علم غیب در نزد شیعه و اهل سنت
درباره پیشگویی در فرهنگ و تاریخ اسلام، باید گفت:
میتوان از میان علمای اسلام، به خصوص علمای اهل سنت از صحابه و تابعین و از شخصیتهای معروف و سرشناس كسانی را نام برد كه دارای علم غیب بودند و پیشگویی میكردند و اتفاقاً پیشگوییهایشان نیز درست بود. هدف ما بیان این نكته است كه اعتقاد به پیشگویی و داشتن این ویژگی در میان اهل سنت به خصوص علمای اهل سنت وجود دارد.
پس چرا وهابیت چنین اشكال می كنند، که شيعه مي گويد:
ائمه ما تمام علوم را تا قيامت دارا هستند.
آيا اين غلو نيست؟
آيا اين ادعا ، بالا بردن ائمه در رتبه خدا نيست؟
وهابیان در حالی چنین اشکالاتی به شیعیان می کنند که خود ابن تیمیه نظریه پرداز تفکر وهابیت و بسیاری از علمای اهل سنت به دارا بودن علم غیب برای پیامبر اعتراف میكنند و آن را قبول دارند، اما نسبت به علمالغیب ائمه معصومین علیهمالسلام به دیدة شك مینگرند و آن را رد میكنند.
آیا اگر کسی قائل به علم غیب شد مشرک و کافر است؟
آیا اینچنین شخصی خارج از اسلام است؟
آیا بریدن سرش واجب می شود؟
حال سوال این است که علم غیب چیست؟
علم غیب غیر از علم به ما كان و ما یكون است ( علم گذشته و آینده ) ، اهل سنت نیز این مساله را قبول دارند و نسبت به حذیفه به درستی آن اعتراف میكنند. درباره حذیفه كه البته او از نظر ما شیعیان نیز معتبر است و شخصیت معروفی به شمار میرود مطالبی را نقل میكنند. احمدبن حنبل و مسلم در كتاب «فتن» از صحیح خودش هر یك نقل میكنند كه «أعلمه رسولالله (صلی الله علیه وآله) بما كان و ما یكون إلی یومالقیامه»:
پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) تمام حوادثی را كه تا روز قیامت پیش میآید، همه را به حذیفه یاد داده بود؛ یعنی حذیفه با توجه به این كرامت، پیشگویی میكرد و به حوادثی كه بعداً اتفاق میافتاد، علم داشت.
خود حذیفه میگوید: «والله، انی لأعلم الناس بكل فتنة هی كائنة فی ما بینی و بین الساعه»:
به خدا قسم من به تمام حوادثی كه روی خواهد داد از الآن، تا روز قیامت آگاهی دارم و من داناترین و آگاهترین مردم نسبت به این موضوع میباشم.
این مطلب را احمدبن حنبل نقل میكند.
ذهبی نیز این نكته را در تاریخ الاسلام ،جلد سوم و بخش خلفاء نقل میكند: آنجایی كه خلیفه دوم از ایشان سؤال میكند كه بالاخره من جزء منافقین هستم یا نیستم، ذهبی این مطلب را از حذیفه نقل میكند: كه «كان یعلم بینی و بین الساعه»: تا روز قیامت هر اتفاقی بیفتد، حذیفه میدانست.(2)
نقل است كه: كعبالأحبار به خلیفه دوم میگوید:
«بأنك میتٌ إلی ثلاثه أیام»: ای خلیفه تو تا سه روز زنده هستی و بعد از سه روز میمیری.
میگویند سه روز كه گذشت، مردم به عیادت و دیدار خلیفه دوم آمدند. كعبالأحبار هم جزء عیادتكنندگان بود كه تازه مردم حرف كعبالاحبار را میزدند. (3)
باید گفت: مگر علم الغیب غیر از این است؟ غیر از پیشگویی و علم بما یكون است؟
در اینجا اهل سنت نسبت به كعب یهودی اعتراف میكنند كه او علم بما یكون داشت و أحدی هم از اهل سنت موضع نگرفته و نگفته است كه كعب در اینجا دروغ گفته است یا كفر گفته است، با اینكه كعب الاحبار زمان پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) را درك كرد، ولی مسلمان نشد و در زمان خلیفه دوم در ظاهر مسلمان شد و با اینكه گمان نمیكنم كسی از رجالیون عامه او را توثیق كرده باشد،؛ بیان تمام این شواهد تاریخی برای نشان دادن زنده و پویا بودن مسئله علم غیب و اعتقاد به آن در طول تاریخ برای برخی از افراد است.
