رقص و سماع، فصل مگس‌پرانی صوفیان!

  • 1393/04/16 - 09:40
صوفیان گاهی سماع را بر نماز نیز مقدم کرده‌اند. چنان‌که در احوالات مولوی، شاعر و صوفی پرآوازه سنی مذهب آورده‌اند که روزی در حضور مولوی، موسیقی می‌زدند و او مشغول سماع بود و ذوق‌ها می‌کرد. در این زمان یکی از مریدان خبر آورد که وقت نماز رسیده و اذان می‌گویند. مولوی لحظه‌ای صبر کرد و گفت: نِی نِی آن (اذان) نماز دیگر و این سماع، نماز دیگر!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رقص و سماع از بدعتی زشت از جانب صوفیان است که در میان ایشان موافقان سرسخت و مخالفان جدی نیز دارد. اصولاً ایشان برای آموزه‌های خود، آدابی را ذکر می‌کنند. درباره‌ی سماع نیز ذوق و نفس هر کدام از بزرگان تصوف که موافق سماع بوده‌اند، آدابی را برای سماع‌گذار، اعم از پوشش و نحوه و مکان برگذاری آن تراشیده است.

هجویری صاحب کشف المحجوب که از کتب معتبر و متقدم صوفیه است در باب احکام سماع کتابش[1]، ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری صاحب رساله‌ی قشیریه که آن هم از کتب اربعه‌ و معتبر تصوف است در باب سماع کتاب[2] و ابوالمفاخر یحیی باخرزی، صوفی صاحب‌نام قرن هشتم و صاحب فصوص الآداب در آداب السماع این کتاب[3]، از چند و چون سماع پرده‌ برداشته و به توضیح و توجیه این بدعت همت گماشته‌اند.

ایشان گاهی سماع را بر نماز نیز مقدم کرده‌اند. چنان‌که در احوالات مولوی، شاعر و صوفی پرآوازه سنی مذهب آورده‌اند که روزی در حضور مولوی، موسیقی می‌زدند و او مشغول سماع بود و ذوق‌ها می‌کرد. در این زمان یکی از مریدان خبر آورد که وقت نماز رسیده و اذان می‌گویند. مولوی لحظه‌ای صبر کرد و گفت: نِی نِی آن (اذان) نماز دیگر و این سماع، نماز دیگر![4]

افراط در سماع و ارزش‌دهی به این بدعت تا جایی رسید که برخی از بزرگان صوفیه همچون مرتاضیِ مرتاضان هندی و بودا، رقص و سماع را جایگزین خوراک و غذا کردند. فصوص الآداب می‌نویسد: و اهل وجد را سماع، قائم مقام و بدل طعام می‌شود و ازو همان قوّت می‌یابند که از طعام. عزیزانی که در دو روز و در سه روز یک‌بار افطار کنند، چون نفس ایشان مشتاق غذا و قوت گردد اگر سماع شنوند در وجد آیند. ایشان را معادل طعام گردد که به همان سماع قوّت یابند و به طعام التفات ننمایند ... و به این غذا و قوّت چند روز دیگر را طی کنند.[5]

وی در جایی دیگر در رابطه با سماع کنندگان می‌گوید: سماع، قومی را همچون دارو و دواست و قومی را چون غذا و طایفه‌ای را همچون بادویزن[6] که مگس تشویش خواطر متفرقه را ساعتکی از خود براند![7]

بدعت سماع در تصوف گاهی حکم مگس‌پرانی را نیز می‌یابد تا در سایه‌ی تعالیم آموزه‌های صوفیانه، دراویش به این مقام نیز برسند و با رقص و آواز و انجام حرکات موزون! افکار پریشان خود را متمرکز کنند. ایشان باید پاسخ‌گو باشند که آیا این رفتار ناهنجار و تعابیر عجیب صوفیانه در قاموس عرفان و مسیر سیر و سلوک الی الله جایگاهی دارد؟!

منابع:

1- کشف المحجوب هجویری، مقدمه دکتر عابدی، ص 587
2- رساله‌ی قشیریه، تصحیح فروزان‌فر، ص 621
3- فصوص الآداب باخرزی، چاپ دانشگاه تهران، ص 206
4- مناقب العارفین افلاکی، ص 342
5- اورادالاحباب و فصوص الآداب ص 186
6- بادبزن، بادزن
7- اورادالاحباب و فصوص الآداب ص 238

