تقاضای دولت عربستان از مالکوم شباز برای تبلیغ وهابیت

  • 1394/05/18 - 13:51
محمدحسن گلزاری از دوستان شهید مالکوم شباز با اشاره به آشنایی‌اش با شهید گفت: «در تابستان سال ۲۰۱۰ در یک برنامه اسلامی که سالی یک بار برای شیعه‌ها در میامی برگزار می‌شود با مالکوم آشنا شدیم. با دوستان دیگری هم در آنجا آشنا شدیم و توانستیم رابطه برادری خوبی تا امروز با همه‌شان داشته باشیم. مالکوم آخر همان سال به سفر حج رفت من در آن زمان...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب به نقل نسیم، محمدحسن گلزاری از دوستان شهید مالکوم شباز با اشاره به آشنایی‌اش با شهید گفت: «در تابستان سال ۲۰۱۰ در یک برنامه اسلامی که سالی یک بار برای شیعه‌ها در میامی برگزار می‌شود با مالکوم آشنا شدیم. با دوستان دیگری هم در آنجا آشنا شدیم و توانستیم رابطه برادری خوبی تا امروز با همه‌شان داشته باشیم. مالکوم آخر همان سال به سفر حج رفت من در آن زمان دبی زندگی می‌کردم او بعد از حج برای مدتی پیش من آمد و آنجا درباره سفر حجش و مشکلات زندگی‌اش خیلی چیزها تعریف کرد. ظاهراً وقتی دولت عربستان فهمیده بود که مالکوم به سفر حج می‌رود بسیار او را تحویل گرفته بودند، مانند پدربزرگش مالکوم ایکس که در سفر حج از او استقبال زیادی شد. در این سفر از مالکوم شباز برای حضور در جلسات بزرگی به همراه شیوخ حرمین دعوت کرده بودند و صحبت‌هایی با او داشتند. آنطور که خودش می‌گفت حاضر بودند هرچیزی دلش می‌خواهد به او بدهند تا در عربستان بماند و تبلیغ وهابیت را برای آن‌ها بکند. آن‌ها تا آن زمان نمی‌دانستند که مالکوم شیعه شده‌است. وقتی پیش من در دبی آمد تمام وسایل شخصی‌اش را در یک کوله پشتی ریخته بود و چمدانی که به همراه داشت تمام از کتاب پر شده بود کتاب‌های مختلفی در مورد اسلام، شیعه و اهل بیت.»
وی افزود: «مالکوم زندگی سختی داشت سختی زندگی آن‌ها از زمان پدرِ پدربزرگش شروع شده بود که یک پدر روحانی مسیحی بود و به خاطر مبارزه با نژاد پرستی کشته شد. تا پدربزرگش مالکوم ایکس که نهایتاً معلوم نشد چطور و توسط اف بی آی و یا سی آی ای کشته شده‌است. به هرحال معمولاً اف بی آی و سی آی ای در همه این قتل‌های مشکوک دست دارد. آنچه من از مالکوم فهمیدم این بود که طرز فکرش از سنش بسیار جلوتر بود. زیرا پدربزرگش وقتی از زندان درآمد و شروع به تبلیغ اسلام کرد ۳۵ سال سن داشت. و از همان جا انقلابی بزرگ را آغاز کرد. اما مالکوم همین کار را در ۲۶ سالگی آغاز کرد او واقعاً به همین دلیل کشته شد. چون عده‌ای نمی‌خواستند فعالیتش پیشرفته‌تر شود. مالکوم وقتی ۱۱ ساله بود به خاطر آتش سوزی که در خانه مادربزرگش اتفاق افتاد او را از دست داد و مالکوم را در همان سن به زندان جوانان بردند، تعریف می‌کرد در زندان بسیاری از پلیس‌ها سفید پوستان ضد سیاه پوست بودند. و این نشان می‌داد تفکر دولت آمریکا چیست و مقصودش از افراد داخل زندان و سیاه‌ها و زندانیان مکزیکی چیست.»
