بود. اما از اواسط قرن سوم به بعد، صوفیان به تدریج تشکیلات اجتماعی پیدا کردند و رابطه مرید و مرادی در میان آنها پدید آمد. بعضی از مشایخ نیز به نوشتن رساله و کتاب پرداختند و از این طریق مباحث نظری طریقت خود را شرح دادند و جنبههای نظری و آداب اجتماعی اهل تصوف را به مریدان آموزش دادند.»[3]
و در طول زمان دستخوش تحولات مختلف شده است، تا به مساله وصایت و ولایت رسیده است.
باید دانست که تا قبل از اینکه سران صوفیه مذهب شیعه اثنیعشری را انتخاب کنند، قاطبه اقطاب ایشان سنی مذهب بودند. اواخر دوره سلجوقیان یکی از مهمترین ادوار تاریخ تصوف در ایران و در دیگر سرزمینهای اسلامی است، زیرا در این دوره تصوف پس از تحمل مخالفتها و نشیب و فرازها بالاخره به ثبات رسید و هیئت منظمی پیدا کرد و به خصوص به واسطه ابوحامد غزالی، در میان اهل سنّت -که مذهب اکثر مسلمانان ایران آن زمان بود- جایگاهی محترم یافت»[4] و اعتقاد به مهدویت در میان اهل سنت به طریقی که شیعیان به این اندیشه اعتقاد دارند، وجود ندارد.
بنابراین ورود اندیشه مهدویت و مساله وصایت و ولایت در تصوف مصادف با شیعه شدن سران صوفیه به تبع حکومت صفویه بوده و تا قبل از این زمان اندیشه مهدویت در میان صوفیه مطرح نبوده است و این اندیشه، تفکری غیر اصالی در تصوف است.
پینوشت:
[1]. تابنده نورعلی، تشیع و تصوف، مجله عرفان ایران، شماره 7، حقیقت، تهران، 1379، صص 17 و 18
[2]. ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حَضرَمی، المقدمه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، تهران، ۱۳۷۴ شمسی، ج 1، ص 611
[3]. پورجوادی نصرالله، تصوف از ابتدا تا پایان قرن ششم، دانشنامه جهان اسلام، مقاله شماره 3585
[4]. کیانی محسن، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، 1380، صص 126 و 127؛ باوزانی الساندرو(ایران شناس ایتالیایی، 1921-1988 م)، مقاله دین در دوره سلجوقی، تاریخ ایران کمبریج(The Cambridge History of Iran)، جلد 5، ص 296
دیدگاهها
ناشناس
1396/09/18 - 10:06
لینک ثابت
قابل استفاده بود
افزودن نظر جدید