تولیدی

دیدگاه‌ها

به نظرم بايد عميق تر به مسئله نگاه كرد ورود در فضاي لايتناهي عرفان توسط طلبه هاي جوان و جوياي نام كمي دور از انصاف است ،به استناد آيات قرآن لا اكراه في الدين ، امام عاشقان و بلاجويان و عارفان حسين (ع) مي فرمايد اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد ، توهين به مقدسات هر قوم و قبيله و مسلكي به دور از روش و سياق قرآن و اهل بيت بوده و هست .البته كالبد شكافي جامه شناختي اين امر زياد پيچيده و دور از ذهن نيست و با كمي دقت در سير تاريخي ايران مي توان به نكات مهمي برخورد كرد ، تا قبل از ورود آموزش و پرورش كلاسيك به كشورهاي جهان سوم ، مسئوليت آموزش و سواد آموزي در اين جوامع به عهده طلبه هايي بود كه از حوزه هاي علميه باز مي گشتند و طلاب هم كار كرد روحاني داشتند و هم كار كرد اجتماعي ،يعني همان رفتاري كه مولايمان علي (ع) داشتند ، كاركرد اجتماعي در كنار تبليغ معارف ، اين نكته حائز اهميت است كه در حال حاضر در حدود يك سوم بودجه دولت ها در آموزش و پرورش هزينه مي گردد ،و اين نشان از كار با ارزش قشر طلاب در قرن هاي گذشته داشته است ،پس از ورود آموزش و پرورش كلاسيك و تنگ نظري هاي شبه روشن فكرهاي مسئول در امور آموزشي آن زمان قشر طلاب كه معمولاً از جواناني تشكيل مي شدند كه غالباً از ديگران علاقمند تر به روحيه مذهبي بودند از دايره آموزش و پرورش حذف گرديدند و اين بزرگترين انحراف در طول تاريخ ايران بود كه اگر اين جوانان طلاب به علم روز هم مجهز مي گرديدند و مسئوليت آموزش كودكان مسلمان را در دوره ابتدايي به عهده مي گرفتند ، خدمات عظيم اقتصادي و فرهنگي به جامعه مسلمين مي كردند و ديگر براي ارضاء حس مفيد بودن در جامعه ، درگير ورود به مباحث عرفاني ،رد همه صوفيان (از درست و غلط) ، درگير نمودن جامعه مسلمين در مسائل فرقه اي (شيعه و سني ) و غيره ... نمي شدند و هر كاري را به اهلش مي سپردن.ومن الله توفيق

حالا شما کل دینتون و شیعتون پر است از خرافه و تناقض ایتقدر خرافات دارید که تو چند صد کتاب و چند صد جلد بازم کم میاد خودتون میدونید دیگه ،که باعث خنده ی عالم و آدم شدید با این کتاب ها و احکام های خرافی تون و مسخرتون ،با سند و دلیل طبق کتب معتبرتون که از زمان صفویه شروع شده

شما که مولانا رو سنی مذهب میدونی اصلا در جایگاهی هستی که در مورد سماع نظر بدی؟ شما یه عده تند رو هستید که فقط اسلام رو تو احکام میبینید که به جز این چیز دیگه ای رو قبول ندارید. اول برید مطالعه ای درمورد صوفیان و اویسی ها و دیگر فرقه ها بکنید بعد شروع به نوشتن کنید.

سماع بدعته و بده ولی لخت شدن و قمه زنی تو حسینیه ها خوبه ؟!

احسنت..دندان شکن بود

چه جايگاهي دارين كه سماع رو زير سوال ميبرين!؟ هيچ فكر كردين با اين همه چرخيدنشون چرا سرشون گيج نميره و زمين نميخورن؟! به قول خودتون وقتي سماع رو جايگزين غذا ميكنن چجوري ميشه!؟ به جاي تعصب بيمورد كمي ذهنتون رو باز كنيد و همه چي رو احكام نبينيد ظاهر بينانه و قضاوتگرانه نظر نديد

در نظر بازی ما بی خبران حیرانند ما چنینیم که نمودیم دگر ایشان دانند

احسنت بر صاحب این قلم متاسفانه در نظرات دوستان تعصب موج میزنه این بنده خدا علمی و از کتب معتبر استدلال میکنه ولی این اقایان متعصب با احساسات بی جایشان فقط توهین میکنن با تشکر از سایت خوبتون

معنی استدلال علمی رو هم فهمیدیم!!!

منظور از کتب معتبر شما همون رساله هاتونه؟واقعا خنده داره . وقتی کسی مولوی رو از اهل سنت میدونه چه جوری از کتاب معتبر اطلاعات جمع کرده ولی در صورتی که مولوی خودش میگه که علی تمام دین و ایمان منه .

