بطلان تبعیت از شیطان

  • 1394/07/19 - 13:42
از آنجا که برخی از افراد اهل حق و شاخه‌ها و شعبه‌هایی از این مسلک به شدت برای شیطان ملعون احترام قائل و قداست قائلند، برای قداست او دست به توجیهات و استدلال‌هایی زده‌اند. این عده از اهل حق برای شیطان تقدس قائل‌اند و شیطان را -که در اصطلاح آن‌ها ملک طاووس است- از فرشتگان مقرب خدا می‌دانند و معتقدند که مخالفت شیطان با سجده کردن بر آدم طبق مشیت الهی بوده...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آنجا که برخی از افراد اهل حق و شاخه‌ها و شعبه‌هایی از این مسلک به شدت برای شیطان ملعون احترام قائل و قداست قائلند، برای قداست او دست به توجیهات و استدلال‌هایی زده‌اند. این عده از اهل حق برای شیطان تقدس قائل‌اند و شیطان را -که در اصطلاح آن‌ها ملک طاووس است- از فرشتگان مقرب خدا می‌دانند و معتقدند که مخالفت شیطان با سجده کردن بر آدم طبق مشیت الهی بوده و در ظاهر از درگاه خداوند رانده‌ شده ولی در باطن مورد توجه و لطف خداوند هست.[1]
عقیده این عده از اهل حق که معتقد به قداست شیطان هستند، با عقاید اسلامی کاملاً تفاوت دارد. در متون اسلامی شیطان دشمن انسان معرفی‌شده است و باعث انحراف انسان از راه راست می‌شود. در قرآن آیات متعددی بیانگر رابطه انسان با شیاطین هست. بنا بر متون اسلامی بطلان تبعیت از شیطان واضح و مبرهن است. اکنون با کمک برخی از آیات و روایات به بررسی رابطه انسان با شیطان می‌پردازیم.
- برخی از آیات قرآن شیطان را در زمره کافران معرفی کرده است: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ [سوره بقره/34] و هنگامی‌که به فرشتگان گفتيم برای‌ آدم سجده و خضوع كنيد، همگی‌ سجده كردند جز شيطان كه سرباز زد و تكبر ورزيد (و به خاطر نافرمانی‌ و تكبر) از كافران شد!» و نیز«إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا [سوره اسراء/27] چراکه اسراف‌کاران برادران شیطان‌هایند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است.»
- در برخی دیگر از آیات شیطان جزو فریبکاران معرفی‌شده است: «يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ [سوره اعراف/27] ای‌ فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد آن‌چنان‌که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آن‌ها نشان دهد، چه اينكه او و همكارانش شما را می‌‌بينند و شما آن‌ها را نمی‌‌‏بينيد (اما بدانيد) ما شياطين را اوليای‌ كساني قراردادیم كه ايمان نمی‌‌‏آورند.» و نیز می‌فرماید «...وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا [سوره اسراء/64] شيطان جز فريب و دروغ وعده‌‏ای‌ نمی‌‌‏دهد.»
- در برخی آیات، شیطان دوست و سرپرست آدم‌های بی‌دین است: «إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ [سوره اعراف/27] ما شياطين را اوليای‌ كساني قراردادیم كه ايمان نمی‌‌آورند.»
- در برخی از آیات الهی شیطان خودبزرگ‌بینی داشته و خود را برتر دانسته است: «قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ [سوره اعراف/12]
- در برخی از آیات کتاب خداوند جایگاه شیطان و پیروانش را جهنم معرفی کرده است: «قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَاء مَّوْفُورًا [سوره اسراء/63] فرمود: برو! هر كس از آنان از تو تبعيت كند جهنم كيفر آن‌ها است، كيفری‌ است فراوان!»
- در برخی از آیات آمده است که شیطان دشمن انسان است: «وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا [سوره اسراء/53]
با توجه به آیات ذکرشده نسبت شیطان با انسان کمی روشن می‌شود و حال‌آنکه برخی از نویسندگان اهل حق به خاطر اعتقادی که به قداست شیطان دارند، دست به توجیه مسئله رانده شدن شیطان زده‌اند و سعی می‌نمایند تا به مخاطب بگویند اگرچه در ظاهر شیطان از درگاه خداوند رانده‌شده است، ولی همچنان از مقربان درگاه الهی است «شيطان از ديد عارف محكی‌ است كه بار لعنت را به دوش می‌‌كشد، يعنی‌ از یک‌سو مورد لعن و نفرين قرار می‌‌گيرد و از سوی‌ ديگر وظيفه‌ای‌ كه در دستگاه خلقت بر دوش دارد را به‌جا می‌‌آورد، يعنی‌ مانع بودن، تا هر نالایقی به حريم راه پيدا نكند. داشتن دورویه‌ی متضاد از هم كه همان دو قطب مثبت و منفی‌ است. اين دو قطب متفاوت از هم در كلام‌های‌ يارسان با واژه‌ی‌ «كوپه‌سا» تعريف پیداکرده است و در اين دوره‌ی‌ كلامی‌ -كه حول محور دوقطبی بودن و ارائه‌ی‌ مفهوم خير و شر و يا همان معمای‌ هستی‌ بيشترين تعريف را به خود اختصاص داده- به‌کرات آمده است.»[2] و در این امر رازهایی نهفته است که ما علت آن را نمی‌دانیم و این در حالی است که آیات متعدد قرآن صراحت در دشمنی شیطان با انسان دارند.
اما از آنجا که اهل حق برای امام اول شیعیان امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) جایگاه ویژه‌ای قائل هستند، تا جایی که ایشان متهم به علی اللهی شده‌اند، به بررسی مقام شیطان در بیانات حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) می‌پردازیم تا مطلب بیشتر روشن شود.
حضرت علی (علیه‌ السلام) شیطان را دشمن خداوند و پیشوای متعصبان نادان معرفی می‌کنند: «في ذم ابليس: فافتخر علي آدم بخلقه، و تعصب عليه لاصله. فعدو الله امام المتعصبين، و سلف المستكبرين، الذي وضع اساس العصبيه، و نازع الله ردا الجبريه. و ادرع لباس التعزز، و خلع قناع التذلل [3] در نكوهش ابليس می‌فرماید: به سبب آفرينش خود از آتش بر آدم فخر فروخت و به خاطر اصل و گوهرش عليه او عصبيت ورزيد. پس، اين دشمن خدا، پيشوای‌ متعصبان و سرسلسله مستكبران و خودبزرگ‌بینان است و همو عصبيت را پايه گزاری‌ كرد و بر سر ردای‌ جبروتی‌ و كبريا با خدا به كشمكش برخاست و جامه عزت و نخوت كه خاص خداوند است پوشيد و نقاب فروتنی‌ را به دور افكند.»
- ایشان شیطان را در دنیا خوار و ذلیل و در آخرت اهل آتش می‌دانند: «فجعله فی الدنیا مدحورا و اعد له فی الاخره سعیرا [4] پس او را در دنیا طرد شده و آتش جهنم را در قیامت برای او مهیا فرمود.» با وجود اینکه آیات متعددی در قرآن و روایات زیادی بر عدم تبعیت از شیطان اشاره دارند، چرا برخی از فرقه‌ها امر به تبعیت از شیطان می‌نمایند یا برای موجودی که به سبب عصیان از درگاه خداوند رانده‌ شده مقاماتی قائل هستند؟ مگر نه آن است که نص آیات و روایات تأکید صریح بر دشمنی شیطان با انسان دارد، پس چرا گروهی چشم‌بسته از متون اسلامی روی‌گردان شده و از جانب خود مطالبی را بیان می‌کنند که پایه و اساس دینی ندارد؟