یكی از افراد معروفی كه به وجود پیشگویی و علم غیب اعتراف كرده است، آلوسی است كه در تفسیرش «روحالمعانی» جلد دوم، صفحه یازده و ذیل آیه شریفه «قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ» به این معنا و مسئله تصریح كرده است.
آیه شریفه سخن از علم غیب داردكه مضمون آن نفی علم غیب برای غیر خداوند است؛ چه اینكه میفرماید: «قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْب»: در زمین و آسمانها غیر از خدا احدی علم غیب را ندارد؛ در حقیقت اینجا علم غیب از غیر خداوند نفی شده است.
اما باید گفت: آلوسی در تفسیر این آیه شریفه میگوید حق مطلب این است كه «لعل الحق ان علم الغیب الذی ان ینفی عن غیره»:
آن علم غیبی كه از غیر خداوند نفی شده است، «هو ما كان لشخص بذاته»، آن علم غیب را بلاواسطه میداند. «فی ثبوته له»، به این معنی كه زمانی میگوییم این علم غیب در اثر تعلیم، در اثر الهام، افاضه از جانب خداوند وارد شده است و زمانی دیگر میگوییم این شخص بذاته علم به غیب دارد؛ یعنی ذاتاً عالم به غیب است.
آلوسی میگوید: این علم غیبی كه در این آیه نفی شده است، همان علم غیب بلاواسطه و ذاتی است و از طریق الهام و مانند آن نیست. «و ما وقع للخواص»: و آنی نیست كه برای برخی از انسانهای خاص اتفاق افتاده است. «لیس هذاالعلم المنفی فی شیء»: این علم غیب نیز علم ذاتی نیست؛ یعنی اینطور نیست كه این افراد خاص، ذاتاً علم به غیب داشته باشند. «انّما هو من الواجب عزوجل علیهم»: این افراد خاصی كه علم غیب دارند، علم غیبشان از جانب خداست و خداوند به آنها افاضه كرده است. «بوجه من الوجوه»: و این افاضه به یك طریقی رخ داده است. «فلا یقال انهم علموا الغیب بذلك المعنی»: پس درباره این افراد اینگونه نمیگوییم كه آنها به ذات و ذاتاً علم غیب دارند «فإنه كفر»؛ چه اینكه در این صورت كفر خواهد بود. «یقال انهم اظهروا واطلعوا علیالغیب» چرا كه علم به غیب بر آنها به طریقی نمایان شده است. (4)
آلوسی در ذیل آیهای كه علم غیب را برای غیرخداوند نفی میكند، میگوید: علمی كه به شكل ذاتی و بدون واسطه برای شخصی غیر از خداوند ثابت بشود، منتفی خواهد بود. اعتقاد شیعه هم از این حرف دور نیست؛ چه اینكه این علم غیب، ذاتی نیست، بلكه عرضی است و طریق الهام، وحی و طُرق دیگر از طرف خداوند به انسان های خاص رسیده است و علم غیب یک عنایت الهی است که نصییب بعضی از بندگان خدا می شود.
اما راحت ترین راه اثبات علم غیب برای ائمه ، خبر دادن ایشان از اخبار غیبی است ، به قول علما ادل دلیل علی الامکان وقوعه ، روایات متعددی از ائمه شیعه (علیهمالسلام ) وارد شده است مبنی بر اینكه امامان (علیهمالسلام ) علم غیب داشتند.
امیرالمؤمنین میفرمایند: «الا ان علم الذی هبط به آدم من السماء الی الارض و جمیع ما فضلت به النبیون الی خاتمالنبیین، فی عتره خاتم النبیین»؛ یعنی آن علمی كه پیامبران داشتند، این علم به حضرت خاتمالنبیین منتقل شده است و تمام این علوم از حضرت آدم تا حضرت خاتم، همه به عترت خاتم الانبیاء منتقل شده است.
از امام باقرعلیهالسلام نقل كردهاند كه زمانی حضرت رو كرد به یكی از شیعیان و فرمود:
«ما تقول الشیعه فی علی و موسی و عیسی»:
شیعیان نسبت به حضرت علی، موسی و عیسی علیهمالسلام چه میگویند ؟
راوی میگوید:
«جعلت فداك و من ای حالات تسئل»: از چه حالات ایشان سؤال میكنی؟
امام فرمودند: «اسئلك عن العلم»: از مقامات علمی آنها سؤال میكنم.
