اسلام سیاه‌ جامگان

  • 1393/04/26 - 16:53
سیاه‌جامگان گروهی از مردم خراسان بودند که به فرماندهی ابومسلم خراسانی علیه بنی‌امیه قیام کردند. اینان هرچند از بنی‌امیه و حکام عرب خرسند نبودند، اما به شدت پایبند اسلام و مکتب اهل‌بیت بودند و شعائر اسلامی و شیعی به روشنی درمیان آنان رواج داشت. این نوشتار به وسیله‌ی اسناد تاریخی به بیان وابستگی و پایبندی سیاه‌جامگان به قرآن و عترت می‌پردازد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از ورود اسلام به ایران، و مسلمان شدن تدریجی مردم، همواره منازعاتی میان ایرانیان و حاکمان عرب رخ می‌داد. این اختلافات در عصر حکومت بنی‌امیه شدت گرفت. چه اینکه امویان بر خلاف سیره‌ی نبوی، نژاد عرب را از دیگران برتر می‌پنداشتند. این رفتار نادرست حکومت اموی هیچگاه موجب دشمنی اکثریت ملت ایران با اسلام نگردید. بلکه ایرانیانِ مسلمان شده، حساب امویان را از سیره‌ ی محمد رسول الله(صل الله علیه و آله) جدا می‌دانستند. چنانکه در اکثر نهضت‌های ضدّ عربی، اثری از مخالفت و دشمنی با اسلام نمی‌یابیم. برای نمونه سابقاً بیان گردید که سامانیان، با اینکه خود از اشراف‌زادگان ساسانی بودند، هنگامی که در قرن ۴ هجری به حکومت رسیدند، تلاش بسیاری برای احیای زبان فارسی نمودند. اما هیچ کوششی برای بازگشت به آیین زرتشتی نکردند. بلکه بسیار کوشیدند تا اسلام را گسترش و ترویج دهند[۱].
جالب است بدانیم که حکومت بنی‌امیه نیز در سال ۱۳۲ هجری به دست سپاهیان ایرانی، به فرماندهی ابومسلم خراسانی فروپاشید. توضیح اینکه افرادی از نسل عباس(عموی پیامبر) که به بنی‌عباس مشهور شدند، علیه بنی‌امیه شوریدند. این مبارزات مدتی ادامه داشت تا اینکه برخی از سران شیعیان خراسان، از جمله ابومسلم خراسانی، نهضتی در ایران برای همراهی با بنی‌عباس صورت دادند. این ایرانیان به سیاه‌جامگان(عربی: مسوّده) مشهور شدند. اینان در مدتی اندک موفق شدند نواحی داخلی ایران را تحت تصرف خود درآورند و عاملان بنی‌امیه را بیرون راندند و در سال ۱۳۲ هجری، مروان - آخرین خلیفه‌ی اموی- در جنگ زاب كبير مغلوب شد، و كمى بعد به قتل رسيد، و بدين‏ گونه سلسله‌ی اموى برافتاد. مورخین اتفاق نظر دارند که سیاه‌جامگان نقشی اساسی و کلیدی در نابودی بنی‌امیه داشتند[۲]. به هر روی لازم است در این میان نکاتی قابل توجه بیان گردد.
