تناسخ در کابالا

  • 1394/02/02 - 11:08
تناسخ یا باز پیدایی، یکی از راه‌های اعتقاد به جاودانگی روح آدمی است که بر مبنای آن، روح پس از جدایی از بدن، به کالبد انسان دیگر، حیوان یا گیاه، جماد و یا حتی ستارگان و فرشتگان وارد می‌شود. این اعتقاد در حکایات عامیانه، کتب دینی یا ادبیات، شعر و علوم نظری ملت‌های گوناگون وجود دارد. شاید بتوان زمینهٔ روانی این آموزه را در میل به جاودانگی و غلبه بر مرگ...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_  تناسخ یا باز پیدایی، یکی از راه‌های اعتقاد به جاودانگی روح آدمی است که بر مبنای آن، روح پس از جدایی از بدن، به کالبد انسان دیگر، حیوان یا گیاه، جماد و یا حتی ستارگان و فرشتگان وارد می‌شود. این اعتقاد در حکایات عامیانه، کتب دینی یا ادبیات، شعر و علوم نظری ملت‌های گوناگون وجود دارد. شاید بتوان زمینهٔ روانی این آموزه را در میل به جاودانگی و غلبه بر مرگ، نزد کسانی که هویت را در حضور دنیوی می‌دانند، جست‌وجو کرد. [1] این نظریه، جزو اعتقادات بسیاری از اقوام ابتدایی بوده است. از میان حکما اولین افرادی که قائل به تناسخ شدند، فیثاغورث و پیروان او بودند. البته برخی بر این باورند که افلاطون نیز معتقد به تناسخ بوده است. [2] به غیر از یونانیان باستان، براهمنه و بوداییان، مجوسان و مصریان قدیم، به جاودانگی روح انسان معتقد بوده‌اند. تناسخ که در واقع شکل تحریف شدهٔ اعتقاد به معاد می‌باشد، به مرور در فرهنگ‌های برتر صورت کامل‌تری یافته و جنبه‌های اخلاقی و معنوی به آن افزوده شده است. [3]

برای اولین بار اصطلاح تناسخ در کتاب سفر هاتمونا با عنوان گلیگول [4] بیان شد. از همان زمان این واژه در میان پیروان کابالا رواج یافت. عقیده به گیلگول، به تدریج در آثار ادبی کابالا ابعاد تازه‌ای یافت و حلول روح انسان در قالب حیوان نیز به این آموزه اضافه شد. اکثر پیروان کابالا و همچنین مؤلف زوهر تناسخ را قانون حاکم بر همه موجودات و حتی حاکم بر همهٔ انسان‌ها به شمار نیاورده‌اند. از دیدگاه ایشان تناسخ، در حقیقت عقوبتی است که در مورد گناهان جنسی ممنوع شده در تورات برای گناه‌کار محقق می‌شود. در خصوص این گناهان، روح گناه‌کار پس از مرگ در کالبد حیوانات، گیاهان و جامدات حلول می‌کند. زوهر، گیلگول را قانون کیهانی و آموزه‌ای سری می‌داند که فرجام برخی از گنهان خاص است. [5] هدف مهم تناسخ در متون کلاسیک، همواره تطهیر روح و مجالی برای اصلاح اعمال بوده است. هرچند گیلگول عقوبت بسیاری ناگواری برای ارواح است، از سوی دیگر این اصل را باید رحمت و شفقت خداوند تلقی کرد. از آن‌رو که هیچ‌کس تا ابد از رحمت خداوند به دور نیست، حتی گناه‌کاران این فرصت را در گردش روح خود، برای جبران گناهانشان به دست می‌آورند؛ به همین جهت تناسخ در متون کلاسیک کابالا، هم بر جنبهٔ عدالت و هم جنبهٔ شفقت و رحمت خداوند تأکید دارد. از دیدگاه کابالای گرونا تناسخ فقط شامل حال گناه‌کاران نیست، بلکه نیکوکاران نیز گاه برای انجام رسالتی و یا احسان و سودرسانی به کائنات به این جهان باز می‌گردند، اگرچه بازگشت برای خودشان سودی ندارد. باهیر تعداد تناسخ را تا هزار مرتبه تخمین می‌زند؛ اما نظریهٔ متعارف در میان کابالای گرونا آن است که روح برای جبران گناهانش تا سه مرتبه حلول خواهد داشت. اگر در طول هریک از تناسخ‌ها روح نتواند به پالایش مورد نظر برسد، به چاه بی‌انتهایی سرنگون خواهد شد. [6]