پی‌نوشت:
[1]. خدابنده، عبدالله؛ شناخت فرقه اهل حق، تهران، امیرکبیر، اول، ۱۳۸۲ هـ. ش، ص ۱۴5
[2]. طاهری طیب، زبور حقیقت، مکریانی، عراق، اربیل، 2013، ص 16
[3]. سید رضی، نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، امام المنتظر (عج)، قم، 1380، خطبه 192، ص 380
[4]. همان
برای مطالعه بیشتر در این زمینه ن.ک به:
کتاب شناخت فرقه اهل حق، عبدالله خدابنده، امیرکبیر
نهج‌البلاغه، خطبه 192(معروف به خطبه قاصعه)

تولیدی

دیدگاه‌ها

با سلام و خسته نباشید. کتاب آقای خدابنده از نظر مفاهیم مربوط به کلامهای یارسان یک کتاب احساسی و فاقد وجاهت علمی است در نتیجه مورد رفرنس نیست. دوم اینکه شیطان از دیدگاه اهل حق دارای قداست نیست و همان تعاریف ابتدایی و مفاهیمی که در اسلام نسبت به شیطان ارائه شده تمامن مورد قبول اهل حق است با این تفاوت که همان رازهای مربوطه که شما آن را نمیدانید را میداند. درست است که در نزد توده مردم یارسان آگاهی و گاه مفاهیمی صد در صد اشتباه عنوان میگردد اما این دلیلی نخواهد بود که ما آن را تعمیم به اصل منبع بدهیم و جناب طاهری نیز در پی توجیه نبوده بلکه موضوع مربوط به شیطان را از دیدگاه اهل حق تشریح نموده که این تشریح در کتاب تاریخ و فلسفه سرانجام و نیز در کتاب بانگ سرحدان مفصل آمده است.