ایرانیان(سیاه‌جامگان) تنفری بس عمیق از بنی‌امیه داشتند. چنانکه در جریان قیام، هر جا خری می‌یافتند، آن را به نام خلفای بنی‌امیه نامگذاری می‌کردند! حتی برخی ایرانیان که سوار بر خر به جنگ آمده بودند، این درازگوشان را با نام «مروان» می‌خواندند که همین امر سبب شد، مروان –آخرین خلیفه‌ اموی- ملقّب به «مروان حمار» گردد[3].
نکته‌ی اساسی در این حوادث، گرایشات و دلبستگی‌های عمیق سیاه‌جامگان به اسلام است. اینان گرچه شدیداً از بنی‌امیه متنفر و دلگیر بودند، اما پایبندی عمیقی به اسلام داشتند. عباسیان از ابتدای کار، شعار «الرضا من آل محمد» را سرلوحه کار خویش قرار دادند تا خشنودی اهل بیت پیامبر را جلب کرده و مردم را با خود همراه سازند[۴]. همین امر سبب شد تا مردم خراسانِ بزرگ (از خراسان امروز تا ماوراء النهر) از عباسیان حمایت کنند (هرچند تنفر مردم ایران از بنی‌امیه نیز در این قیام نقشی اساسی داشت)، اما به هر روی شعائر اسلامی و شیعی در قیام مردم خراسان به روشنی قابل رؤیت است. مردم آن دیار از همان دو قرن ابتدای اسلام، گرایشات شیعی داشتند[5]. حتی ابومسلم نیز از مردم خراسان بر پیروی از قران و سنت و ولایت اهل بیت پیامبر بیعت می‌گرفت [6]. سیاه‌جامگان نشان‌ خود را پرچم‌ها و پیراهن‌های سیاه قرار دادند. چه اینکه پرچم حکومت پیامبر سیاه رنگ بود، و برخی گفته‌اند که سیاه‌جامکان رخت سیاه بر تن داشتند، به نشانه‌ی مظلومیت و عزای اهل‌بیت پیامبر[7].
ابوعلی بلعمی وزیر دربار سامانیان درباره‌ ابومسلم خرسانی و آغاز قیام سیاه‌جامگان می‌نویسد: «ابومسلم سپاه گرد كرد با همه كس‌هاى خويش و آن لواى ظلّ السحاب بيرون آورد، و آن حرير سپيد بود چهارده رش، و به خطى ستبر بر او نبشته آيه‏ أُذِنَ لِلَّذِينَ‏ يُقاتَلُونَ‏ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»[8] یعنی به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است چرا كه مورد ستم قرار گرفته‏ اند و خدا بر يارى آنها تواناست(حج،39). تاریخ‌نگاران در این زمینه اتفاق نظر دارند که ابومسلم علاوه بر نام بردن از «آل محمد» به عنوان مقصود قیام خود، این آیه‌ی‌ قرآن را شعار لشکر خود قرار داد[9].
همچنین پس از اینکه بنيان خلافت عباسيان با خون ايرانيان استوار شد، نه تنها اكثريت مردم كه خواهان عدالت اجتماعى بودند به مطلوب خود نرسيدند بلكه آن دسته از شيعيان كه براى استقرار خلافت خاندان على (ع) تلاش می‏ كردند، به اشتباه خود پی ‏بردند. ابوجعفر منصور نیز که در عصر خلافتش از نفوذ ابومسلم خراسانی در میان عامه‌ی مردم هراس داشت، با حیله و نیرنگ در سال 137 هجری وی را به قتل رساند[10].