نظریه تناسخ در کابالا به هیچ وجه پیرامون محور انکار قیامت و معاد نمی‌چرخد؛ زیرا در اندیشه پیروان این طریقت، نشانه‌هایی از اعتقاد به جهان آخرت و محاسبه اعمال در قیامت می‌توان یافت. اما بنابر باور ایشان عذاب ابدی برای ارواح ملعون در جهنم قابل انکار است؛ زیرا در روح چیزی وجود دارد که با خداوند هم ذات می‌باشد؛ از این‌رو خدا نمی‌تواند تا ابد با نگاه داشتن روح گناه‌کاران در عذاب، خود نیز رنج ببرد. طرح موضوع تناسخ در حقیقت تلاشی است از سوی پیروان کابالا برای زدودن ابهام از ظاهر برخی آیات کتاب مقدس و پاک کردن ساحت علوی خداوند از اتهام به بی‌عدالتی. با این حال تناسخ، نه تنها به رفع اتهام کمکی ننموده، بلکه پذیرش این نظریه، به نوعی ناظر بر بی‌عدالتی ذات یگانه پروردگار است.

می‌توان گفت مشکل اصلی آموزه‌های کابالا در خصوص تناسخ، برداشت نادرست ایشان از اصل عدالت الهی است. پیروان کابالا لازمهٔ عدالت الهی را برابر قرار دادن همه اشیاء و همهٔ انسان‌ها می‌دانند، حال آن‌که مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که همهٔ مخلوقات را یکسان بیافریند، بلکه اقتضای عدل و حکمت الهی آن است که جهان را به گونه‌ای بیافریند که بیش‌ترین خیر و کمال بر آن مترتب شود و موجودات مختلف را به گونه‌ای خلق کند که متناسب با آن هدف نهایی باشند. وجود نابرابری‌های اجتماعی، رنج‌ها و گرفتاری‌های موجود در جوامع انسانی لازمهٔ مختار بودن انسان است، نه بی‌عدالتی خداوند یا تناسخ ارواح. اختیار و اراده یکی از امتیازات مسلّم انسان‌ها است که به وسیله آن به سوی کمال نهایی و ابدی خود گام بردارند و یا به سوی شقاوت و خسران جاودانی سقوط کنند که البته چنین سقوط اختیاری مورد ارادهٔ الهی واقع نخواهد شد.

از آن‌جا که انسان برای انتخاب آگاهانه نیازمند به شناخت صحیح راه‌های خیر و شر است، خداوند متعال انسان را به آن‌چه خیر و مصلحت اوست امر فرموده و از آن‌چه باعث فساد و سقوط اوست، نهی کرده است تا وسیلهٔ حرکت تکاملی او را فراهم آورد؛ از این‌رو تکامل، با انجام تکالیف الهی و به منظور رسیدن آدمی به نتایج اعمالش وضع شده است. حکمت الهی اقتضا دارد که این تکالیف متناسب با توانایی‌های مکلفان باشد.[7] دلیل دیگر بازگشت ارواح و حلول آن در کالبدهای گوناگون از دیدگاه کابالا، فراهم کردن فرصتی است برای ارواح گناه‌کار تا بتوانند از این رهگذر به پالایش دست یابند. این بازگشت به آن علت است که همه ارواح در دنیا وظیفه داشتند تیقون خود را به انجام برسانند؛ یعنی به بازسازی و رساندن جهان به هماهنگی اولیه کمک کنند. عده‌ای از ارواح گناه‌کار این مهم را انجام نداده و مجبورند بارها به این جهان بازگردند تا به اصطلاح تیقون خود را به انجام برسانند.

بر اساس این دیدگاه اگر روح‌ها برای تصفیه و تطهیر دوباره به زمین باز می‌گردند، پس در هر آمدوشد ارواح، باید سیلی از ارواح پالایش یافته برجای بماند. در نتیجه اکنون که قرن‌ها از هبوط آدم بر روی کرهٔ خاکی گذشته است، در عصر آکواریوس باید شاهد نسلی پاک باشیم که حاصل روح‌های در حال پالایش هستند. اما در دنیای کنونی نه تنها این‌گونه نیست، بلکه همان‌گونه که هواداران کابالا معترفند شاهد جهانی پر از جنگ و خون‌ریزی هستیم که حاصل تجمع روح‌های خبیثی است که در کالبدهای جدید، برای تصفیه به این جهان سرازیر شده‌اند! نکته دیگر در خصوص تناسخ، به برهان عدالت بازمی‌گردد. از آن‌جا که انسان موجودی مختار و در انتخاب اعمال خود آزاد است، از یک سو افرادی در این جهان تمام عمر خود را صرف عبادت و اطاعت خداوند می‌کنند و از سوی دیگر تبهکارانی نیز یافت می‌شوند که برای رسیدن به هوس‌های شیطانی خود بدترین ستم‌ها و زشت‌ترین گناهان را مرتکب می‌شوند. اما آیا تناسخ راهی است عادلانه برای جزای اعمال پسندیده و ناپسند انسان‌ها؟ آیا حلول روح یک تبهکار در کالبد پست‌ترین نفوس روی کرهٔ زمین، کیفر عادلانه‌ای برای اوست؟ آیا بدین طریق، روح پالایش می‌یابد؟ حتی اگر پالایشی هم در کار باشد، چه تضمینی وجود دارد که فرد تبهکار از وسوسهٔ دل سپردن به جنایت آزاد شود؟