سلام. جناب احمدرضا شما به مولا علی (ع) اعتقاد دارید؟ پس چرا رساله توضیح المسایل (که فقه علی و آل علی هست) را مسخره میکنید؟ رساله‌های توضیح المسایل ناظر به مسائل فقهی مثل طهارت و نماز و روزه و حج و زکات و... هست که معلوم نیست چرا شما آن را مورد تمسخر قرار میدهید؟ مشکل از طهارت و نماز است؟ یا مشکل از مسخره کنندگان هست؟ مولوی در مثنوی از معاویه تمجید کرده و به عزاداران امام حسین زخم زبان زده و بارها محبین اهل بیت را مورد هجمه قرار داده. تصوف مرام نفرین شده هست و صوفیان به تدریج گرفتار تاریکی دل میشوند. احادیث اهل بیت در نفرین اهل تصوف را بخوانید. وقتی سران تصوف وقتی مدعی کمال شدند که به نور سیاه می‌رسند، معنی اش این است که مقصد سران تصوف چیزی جز شیطان نبوده. آنان در مکاشفات خود به عرش شیطان رسیدند و گمان کردند که به عرش الهی رسیدند. شیطان طیق آیه قرآن، امر را بر انسان مشتبه میکند و زشتیها را تزیین میکند. خدا همه ما را نجات بدهد.

آفرین واقعا عالی بود......اما باید بگم که دوستان از لخت شدن و قمه زنی گفتند، باید بگم همه ی مراجع شیعه با قمه زنی مخالفند و لخت شدن رو در حسینیه ها جایز نمی دونند ...در واقع تشیع با هر چیز که غیر عقلانی باشه مخالفه.... اما در مورد سماع باید بگم که حرکات بدن و سر باعث تولید نوعی مخدر در مغز انسان می شه و انسان با انجام اون به مرور زمان به اون معتاد می شه و در اون لحظه عقلانیت رو از دست می ده درست مثل زمانی که انسان روان گردان مصرف می کنه و یا الکل مصرف می کنه منتهی رقص سماع مدت تاثیرش کوتاه تره..... قرآن همواره ما رو به تعقل و تفکر و بینش دعوت کرده و اگر زمانی انسان از این محور خارج بشه یعنی با مصرف ماده ای و یا انجام عملی عقلانیت رو کنار بگذاره این ماده و یا اون عمل رو حرام محض اعلام می کنه..... به امی هدابت همه دوستان

چند سوال آیا از طرح سخن یا نمادهای توهین آمیز اعم از پشه و مگس و ... برای اعتقاداتمان خوشحال میشویم؟ منبع علمی ایجاد نوعی مخدر در بدن چیست و آیا مخدرها در بدن تولید میشوند و یا اصولا ماده های خارجی هستند؟ منبع ارتباط دهنده بوداییسم و تصوف چیست؟ آیا زمانی که یکی از شاگردان مولانا وارد شد و در خصوص اذان اطلاع داد، شما آنجا حضور داشتید؟ آیا منبع غذایی مرتاضان سماع است و یا اصولا با سکون و نشستن و کم تحرکی و پایین آمدن ضربان قلب باعث تقلیل مصرف انرژی میشوند؟ آیا دین ما دین توهین به ادیان است؟ آیا نام انتخابی سایت با مقاله تناقض دارد؟

جناب، کاش به جای تمسخر ابتدا کمی در مورد خود سماع توضیح می‌دادید؛ آنگاه جایی برای تمسخر در مورد آن باقی نمی‌ماند. چه چیز سماع بد است و مخالف گفته های خداوند در قرآن؟ شما کی به درجه خدایی رسیدید که قضاوت می‌کنید؟؟؟؟؟؟ راستی، هنگامی که محمد جلالدین بلخی رومی رو مولانا خطاب می‌کنید یعنی به عنوان مولای خودتون قبول دارید. عالم این مرد رو مولای خودشون می‌دونن. بگذریم، اتفاقا از مطلبتون لذت بردم؛ اگر تجربه سماع رو داشته باشید یقیناً می‌دونید که اگر لطف خداوندی نباشه سرگیجه و حالت تهوع شما رو خواهد کشت؛ از این گذشته چه چیز جز لطف خداوندی می‌تونه باعث بشه که فردی بدون آب و خوراک و خواب و در حال تحرک زنده بمونه و سرانجام اون به مرگ ختم نشه؟ به تصوف و صوفیان و دراویش توهین شد؛ مسلمان نیستید دیگر(که اگر بودید رفتارشان شبیه پیشگامان تان بود) حد اقل انسان باشید و یا اگر انسان هم نیستید اسم انسان بر روی خودتان نگذارید و لطف کنید از بین انسان ها بروید و کم تر حرف بزنید. خدا نیستید، مسلمان هم نیستید، کلمات را نمی‌شناسید، با مولانا هم حتی آشنایی ندارید، کتاب های محدودی را هم خواندید، از گفتن در مورد خود سماع و اصول آن هم می‌ترسید و احتمالا از آن هم چیزی نمی‌دانید، نه تنها ادیان دیگر را و تاریخ و فرقه های مختلف را هم مطالعه نداشتید و نمی‌دانید بلکه دین و آیین و فرقه خودتان هم نمی‌دانید که چی به چیست. ننگ بر شما که تعصب جاهلانه دارید و خدا را نمی‌شناسید.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.