حدیث پیامبر (ص) و نجاتِ زرتشتیان از دست هارون‌الرشید

  • 1393/11/01 - 18:47
در فقه اسلامی، شکنجه‌ی پیروان ادیان آسمانی برای گرفتن جزیه (مالیات) ممنوع است. اما برخی خلفای ستمگر خلاف این حکم عمل می‌کردند. روزی فضیل بن عیاض که یکی از شاگردانِ امام صادق علیه السلام بود بر هارون الرشید گذشت، و دید که از مردم با شکنجه جزیه می‌گیرند، پس به هارون الرشید گفت: «از اینان دست ...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از فتح ایران به دست سپاه عرب، اهل ذمّه (یعنی پیروان ادیان آسمانی -زرتشتیان و مسیحیان و یهودیان- در ایران) از سوی صحابه‌ی فاتح، مجاز شدند که یا مسلمان شوند، یا بر دین سابق خود باقی بمانند و جزیه دهند. عبدالحسین زرینکوب در کتاب «دو قرن سکوت» می‌گوید: «خراج مالیات ارضی بود که از اهل ذمّه گرفته می‌شد، در مقابل جزیه که مالیات سرانه بود. در آغاز فتح اسلام کسانی از اهل کتاب که به آیین خویش ماندند و در ذمه مسلمانان درآمدند، زمین‌هایی که داشتند همچنان در تصرف آنها باقی ماند اما از آنها پاره‌ای از محصول را به عنوان خراج می‌گرفتند. گذشته از خراج در هر سال نیز مبلغی به عنوان جزیه از این ذمی‌ها می‌گرفتند. جزیه از مردان بالغ و تندرست گرفته می‌شد و زنان و کودکان و بینوایان از پرداخت آن معاف بودند. این جزیه که از آن‌ها گرفته می‌شد، آنان را در ذمه اسلام قرار می‌داد و مال و جانشان از تعرض مصون بود. از این ذمی‌ها اگر کسی از پرداخت جزیه خودداری می‌کرد، جایز نبود که آن را به شکنجه از او بستانند»[1]. ایشان بارها تأکید کردند که بسیاری از ایرانیان از روی اختیار و با شوق فراوان، مسلمان شدند[2].
ایشان در ادامه فرمودند، که با وجود چنین احکامی در فقه اسلامی، اما حکومت بنی‌امیه و عباسیان به زور و با ظلم و ستم از مردم جزیه می‌گرفتند. در این میان، بیش از همه از مردم خراسان و سواد –نواحی داخلی ایران- خراج می‌گرفتند. از جمله هارون الرشید -خلیفه بنی‌العباس- از مردم به زور جزیه می‌گرفت و عاملان او با شکنجه از مردم خراج می‌گرفتند.
روزی فضیل بن عیاض –که شاگرد امام صادق علیه السلام بود[3]- بر هارون الرشید گذشت، و دید که از مردم با شکنجه جزیه می‌گیرند، پس به هارون الرشید گفت: «از اینان دست بازدارید که پیامبر گفت هر که در دنیا کسی را شکنجه کند، خداوند در قیامت او را شکنجه خواهد کرد». هارون الرشید هم دستور داد تا عاملان او از شکنجه مردم پرهیز کنند و از آن سال شکنجه بازافتاد. این حکایت را بسیاری از منابع تاریخی از جمله تاریخ یعقوبی (در حوادث سال 184 هجری) بیان کرده است[4]. ابن‌ابی‌الحدید -دانشمند سنّی- در «شرح نهج البلاغه» می‌فرماید که این حدیث (منع از شکنجه)، از زبان حضرت علی (علیه السلام) هم نقل شده است[5]. منابع شیعه همچون شیخ مفید در «الارشاد»، فضل بن حسن طبرسى در «إعلام الورى» و ابراهيم بن محمد ثقفى در «الغارات» نیز این حدیث را از زبان حضرت علی (علیه السلام) نقل نمودند[6].

پی‌نوشت:

[1]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص 313
[2]. بنگرید به «مسلمان شدن اکثر ایرانیان از روی اختیار، گفتاری از عبدالحسین زرینکوب»
[3]. منابع متعدد شیعه و سنی گویای این هستند که «فضیل بن عیاض» شاگرد امام صادق علیه السلام بود. از منابع شیعه کسانی چون «ابو عباس احمد بن علی نجاشی» و «شیخ طوسی» به تصریح چنین گفتند. بنگرید به معجم‏ رجال ‏الحديث (تألیف آیت‌الله خویی)، ج 13 ص 332-331، شماره 9426
از منابع اهل تسنّن هم جلال‌الدین سیوطی در «طبقات الحفاظ»، بخش «الطبقة السادسة»، ص 19 می‌گوید که فضیل بن عیاض در محضر بسیاری از بزرگان شاگردی نمود. وی امام جعفر صادق علیه السلام را استادِ فضیل بن عیاض می‌نامد. همین گفتار را شمس‌الدین الذهبی در کتاب «سير أعلام النبلاء»، ج6 ص 511-512، چاپ بیروت: دارالکتب العلمیة، 2010، نیز بیان کرد.
[4]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص 315
[5]. ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، بیروت: دار احياء الكتب العربية، 1959. ج 2 ص 306
[6]. شيخ مفيد، الإرشاد، قم: انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد، 1413 هجرى قمری، ج 1 ص 322
امين الاسلام فضل بن حسن طبرسى، إعلام الورى، تهران: دار الكتب الإسلامية، ص 172
ابراهيم بن محمد ثقفى، الغارات، قم: مؤسسه دارالكتاب، 1410 هجرى قمرى، ج 2 ص 316-317

تولیدی

دیدگاه‌ها

عجب! یعنی انتظار دارید باور کنیم که هارون الرشید آدم خداترسی و با وجدانی بوده که حدیث پیغمبر این جوری لرزوندتش؟ اونم کسی رو که کل خاندانشون به قرآن اعتقاد نداشتن.هر چیزی در منابع اومد و مستند بود که صحیح نیست.درباره ی اوضاع ایران پس از حمله اعراب هم صحبت نمی کنم چون اگر به غیر از اون چند تا صفحه مستشارالیه ماباقی صفحات بخوبی گوشه ای از فضیلت ها و بخشش های عرب ها را بازگو کرده است( با طعنه ) !!!

سلام. این مقاله در دفاع از هارون الرشید نبود. بله هارون الرشید قاتل فرزندان پیامبر بود. لیکن در این موضع شاید نخواست خلاف سخن پیامبر عمل کند (یا خداقل خواست ظاهر خود را حفظ کند).

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.