پی‌نوشت:

[1]. بنگرید به مقاله «حکایت اسلام سامانیان»
[2]. عبدالحسین زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۳. ص 387-405
عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص 109-110
و مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، تهران: انتشارات نگاه‏، ۱۳۸۲. ج‏ ۲، ص ۱۲۹-۱۳۰
حسن پيرنيا و عباس اقبال آشتيانى، تاريخ ايران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاريه‏، تهران، انتشارات خیام، 1380. بخش دوم (متن تاریخ مفصل از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه)، ص 84 به بعد...
سرپرسى سايكس، تاريخ ايران‏، ترجمه فخر داعى گيلانى‏، تهران: انتشارات افسون، 1380. ج ‏۱، ص ۷۷2-774
[3]. مرتضى راوندى‏، همان، ج‏ ۲، ص ۱۲۹
عبدالحسین زرینکوب، همان، ص۳۹۳
[4]. ابوجعفر محمد بن یعقوب كلينى، الكافي، تهران: دار الكتب الإسلامية، ۱۳۶۵. ج ۸، ص ۲۶۴
و أخبار الدولة العباسية، تحقيق الدكتور عبدالعزيز الدوري و الدكتور عبدالجبار المطلبي، بیروت: دار الطليعة للطباعة و النشر، ۱۹۷۱. ص ۱۹۴ و ۲۰۰
تاريخ ابن خلدون، بیروت: دار احياء التراث العربی، ۱۹۸۲. ج ۳، ص ۱۲۲
شمس‌الدين الذهبي، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، بیروت: دارالكتاب العربي، ۱۹۸۷،  ج ۸، ص ۳۳۶
محمد بن جرير طبرى‏، تاريخ الامم و الملوك (تاريخ الطبري)، بیروت: روائع التراث العربى‏، ۱۹۶۷. ج‏۷، ص: ۳۹۰
احمد بن على ابن مسكويه‏، تجارب الامم‏، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۹. ج‏ ۳، ص ۲۹۳
ابن اثير جزرى، الكامل في التاريخ، بيروت‏، دارالصادر، ۱۹۶۵. ج‏ ۵، ص ۳۷۲   
عبدالحسین زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۳. ص ۳۸۸
[5]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص ۳۸۸
[6]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص ۳۹۱
[7]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص ۳۹۱
[8]. تاریخ بلعمی، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۸. ج ‏۴، ص ۱۰۱۱
[9]. ابن اثير جزرى، الكامل في التاريخ، بيروت‏، دارالصادر، ۱۹۶۵. ج‏۵، ص ۳۵۸
و محمد بن جرير طبرى‏، تاريخ الامم و الملوك (تاريخ الطبري)، بیروت: روائع التراث العربى‏، ۱۹۶۷. ج‏۷، ص ۳۵۶
تاريخ طبري، ترجمه ابو القاسم پاينده‏، تهران: انتشارات اساطير، ۱۳۷۵. ج‏۱۰، ص ۴۵۱۸  
ابوالفداء اسماعيل بن كثير الدمشقي، البداية والنهاية، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1988. ج ۱۰، ص ۳۳
سرپرسى سايكس، تاريخ ايران‏، ترجمه فخر داعى گيلانى‏، تهران: انتشارات افسون، 1380. ج ‏۱، ص 773
احمد بن على ابن مسكويه‏، تجارب الامم‏، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۹. ج‏۳، ص ۲۶۳
ابن اثير جزرى، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، ترجمه: عباس خليلى، ابو القاسم حالت‏، تهران: مؤسسه مطبوعات علمى، ۱۳۷۱. ج ‏۱۴، ص ۲۷۶
[10]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص ۳۹۹
مرتضی راوندی، همان، ص 130

تولیدی

دیدگاه‌ها

شما که خوب از سامانیان سکه میگذارید اگر سکه های مروان رو دیده باشید هیچ سندی دال بر دشمنی ایشان با ایرانیان بر انها نیست بلکه تمامی نماد های ملی و زرتشتی ایران از فروهر و اتشکده و موبد بر انها نقش بسته ، www.chubin.net/wp-content/uploads/2010/05/marvan-münze.png نه تنها سیاه جامگان بلکه تمامی قیام های ایرانیان ضد اسلامی بود ، این عبارات و ایات قرانی که به بهزادان هرمزد (ابومسلم) نسبت میدید دلایل اعتقادی نداشت چند نقل قول از دو قرن سکوت زرینکوب : ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ابومسلم ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﻭ ﺍﺯﺍﺩﻱ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺳﻮﻡ ﻭ ﺍﻳﻴﻦ ﮐﻬﻦ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﻗﻴﺎﻡ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻬﻀﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﺍﻭ ﺭﺥ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﺻﻴﻐﻪ ﺩﻳﻨﻲ ﺩﺍﺷﺖ ‏( ﺹ 123) اﺑﻮ ﻣﺴﻠﻢ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﺮﺿﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﻧﺴﺐ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺟﻌﻠﻲ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻋﺒﺎﺳﻲ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻗﺎﻧﻮﻧﺎ ﺑﻪ ﺧﻼﻓﺖ ﺑﺮﺳﻴﺪ ، ﺑﻨﺎﺑﺮﻳﻦ ﻫﺪﻑ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﺮﺿﺎ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﮐﺎﺭ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﻭ ﺟﻠﺐ ﻧﺎﺭﺍﺿﻴﺎﻥ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ (ص 115) او حتی سر امام رضا هم شیره مالید ... اندیشه او بازگرداندن ایین کهن بود اما اگر تظاهر به مسلمانی نمیکرد نمیتوانست به خلافت برسد ...