سلام فرموديد: 1- کتاب آقاي خدابنده که معتبر نيست. 2- جناب طاهری نیز در پی توجیه نبوده بلکه موضوع مربوط به شیطان را از دیدگاه اهل حق تشریح نموده. 3-توده مردم یارسان آگاهی و گاه مفاهیمی صد در صد اشتباه عنوان میگردد و ... يعني هم نويسندگان منتقد اهل حق اشتباه مي کنند هم نويسندگان منسوب به اهل حق هم توده مردم اهل حق! پس کي درست ميگه؟ طبق بيان حضرت عالي ميشه بفرماييد ملاک اهل حق براي تشخيص حق از باطل چيه؟

ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﻣﻼﻙ ﺩﻳﻦ ﻳﺎﺭﺳﺎﻥ ﺑﺮاﻱ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺣﻖ اﺯ ﺑﺎﻃﻞ ﻗﻂﻌﺎ ﻭﻳﻘﻴﻨﺎ ﻗﺮاﻥ ﻧﻴﺴﺖ.ﺑﻠﻜﻪ ﻛﻼﻡ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ اﻣﺎﻣﺎﺷﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺻﺮاﺣﺖ ﺩﺭ ﻛﻼﻡ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﻮاﻥ ﺳﺮاﻧﺠﺎﻡ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﺪﻩ.

سلام من هم همین رو میگم، اما این رو باید به برخی از بزرگان یارسان گفت که خودشون رو مسلمون می دونن. البته نظر توده مردم یارسان با شما فرق می کنه و با زندگی کردن با اونها می تونیم این رو بفهمیم.

سلام شما که به دیوان سرانجام یا نامه سرانجام دسترسی ندارید و فقط کلام خوانها آن را برای شما میخوانند، پس چطور درباره آن نظر می دهید و حال آنکه بیشتر اهل حق تاکنون حتی یک بار هم آن را حتی از دور هم مشاهده نکرده اند. شما بر چه اساسی قضاوت میکنید؟

گيرم كه خلق را ابليس إضلال كرد! ابليس را بدين صفت كه آفريد؟!

سلام اگه یه نظری به مجموعه قوانین عقایدی بندازی متوجه میشی! اگر بگویید خداوند اینگونه آفرید، می گوییم پس ابلیس مجبور بود و شعر شما تعبیر می شود. اما باید بدانیم همانطوری که ما در افعال خود مجبور نیستیم و صاحب اختیاریم، او هم اختیار داشت و با اختیار خود راه ضلالت را برگزید و فعل یا ترک ضلالت عن اختیار بوده است.

اگر خدا بدان صفت آفرید (که آفرید) سوال این است حسب چه؟ اگر ابلیس سجده نمیکرد چه؟ حکمت وجودی ادیان و خیل عظیم انبیا دیگر به چه کار آید فعل بیهوده از او سر نزند؟ آیا خداوند تبارک و تعالی علم به تمرد ابلیس داشت یا خیر؟! ما هم منکر اختیار شیطان نیستیم اما جوهره ی وجودی او اایثار برای عشق است که بدین جهت خلق شد!محک محبت دانی که چیست؟ ابلیس عاشق پخته ای است که از فرمان معشوق تمرّد می کند تا کمال خویش را بنماید، تا به جهانیان ثابت کند که او و تنها او از اراده حقیقی خداوند در این فرمان آگاه بود و اراده خدا چیزی نبود جز تمرّد عاشق هزار ساله اش از سجده کردن به غیر او. ابلیس آدم را از حقیقت دور میکند که هر نامردی و هر نالایقی لاف عشق نزند!نکته دیگر اینکه تا آنجا که ما میدانیم و دیده ایم به دیده ی تحقیق در طول تاریخ این شرعمداران دغل کار و اهل تزویر و جانماز آب کشان روزگار بوده و هستند که دام تزویر را قرآن کرده اند و با خروار خروار روایات بعضا سست و بی بنیاد خود و تفسیر به رای هایشان خلق الله را استحمار کرده و دکان بازار راه انداخته اند و با تایید کردن زور گویان ستم پیشه و درست کردن کلاه شرعی امکان سلطه یزید صفتان را بر ملت رنجور فراهم کرده اند!!! نویسنده محترم اگر میتواند به این سوال پاسخ گوید که اگر ابلیس تمرد نمی جست فلسفه خلقت و طاعت چه میشد؟! بیخیال بازی خلقت جولانگاه ما نیست که به درک بازی خیر الماکرین برسیم. خودام یه کیوه ن یارم قه نبه ره ن نه پهلوی چه پش شه یتان چه مه رن

