معرفی "نامه سرانجام" از کتابهای مهم اهل‌حق

  • 1393/02/17 - 11:36
از مجموعه کتابهای مهم در فرقه اهل‌حق از "نامه سرانجام" می‌توان نام برد که در قرن هشتم هجری قمری توسط سلطان اسحاق و یارانش به رشته تحریر در آمدهاست. سرانجام دارای شش بخش یا جزو است به نامهای: بارگه بارگه، دوره هفتوانه، گلیم و کول، دوره چهل‌تن، دوره عابدین و خرده سرانجام.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از مجموعه کتابهای مهم در فرقه اهل‌حق از "نامه سرانجام" می‌توان نام برد. به مجموعه کتابها و رساله‌های دینی اهل‌حق که در قرن هشتم هجری قمری توسط سلطان اسحاق و یارانش به رشته تحریر در آمده، کلام یا خزانه یا سرانجام گویند.[1] سرانجام دارای شش بخش یا جزو است به نامهای: بارگه بارگه، دوره هفتوانه، گلیم و کول، دوره چهل‌تن، دوره عابدین و خرده سرانجام.
بارگه بارگه:
 درباره فرود آمدن بارگاه ذات احدیت الهی در زمان‌های بس کهن در سرزمین‌های گوناگون ایران و جهان است. همچنین درباره‌ی گردش ارواح فرشتگان در پیکره پیغمبران، پادشاهان، بزرگان و سرداران ایران. این بخش از سرانجام را هفتاد و دو پیر سروده‌اند و هر بند آن مستقل و بدیع است و هر بند به طرز و شیوه‌ای مخصوص سروده شده و در هر یک فکری مخصوص غلبه دارد. در اشعار مزبور به نامداران و بزرگان و قهرمانان تاریخی و افسانه‌ای ایران نیز اشاره شده است.[2]
دوره هفتوانه:
 غالبا از موضوعات مربوط به قربانی و ادعیه و گشت و گذارهای ارواح در هفت طبقه آسمان و خلقت فرشتگان و برگزاری جم‌ها در روز ازل ترکیب یافته است.[3]
گلیم و کول:
 (که به معنی گلیم به دوش و پشمینه پوش است،) درباره‌ی ریاضت‌ها و مجاهدت‌های شخصی به نام "پیر بنیامین" در یمن است که روزگاری دور لباس پشمینه می‌پوشید و در یمن به سقایی می‌پرداخته است. زمانی وی با عده‌ای از یارانش سوار بر کشتی از دریای اسکندریه  می‌گذشته که ناگهان باد وزیدن گرفته و دریا طوفانی و متلاطم می‌گردد. مسافرین کشتی، چندین روز را در سختی و گرسنگی به سر می‌برند. پیر بنیامین برای نجات مسافرین و یارانش به درگاه حق‌تعالی راز و نیاز می‌نماید و سرانجام دعای وی مستجاب می‌گردد و همگی از طوفان نجات می‌یابند و به خدمت سلطان باز می‌گردند.[4]
دوره چهل تن:
 درباره‌ی آفرینش چهل تن از فرشتگان است که از روز ازل برای رازداری آفریده شده و در قرن هشتم هجری قمری ارواح آنان در پیکره‌ی چهل تن تجلی نمود و آنان مردم را به یکتا پرستی و توحید دعوت کردند. این بخش از سرانجام دارای چهل بند است که هر بند آن را شاعری سروده و در آن سرایش‌ها، ذات و صفات جلال و جبروت حق‌تعالی توصیف شده است.[5]
دوره عابدین:
 شامل مناجات‌ها  و راز و نیازهای عابدین جاف و در مورد احوال و ارواح صالحان و گناهکاران پس از مرگ است.[6]
خرده سرانجام:
خرده سرانجام نیز دارای یک رشته مطالب راجع به برگزاری جم، جوز شکستن، سر سپردن، نامگذاری کودک، ازدواج، غسل و تلقین میت می‌باشد که به نثر و نظم نوشته شده است.[7]
علاوه بر نامه سرانجام که ذکر شده٬ کتابهای دیگری از قرن دوم هجری تا قرن سیزدهم هجری به یادگار مانده که از سوی بزرگان و خواص اهل حق به نظم در آمده است. این کتابها عبارتند از : «دوره بهلول٬ دوره بابا سرهنگ٬ دوره شاه خوشین٬ دوره بابا نااوس٬ دوره دامیاری٬ دفتر پردیور، دفتر ساوا، دیوان گوره٬ دوره نود و نه پیر شاهو، شصت و شش غلام زرین کمر، زلال زلال٬دوره شاه ویس قلی، دوره پیر عالی، دوره بابا جلیل، کلام سید خاموش٬ کلام ایل بگی٬ کلام خان الماس٬ کلام شاه تیمور،کلام ذوالفقار، کلام شیخ امیر،کلام قاصد، کلام، کلام نوروز٬ کلام سید براکه، کلام دروریش قلی، کلام جناب، کلام مجرم و کلام درویش اجاق ».[8]

