فرض کنیم مرده بعد از مرگ نمی‌شنود...!

  • 1393/10/15 - 00:13
اگر بناست عقايد مؤمنان را با استناد به اين آيات كه درباره‏ى باورهاى مشركان و پندارهاى باطل آن‏‌هاست، مورد نقد قرار دهيم بايد دقيقاً مختصات فكرى مشركان را تحليل كنيم (هر چند مشركان از يك دستگاه فكرى منطقى برخوردار نيستند چون ماهيت شرك بدون دليل و برهان است) تا مشخص گردد تا چه اندازه امكان دارد عمل مشركان را با مسلمانان در اين امور...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرض كنيم مردگان پس از وفات (آن گونه كه وهابيان مى‏‌پندارند) همانند بت‏‌هاى جامدِ بى جان شوند اما تفاوت اساسى در ديدگاه‌‏هاى مؤمنان با مشركان، هرگز به ما اجازه نخواهد داد آيات درباره مشركان را به مؤمنان سرايت دهيم.
ارزيابى و شرح:
اگر بناست عقايد مؤمنان را با استناد به اين آيات كه درباره‏ى باورهاى مشركان و پندارهاى باطل آن‏‌هاست، مورد نقد قرار دهيم بايد دقيقاً مختصات فكرى مشركان را تحليل كنيم (هر چند مشركان از يك دستگاه فكرى منطقى برخوردار نيستند چون ماهيت شرك بدون دليل و برهان است) تا مشخص گردد تا چه اندازه امكان دارد عمل مشركان را با مسلمانان در اين امور تطبيق داد. در اين مقايسه خواهيم ديد آياتى كه درباره‏ عقايد مشركان سخن مى‏‌گويد يا مشركان را مورد خطاب قرار مى‏‌دهد، هرگز در هيچ بُعد قابل تطبيق با اعمال مؤمنان يا باورهاى آنان نيست. از جمله:
اولًا: خدايى كه مشرك به زعم خود مى‌‏پرستيد يا مى‏‌خواست با پرستش بت‏‌ها به او تقرّب جويد، اساساً وجود حقيقى و خارجى ندارد چون خداى مشرك خدايى است كه معاد ندارد، براى بشر رسول از جنس خودشان نمى‌‏فرستد، بشر را مكلّف به تكاليف نمى‌‏كند، او را هدايت نمى‌‏نمايد؛ از اين رو، مشركان به معاد واقعى اعتقاد نداشتند به انبيا كفر مى‌‏ورزيدند، نزول كتب را انكار مى‏‌كردند؛ مقيّد به هيچ تكليفى از ناحيه خدا براى خود نبودند و ... خداوند از پندارهاى باطل آن در آياتى متعدد پرده برداشته است از جمله فرمود: «فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا [تغابن/ 6] پس آنان گفتند: آيا بشر ما را هدايت مى‏‌كند؟! پس كفر ورزيدند و روى گرداندند».
یا در آيه‏ دیگر می‌خوانیم: «وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى‏ رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ.[سبا/7] آنان كه كفر ورزيده‌‏اند، از روى استهزا به هم كيشان خود گفتند: آيا مردى را به شما نشان دهيم كه شما را خبر مى‌‏دهد كه چون مُرديد و بدن‏هايتان كاملًا متلاشى و پراكنده گشت، قطعاً در آفرينشى جديد قرار مى‏‌گيريد و حياتى دوباره مى‏‌يابيد؟!»
از اين رو، خداى مشركین در رديف ساير اله‌‏هاست. قرآن مى‏‌فرمايد: «وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عُجابٌ [ص/5-6] و از آن كه بيم دهنده‌‏اى از [جنس‏] خودشان براى آنان آمد، در شگفت درآمدند و كافران گفتند اين جادوگر دروغگوست. آيا همه معبودان را يك معبود قرار داده؟! اين چيزى بسيار شگفت‏‌آور است.» بنابراين، چنين خدايى كه مشركان باور داشتند، خداى موهومى است كه وجود خارجى ندارد تنها يك وجود مصنوعِ پندارى در ذهن مشركان است. به همين رو مى‏‌توان گفت: قول آنان درباره‏ پرستش بت‏‌ها كه مى‌‏گفتند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏ [زمر/3] ما بت‏ها را نمى‌‏پرستيم جز آن كه ما را به خدا نزديك كنند.» چيزى جز يك بهانه نبود آنان به الله واقعى ايمان نداشتند تا به او تقرّب جويند. شايد از همين روست كه خداوند آنان را دروغگو و كافر مى‏‌داند و در ادامه همين آيه مى‌‏فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ . همانا خداوند هر كسى كه كافِر دروغگوست، هدايت نمى‌‏كند».
چون مشرك به خداى موهوم تقرب مى‏‌جويد نه به خداى حقيقى كه واحد و أحَد است، مدَبّر، مالك و مَلِك هستى است، مُبدء و مُعيد است، معاد دارد، به حساب انسان رسيدگى مى‏‌كند هيچ چيز از او پنهان نيست، براى انسان‏‌ها رسولانى از جنس خودشان مى‌‏فرستد تا تكاليف وى را به او بياموزند و او را هدايت كنند و ... پس كار موحِّد در تبرك، توسل، زيارت و ... براى تقرب به خداى واقعىِ‏ حقيقى است و با اذن اوست، همان خدايى كه انبيا معرفى كرده‌‏اند. اما كار مشرك براى تقرب به خداى موهوم در ذهن اوست.
ثانیا: موحِّد، عزّت را تنها از خدا مى‏‌داند و از او مى‏‌طلبد چون قرآن فرمود: «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً [فاطر/10] پس همه عزت از آنِ خداست» اما مشرك الهه‌‏هاى ديگر را بر مى‌‏گزيند تا به زعم خود به او عزّت بخشد: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا [مریم/8] و غير خدا را معبود گرفتند تا براى آنان مايه عزّت شود».
موحد نصرت را تنها از خدا مى‌‏داند. اگر هم عزتی برای اولیای خدا می‌داند، به این اعتقاد است که عزت دهنده اصلی خدای واحد است. قرآن می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُون [منافقون/8] ‏ در حالى كه عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولى منافقان نمى‌‏دانند![1]

پی‌نوشت:
[1]. «پاسخ به شبهات مطرح شده توسط توحيد قريشي در مورد سماع، زیارت، شفاعت اموات» و «جستجوی مدخل سماع اموات در مقالات پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب»

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.