آنقدر محو ولی ات ابلیس شده ای که خدا را فراموش کرده ای. می گویی شرع مداران با استناد به روایات بی اساس... خوب است به قرآن مراجعه کنی و آیاتی که درباره ابلیس آمده بخوانی تا بدانی آنچه در ذهن مبارکتان می گذرد در زمره «وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ[سوره انعام، آیه 121]و در خفا ‏شيطانها به دوستان خود وسوسه مى كنند تا با شما ستيزه نمايند و اگر اطاعتشان كنيد قطعا شما هم مشركيد.» قرار گرفته اید. خوب است کلام خداوند را درباره شیطان ببینید که می فرمایند: «الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا[سوره نساء، آیه 76] كسانى كه ايمان آورده‏ اند در راه خدا كارزار مى كنند و كسانى كه كافر شده‏ اند در راه طاغوت مى ‏جنگند پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است.» و آیات فراوانی که در مورد ولی نعمت شما سخنانی خلاف آنچه که می گویید را بیان می فرماید. در آیات ذکر شده و آیات مشابه به صراحت درباره انحراف شیطان سخن رانده شده است و احمقانی که کارشان تاویل آیات قرآن است، آیات را به نفع خود تاویل می کنند و چهره حق به جانب به خود گرفته و اهل شریعت را تمسخر می کنند. چرا نمی خواهید از توهمی که برایتان بوجود آمده بیرون بیایید و راه هدایت و صراط حقیقت را ببینید و در آن طی طریق کنید. اگر از علوم مختلف بهره می بردید میدانستید در باب حجیت ظواهر الفاظ اینگونه آمده است«بهترین دلیل بر حجیت ظاهر، بناء عقلاء است و دلیل آن برگرفته از دو مقدمه ی قطعی است: 1)روش عملی عقلا در محاوراتشان اعتماد به ظاهر کلام یکدیگر است، زیرا با همین کلمات و سخنان منظور و مقصود خود را به دیگران انتقال می دهند. لذا هرگز فرض نمی کنند آن کلامی که می شنوند بر خلاف ظاهر باشد و احتمال خلاف نمی دهند، بلکه مطلوب نزد عقلاء قبول و اعتماد کردن به ظاهر کلام یکدیگر است، لذا به هم اعتماد کرده و در فهم مقصود یکدیگر بدان ظواهر اکتفاء می نمایند. بنابراین ظاهر کلام هم نسبت به گوینده در برابر شنونده و بالعکس حجت می باشد و گفته های گوینده مورد استناد نزد شنونده است و هم دلیل و حجت برای گوینده می باشد. لذا هر دو در مقام احتجاج اگر هر کدام بر خلاف ظاهر اقوال خود سخنی بگویند هر کدام علیه دیگری سخن برای گفتن و محکوم کردن دارند. به همین خاطر به اقرار هر شخص علیه خودش توجه می شود و به عنوان دلیل نسبت بدان عمل می کنند و بر همان اساس حکم صادر می شود. 2)شارع مقدس هرگز در گفتگوها و رساندن مقصودش به دیگران از روش عقلاء خارج نشد؛ در این زمینه دلایل متعدی وجود دارد: 1)شارع از جمله ی عقلا است. 2)شارع رییس عقلاء محسوب می شود. 3)شارع با روش و مسلک عقلاء هم سو است. 4)ظاهر الفاظ شارع به عنوان حجت او نزد مکلفین خواهد بود. 5)ظاهر الفاظ شارع به عنوان حجت عذر نزد مکلفین خواهد بود. » لذا مگر می شود ظاهر کلام خداوند که قرآن کریم باشد، چیزی را بگوید و باطن آن خلاف آن را؟ حتما در مورد بطون قرآن چیزی شنیده اید و گمان کرده اید باطن قرآن غیر ظاهر آن است یا باطن قرآن خلاف ظاهرش را افاده می کند، که اگر چنین فکری کرده اید حتما در اشتباه افتاده اید زیرا باطن قرآن مطالبی عمیق تر از ظاهر را بیانی می کند ولی مخالف ظاهر آن سخن نمی گوید. اگر اینچنین باشد عموم مردم بواسطه همین قرآنی که برای هدایت عامه مردم نازل شده است منحرف شده و نقض غرض حاصل می شود. پس ای برادر کمی تامل و مطالعه در دیگر علوم اسلامی برای فهم معارف اسلامی برای جنابتان و ضروری است تا در مهلکه شیطان گرفتار نشوید.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.