اشعار این کتابها به گویش گورانی تحت تاثیر لهجه‌های لکی و لری به اشعار ده هجائی و هشت هجائی سروده شده است. لازم به ذکر است که کلمه گورانی در اصل منسوب به گوران است و گوران نام یکی از طوایف مهم کرد بین سنندج و کرمانشاه می‌باشد که بیشتر پیرو دین اهل حق می‌باشند و عده‌ای از آنان پیرو مسلک اهل‌حق‌اند.[9]
بر مبنای اعتقاد به دونادون (تناسخ) و بنا به کتاب نامه‌سرانجام، در قرون گذشته، برخی از رهبران و بزرگان یارسان، در قالب پیامبران ایرانی چون زرتشت، مانی، مزدک به جهان آمده و به هدایت و ارشاد مردم پرداخته و آنان را به یکتاپرستی و توحید فراخوانده‌اند. مثلا پیر بنیامین و پیر موسی و پیر داوود و شاه ابراهیم و بابا یادگار که جزو هفت تن می‌باشند، در قالب‌های گوناگون در میان مردم ظاهر شده‌اند.
بیشتر متون فرقه یارسان منثور است و هر منظومه شامل دو مصراع و هر مصراع مرکب از ده هجاست و می‌توان آن را نوعی مثنوی نامید که از لحاظ قیافه و حروف اواخر دو مصراع با همدیگر همانند و اغلب تابع قوانین قافیه‌اند.
برخی از مطالب متون اهل‌حق حکمت آمیز است که آن را علم الاعلی گویند و برای فهم آن احتیاج به قوهٍ‌ی تفکر و نیروی اندیشه است و بعلت آنکه در آنها اصطلاحات فلسفی به کار رفته، هر کسی آن را به خوبی درک نمی‌کند و به همین علت در مقدمه نامه سرانجام آمده است که نباید مطالب آن را برای هر کسی فاش کرد و باید با راز و رمز آن را بیان کرد و از مردم نااهل پوشیده داشت و ممکن است که همین امر موجب شده باشد تا متون و معارف فرقه اهل‌حق محدود به اهالی همان فرقه باقی بماند و کمتر منتشر شود تا به عقیده ایشان از دسترس اغیار به دور باشد و این امر موجب شده است کار تحقیق در این حوزه با دشواری‌هایی مواجه شود. البته همانطوری که بیان شد، چونکه اساس مطالب و مبانی اعتقادی اهل‌حق به مساله تناسخ برمی‌گردد، در جای‌جای این کتاب به بهانه‌های مختلف به مساله تناسخ اشاره شده است و نیز به خرافاتی اشاره شده که بعنوان دلیل برای افعال اهل‌حق بیان شده است؛ همانند اینکه بارگه بارگه به طور صریح سعی در القاء مساله تناسخ به مخاطب دارد و اینکه تناسخ را از فرود آمدن ذات خداوند در زمان‌های کهن در سرزمین‌های گوناگون ایران و جهان سخن می‌گوید و همچنین بیان می کند که گردش ارواح فرشتگان در پیکره پیغمبران و پادشاهان و بزرگان و سرداران ایران انجام شده است و باید توجه داشت که نام بردن طیف های گوناگونی که افراد مختلف جامعه به هر روی تمایل به یکی از این طیف‌ها دارند، به مخاطب القاء می‌کند که مساله تناسخ مطلبی تازه و ابداعی نبوده و نیست تا جایی که حتی در ارواح پیامبران و بقیه طیف های مهم جامعه این مساله روی داده است و در آخر به با اشاره غیر مستقیم نتیجه می‌گیرد، تناسخ امری ثابت شده و مسلم است بدین صورت که این بخش از نامه سرانجام را منسوب به هفتاد و دو پیر می‌کند تا ایشان را از خطای در فکر و انحراف اعتقادی مبرا کند. چرا که اگر نویسنده این بخش یک نفر بود، مخاطب می‌توانست به او ایراد وارد کند که مطلب شما بوی انحراف از عقاید عمومی مردم است و برای اینکه عقیده تنایخ را به مخاطب بفماند، باید سعی فراوان نماید، و حال آنکه با نوشتن این جمله که «این بخش از نامه سرانجام را هفتاد و دو پیر سروده‌اند» تمای شبهاتی که ممکن است از یک یا چند سراینده اندک سر زند، از جمع هفتاد و دو نفری دور می‌شوند، در نتیجه به صورت غیر ملموس به نتیجه دلخواه خود می‌رسد و برای اثبات مدعایش نیازی به آوردن صغری و کبری ندارد و خواننده عامی با خواندن چنین متنی هیچ‌گاه در پی فحص و تحقیق در مورد صحت آن بر نمی‌آید. 