همه، در فضایل یكی هستند.
البته در روایت دیگر افضل بودن ائمه از انبیاء ثابت میشود.
«قلت جعلت فداك فما عسی ان اقول فیه»: درباره اینها چه میتوانیم بگوییم؟
امام فرمودند: «هو و الله اعلم»: به خدا سوگند امیرالمؤمنین از حضرت عیسی و موسی علیهماالسلام داناتر و اعلمتر است.
«قلت بلی» فرمود: با طرف مقابلت بحث كن.
«ان الله تبارك و تعالی قال لموسی فكتبنا له فیالالواح من كل شیء فعالمنا لم یبین له امركله»: اینطور نیست كه همه مسائل را به حضرت موسی(ع) تفهیم كرده باشیم. خداوند نسبت به حضرت موسی میگوید «كتبنا من كل شیء»: از هر چیزی مطلبی (نه اینكه همه مطالب) برگیر و بنویس؛ اما نسبت به حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) میفرماید: «و جئنا بك علی هؤلاء شهیداً و نزلنا علیك الكتاب تبیاناً لكل شیء»: یعنی همه چیز را (تبیاناً لكل شیء) بر تو فرو فرستادیم؛ پس حضرت محمد، همه چیز را میداند و طبق روایات قبلی، هر چیزی كه حضرت محمد و انبیاء میدانستند، این علوم به ائمه بعدی هم منتقل شد.
حال بیایید در این مورد بیشتر بدانیم:
فعن أبی عبدالله الصادق (علیه السلام) قال:
و الله لقد أعطینا علم الاولین و الاخرین فقال له رجل من أصحابه جعلت فداك أعندكم علم الغیب؟
فقال له (علیه السلام) و یحك إنّی أعلم ما فی أصلاب الرجال و أرحام النساء و یحكم وسعوا صدوركم و لتبصر أعینكم ولتع قلوبكم فنحن حجه الله تعالی فی خلقه.(5)
صفوان بن يحيى نقل از يكى از راويان خود نموده از حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
به خدا قسم بما علم گذشتگان و آيندگان داده شده.
مردى از اصحاب امام عرض كرد فدايت شوم آيا شما از غيب اطلاع داريد؟
فرمود: واى بر تو من نطفه هائى كه در صلب مردان و رحم زنان هست ميدانم.
گسترش دهيد سينه هاى خود را و بينا باشيد و بر دل بسپاريد ما حجت خداى تعالى ميان مردميم و نمي تواند اين معنى را تحمل نمايد مگر سينه هر مؤمن قوى كه نيرويش به اندازه نيروى كوه هاى تهامه باشد جز با اجازه خدا. سوگند به خدا اگر بخواهم بشمارم بر سنگريزهاى كه بر روى آن كوه ها است مي شمارم در هر روز و شب ريگها بوجود مى آيند مثل زاد و ولد مردم به خدا قسم شما با يك ديگر بدشمنى مي پردازيد بعد از من تا آنجا كه به جان يك ديگر مى يافتيد.
البته در بسیاری از مواقع نیز ائمه اطهار علیهم السلام حوادثی را پیش گویی کرده و خبر داده اند که بعدها عین آن ثابت شده و این نیز حاکی از علم غیب ایشان است مثل خبر دادن امیر المومنین از سرنوشت خوارج ، کشته شدن میثم تمار و چگونگی آن ، زمان شهادت خودشان ، خبر دادن رسول خدا از شهادت عمار و قاتلان وی و ...
منابع :
(1) تفسير فخر رازي، ج21، ص88
(2) مسند، احمدبن حنبل، جلد پنجم، صفحه 338.
(3) مسند، احمدبن حنبل، جلد اول، صفحه 48. «الریاض النضره، محبالدین طبری» جلد دوم، صفحه72
(4) تفسیر روحالمعانی، آلوسی ج دوم، صفحه 11
(5) (بحارالانوار؛ ج26، ح 28، باب جهات علومهم عن مناقب آل أبی طالب).
دیدگاهها
ناشناس
1392/10/22 - 22:47
لینک ثابت
این هم شاهدی دیگر:
mojtaba
1392/10/26 - 12:05
لینک ثابت
الحمد لله
ناشناس
1392/10/28 - 18:28
لینک ثابت
در شأن نزول و داستان فرود
mojtaba
1392/10/28 - 18:33
لینک ثابت
غیب و شهود فقط برای مخلوقات و
افزودن نظر جدید