گلزاری با اشاره به زندانی شدن‌های متعدد مالکوم شباز گفت: «او در سن نوجوانی به خاطر آشنایی با برخی گروه‌های بد، روزی صد دلار در سن ۱۵ سالگی می‌دزدد و فقط به همین خاطر او را سه سال به زندان می‌برند دفعه آخر نیز به دلیل اینکه نصفه شب در کوچه صدای جیغ و داد دختری را می‌شوند و می‌فهمد پسری قصد تجاوز به او را دارد، آن پسر را به شدت کتک می‌زند، به همین دلیل مالکوم را دادگاهی می‌کنند، درحالی که او انتظار داشت دختر برای شهادت در دادگاه حاضر شود، اما پدر دختر به خاطر آبرو این اجازه را به او نمی‌دهد. به همین دلیل مالکوم نیز سه یا چهار سال به زندان می‌رود.  یکی از مسلمانانی که شاعر نیز بود با مالکوم آشنا می‌شود و مالکوم از طریق او شیعه می‌شود.»
وی با اشاره به حضور مالکوم شباز در سوریه گفت: «بعد از قبول مکتب تشیع مالکوم هرجور که می‌تواند پول جمع می‌کند و به سوریه می‌رود تا در حوزه علمیه دمشق به تحصیل بپردازد اما فقط به اندازه بلیت پول داشت به همین دلیل در دمشق سرگردان مانده و شروع به دعا می‌کند تا راهی برای ورود به حوزه پیدا کند. همان موقع یکی از روحانیون شیعه در مقابل او حاضر می‌شود و مالکوم از او کمک می‌کند او نیز مالکوم را به دفتر مدیریت حوزه علمیه دمشق می‌برد و تازه مشخص می‌شود آن روحانی، مدیر یکی از آن حوزه‌هاست. او بعد از ۸ یا ۹ ماه دوباره به آمریکا باز می‌گردد تقریباً دو هفته قبل از شهادتش در فیس بوک و در دیگر شبکه‌ها اعلام کرده‌بود؛ خیلی‌ها در تعقیب او هستند. دولت آمریکا چنانچه سعی کنند کسی را بکشند اول تلاش می‌کند آبرویش را ببرد تا مردم او را بعد از مرگ به عنوان شهید نشناسند، در مورد مالکوم هم همین شد. اوایل که از خبر شهادتش خبری نبود تا اینکه خانم مرضیه هاشمی در شبکه پرس تی وی شهادت او را اعلام کرد و بعد از آن تمام جهان خبر را اعلام کردند. اما رسانه‌های وابسته به آمریکا سعی کردند موضوع را آنطور که خود می‌خواهند مخابره کنند به همین دلیل گفتند طبق بررسی‌ها او در مکزیک وارد یک بازار شده‌بود و به خاطر برخی دخترها و مشروب‌هایی که درآنجا خورده بود دعوایش شده و در این درگیری کشته شد. درحالی که همه آنهایی مالکوم را می‌شناسند می‌دانند چنین چیزی امکان ندارد.»
گلزاری با اشاره به اذیت و آزار اف بی آی در آمریکا برای مالکوم شباز و خانواده‌اش گفت: «یک سال و نیم قبل از شهادت او اف بی آی دائما با حضورش در مقابل منزل مالکوم و پرس و جوی فراوان بدون هیچ دلیلی، خانواده او را آزار می‌داد و به محض آنکه مالکوم پایش را از زمین آمریکا بیرون گذاشت کشته شد. خیلی طول کشید که جسدش را برگرداندند. ابتدا قرار بود در کالیفرنیا دفن شود مراسمش آنجا برگزار شد و مادر و دوستانش هم آمده بودند. جالب بود که در این مراسم همه گونه آدمی که مالکوم با آنها در ارتباط بودند حضور داشت از سیاه پوست و سرخ پوست گرفته تا هندی‌ها و گروه‌های مختلف آمریکایی. روز آخر مراسم مادرش توانست در نیویورک همانجایی که مادربزرگ و پدربزرگش دفن شده‌اند جایی برای او پیدا کند به همین دلیل به آنجا منتقل شد و بعد از یک هفته به خاک سپرده شد. اما به خاطر بدهی‌هایی که خانواده‌اش به قبرستان داشتند به آنها اجازه داده نشد که برایش سنگ قبر بگذارند، من وقتی بعد از سه ماه به آنجا رفتم نتوانستم قبرش را به راحتی پیدا کنم و با دردسر فراوان کمک کردیم تا یک هفته قبل از سالگرد شهادتش اجازه دادند برایش سنگ قبر بگذاریم. مالکوم شباز وقتی شهید شد یک دختر داشت و همسرش باردار بود. دختر دوم او الآن ۸ ماهه است.»

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.