بقیه مطالب بیان شده هم به گونه ای بیان شده است که در بادی بدء و اولین مرتبه که خواننده آن را مطالعه نمود، مورد قبول وی واقع شود، خصوصا اینکه متون اهل‌حق به لهجه محلی نوشته شده است و اینکه این متون برای اهالی همین لهجه‌ها سروده شده تا مخاطب قبل از خواندن چنین متونی، اعتمادی نسبی به آنها داشته باشد و با خواندن قسمتی از این متون دلگرم به آنها شده و باوری سطحی از عقاید مطرح شده از متون مذکور به صورت پیش فرض بپذیرد و دیگر به هیچ عنوان به فکر تحریف این متون و منحرف شدن آنها از راه حق را به ذهن خود راه ندهد و نتیجه آن هم پدید آمدن فرقه های مختلف انحرافی از جمله اهل‌حق است.   

منابع:
1- نامه سرانجام، صص 20 و 21
2-دانش‌نامه نام‌آوران یارسان، ص 15
3-نامه سرانجام، صص 192 و 193
4- نامه سرانجام، ص 311 و 313
5- نامه سرانجام، ص 390
6- نامه سرانجام، ص 429
7- دانش‌نامه نام‌آوران یارسان، ص 16
8-اهل‌حق، پیروان و مشاهیر، ص 24
9-همان
 

 

تولیدی

دیدگاه‌ها

دوست عزیز مساله خیلی واضحه و شاخ و برگ اضافی نمی خواد. اهل حق معتقدند که دین مستقل هستند. ما می گییم شما درست می گید. اما برای اثبات حرف خودتون که دین مستقلی هستید مثل بقیه ادیان باید پیامبری داشته باشید و کتابی که از آنها اخباری در ادیان دیگه اومده باشه. اگر دارید معرفی کنید. اگر ندارید پس ادعای دین مستقل از کجا اومده. حالا قیل و قال اضافه از سوی هر دوی ما هیچ چیز رو ثابت نمی کنه. اگر پیامبر ندارید حد اقل بگید منشا این دین مستقل کجاست و موسس این دین کیه؟

شما ولت کنی. جای خدا هم تصمیم میگیری.

شما از ترس مناظره و محکوم شدن، حاضر نیستی بگی کدوم منطقه ای که از دوستان خودتون واسه مناظره واستون صف کنم، نه از منطقه ای دیگه کسی بخواد زحمت بیفته و به مدعیان دروغین جواب بده. شما امیر المومنین علی علیه السلام افتخار می کنید که امام اول شیعیان است و همین امیر المومنین افتخار می کند که پیامبر عظیم الشان اسلام هزار باب از ابواب علم که هر باب هزار باب دیگر را داراست، به روی او گشوده است. مصادره به مطلوب کردن شخصیتهای ما به نفع خودتون درجه یکه. سلطان هم که این همه بهش افتخار می کنید رو دون امیر المومنین می دانید و بابایادگار رو دون امام حسین علیه السلام. پس واقعا پی واسه گفتن دارید؟ ضمن اینکه نمی تونید ثابت کنید که چه کسی دون چه کسی است. اگر اینچنین است، من هم دون سلطانم و به اثبات هم نیازی نداره. شما چقدر ساده اید؟ واستون متاسفم.