دفاع از مقاله : مروان حمار (آخرین خلیفه اموی) اونقدر بر سر ایرانی ها بلا و مصیبت وارد کرد و اونقدر ایرانی ها ازش متنفر بودن که در جریان قیام، هر جا خری پیدا میکردن، اون رو به نام خلفای بنی‌امیه نامگذاری می‌کردن !!! حتی ایرانیان که سوار بر خر به جنگ اومده بودن، این درازگوشان رو با اسم «مروان» می‌خوندن (مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران‏، تهران: انتشارات نگاه‏، ۱۳۸۲. ج‏ ۲، ص ۱۲۹) اگه خیلی به کتاب «دو قرن سکوت» اعتقاد دارید چند نمونه میارم : «دو قرن سکوت، عبدالحسین زرینکوب، تهران: انتشارات سخن:1378» : «محقق است که ابومسلم و یاران او از نصرت و تأیید عباسیان جز برانداختن مروان غرض دیگر نداشته اند (ص 129)» ایرانیان خران خود را «مروان» خطاب میکردند (ص 136) و ...

ادامه دفاع از مقاله : درباره اون سکه ای هم که لینکش رو دادید روش نوشته خسرو دوم ! و زیرش نوشته عبدالملک بن مروان ! ربطی به مروان آخرین خلیفه اموی نداره !!!! درباره قیام های ایرانیان هم اکثر قیامها ضد عربی بود. در واقع ضد بنی امیه و بنی عباس بود ! چون در قرن اول و دوم بسیاری از ایرانیان از روی اختیار مسلمان شدند (اسنادش موجوده) و برخی نیز از روی اکره مسلمان شدند اما ظلم و ستم های امویان و عباسیان سبب شد که ایرانی ها به جوش بیان. نشون به اون نشونی که وقتی ایرانی های قیام کرده مثل ابومسلم و ... به قدرت رسیدن هیچ وقت دین زرتشتی رو ترویج نکردن ! حتی سامانیان و طاهریان و صفاریان و ... هم اصلاً زرتشتیگری رو ترویج نمیدادن !! بلکه مبلغ اسلام بودن ! این یعنی ایرانی ها فقط ضد ظلم و ستم امویان و عباسیان بودن. نه ضد اسلام. هرچند برخی اندک شمار هم ضد اسلام بودن و نمیشه اینو انکار کرد.

آقای زرینکوب هم درباره ابومسلم زیاد بر اساس احتمالات بدبینانه نگاه کردند. ابومسلم اگه به دنبال احیای دین زرتشتی بود خوب کوچکترین کاری برای ترویج دین زرتشتی میکرد ! ولی نکرد. ابومسلم میخواست بنی امیه رو شکست بده و بنی عباس رو دور بزنه اما انگیزه ضد اسلامی نداشت.

ضمناً ابومسلم قبل از امام رضا زندگی میکرد. و اصلاً هم عصر با امام رضا نبود. بلکه ابومسلم همعصر با پدربزرگ امام رضا (یعنی امام صادق علیه السلام) بود.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.