پس در این جهان، نیکوکاران و تبهکاران به پاداش و کیفری که در خور اعمالشان باشد نمی‌رسند و چه بسا تبهکارانی که از نعمت‌های بیش‌تری هم برخوردار باشند؛ از این‌رو زندگی این جهانی ظرفیت پاداش و کیفر بسیاری از اعمال را ندارد. از نکات دیگر قابل بررسی در آرای پیروان کابالا، پیوستن ارواح پس از پالایش و انجام تیقون خود به روح کیهانی است. هر چند هویت روح کیهانی مشخص نیست، به نظر می‌رسد ارواح با پیوستن به آن، از رنج تجسدهای پی‌درپی نجات یافته، به سعادت می‌رسند. این اندیشه نیز خالی از اشکال نیست؛ زیرا در صورتی که ارواح اصلاح شده، جهان ما را ترک کنند و در فضای روح کیهانی قرار گیرند، باید پس از گذشت قرن‌ها از حضور انسان روی کرهٔ زمین، جمعیت انسان‌ها و گونه‌های متفاوت از حیوانات و جانداران کاهش یافته باشد؛ زیرا ارواحی که در حال تکامل هستند، پیوسته از این بدن‌ها جدا می‌شوند و پس از سپری کردن دورهٔ تکامل خود به روح کیهانی می‌پیوندند؛ از این رو جهان امروز نباید با انفجار جمعیت روبه‌رو شود، بلکه بر عکس باید با کاهش جمعیت مواجه باشد![8]

پی‌نوشت:

[1]. دانش‌نامه جهان اسلام، مینایی، تهران، نشر شرکت افست، 1383، ج 8، ص 227
[2]. دایرة المعارف جامع اسلامی، حسینی دشتی، 1385، تهران، نشر مؤسسه فرهنگی آرایه، ج 2، ص 516.
[3]. دایره المعارف فارسی، تناسخ، مصاحب، تهران، نشر امیر کبیر، 1381، ج 1، ص 67.
[4]. واژه‌ای عبری که به معنای چرخش می‌باشد.
[5]. تناسخ، توکلی، طاهره، تهران، مرکز، 1387، ج 16، ص 179.
[6]. بازگشت روح، تناسخ، فیلیپ اس برگ، 1989، نیویورک، نشر مرکز تحقیقات علوم کابالا، ص 54.
[7]. مشکات، مصباح یزدی، قم، موسسه امام خمینی، 1389، ص 196-197.
[8]. بررسی و نقد مبانی نظری کابالیسم، فاطمه مهدیه، موسسه بهداشت معنوی، ص 106

تولیدی

دیدگاه‌ها

از این رو جهان امروز نباید با انفجار جمعیت روبه‌رو شود، بلکه بر عکس باید با کاهش جمعیت مواجه باشد! این استدلال جالبه اما اینم بدونید هر کسی قادر نیست حریف رو شکست بده و به دنیای ماورا دست پیدا کنه ارواح نیز به دوزخ رفته و در نوبت خود دوباره به این دنیا که جایگاه تطهیر است برمی گردند می توانید در این خصوص 2000 مورد تناسخ روح پروفسور یان استیونسون رو مطالعه بفرمایید

سلام مکوبال. در هر صورت این استدلال در رد تناسخ عقلی و غیرقابل خدشه است. چه کم، چه زیاد!!! اصلا شما بفرمایید اتوبان رفت برگشت هست. به این استلال خدشه ای وارد نمی کند.

سلام. استدلال شما اصلا استدلال نيست كه خدسه ناپذير يا خدشه پذير باشد. اساسا چرا با پيشرفت ارواح بايد تعداد جمعيت بشر كاهش يابد؟! دليل افزايش جمعيت توليد مثل و تزايد جمعيت طبيعي بشر است كه تصاعدي زياد مي شود و مردن افراد كه نبايد جمعيت را كم كند

سلام. بحث تولید مثل از علوم طبیعی است که دخلی در بحث ما ندارد. طبق اعتقاد تناسخیان این استدلال چیده میشود

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.