آخ از این خورده گیری های بچه گانه بابا تو هی برو اول یکم در مورد اهل حق تحقیق کن منابشونو بخون بعد بیا ایراد بگیر.... تو هنوز نمیدونی که صاحب هر دون چه جوری در اهل حق معرفی شده ای بابا من فک میکردم با یکی طرفم که بند بند کتابهای اهل حق مطالعه کرده...... اول اینکه خداشاهده قصد اهانت ندارم با گفتن این جمله.. که هزار دشمن دانا بهتر از یک دوست نادانی... چرا چون آگه آدم دشمنی دانا باشه بالاخره یا دشمنشو با منطق و دلیل قانع میکنه یا اینکه دشمنش اونو قانع میکنه... اما امان از دوست ندان هر دلیلی براش بیاری چون آگاهی نداره هی یه ایراد تازه میگیره.... البته بزرگوار منظورم از نادان در این جا عدم آگاهی کامل حالا به هر دلیلی مثلا به قول خودت عدم دسترسی به منابع هست نه اینکه خدای ناکرده یک فرد ذاتا نادان....... در پناه حق

سلام آناهیتا.. اولا من تا پونزده سالگی جز کسانی بودم که تمام واجبات دین اسلام را انجام میدادم و فکر میکردم راه درست انتخاب کردم من پدرم اهل حق مادرم شیعه س..خداوند به انسانها اختیار داده که راه را خودشون انتخاب کنن.. ومن با مقایسه بین اهل حق واسلام اهل حق رو انتخاب کردم و مطمئن باش هیچ دینی در دنیا وجود ندارد که خوب مطلق باشد... به قول شیخ بهایی.. هرکس به زبانی سخن حمد تو گوید.. بلبل به غزل خوانی قمری به ترانه...هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو.. دیوانه منم من که روم خانه به خانه... مطمئن باش راههای زیادی واسه رسیدن به خدا هست فقط مهم اینه که هدف واقعا رسیدن به حق باشد همه ادیان ادعا دارن که راه حق راه اونهاس.. وهیچ دینی به دین بعدازخودش بشارت نداده میتونی بری انجیل وتورات رو بخونی هردو مثل سایر ادیان گفتن که ما راه درست هستیم..من اهل حق انتخاب کردم با آگاهی و اختیار کامل... وچون که میدونم هدفم خداس مطمئنم که هدفم درسته حالا بر فرض محال که راهم یکم پر پیچ خم تره اصلا مهم نیست چون هدف مهمه.. من تو زندگیم لحظاتی بوده که فقط یه معجزه طرف خدا میتونسته نجاتم بده مطمئن باش آگه خدا فقط رو یه راه خاص تاکید میکرد هیچ وقت تو اون لحظات خاص به داد سایر بنده هاش که خارج از اون مسیر هستن نمیرسید..من نمیگم کدام راه انتخاب کن ولی هر راهی که انتخاب کردی آگه هدف قلبیت خدا باشه مطمئن باش که راه درست انتخاب کردی...اونایی که شب و روز داد میزنن فقط راه ما درسته اینقدر غرق جزییات راه شدن که هدف رو فراموش کردن...هیچ وقت از این نترس به قول خودت بی دین موندی همین که آدم با خدا باشه کافیه.... پدر آخر مدیر محترم حدودا پنج تا از نظرات منو نزاشتی تو سایت حداقل اینو بزار لطفا مرسی

سلام اینکه گفتید خداوند به انسان اختیار داده درست فرمودید ولی در مقابل خداوند فرموده است که راه هدایت و طغیان رو هم برای شما بازگو کرده ام و تو هر راه را می خواهی انتخاب کن، اینکه میگید هیچ دینی دین خودش رو بشارت نداده این غیر واقعی است و یکی از شاخصه های ادیان الاهی بشارت پیامبر بعدی است. همچنان که در انجیل و تورات پیامبران بعدی نام برده شده اند در هیجده مورد در تورات و انجیل درباره پیامبر اسلام سخن گفته شده است. [رشید رضا، محمد، المنار، ج 9، ص 230 – 300، بیروت، دارالمعرفة، 1342هـ.ق] ما در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم: 1- « بنابه نقل تورات، حضرت موسى به قوم اسرائیل مى گوید: «یهوه، خدایت، نبى اى را از میان تو از برادرانت مثل من براى تو مبعوث خواهد گردانید او را بشنوید» [تثنیه، 18:15] . و نیز خدا به موسى مى گوید:«نبى اى را براى ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هرآنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت. و هر کس که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.» [تثنیه، 18:18ـ19] اینکه گفتید اگر انسان در غیر راهی بود که خدا می خواست، پس نباید به داد بنده اش برسه، شما خداوند رو با صفات انسانی مقایسه کردید و فراموش کردید که خدا خداست نه انسان. اگر گفته شما درست باشد پس اختیاری در انتخاب که سخن اول شما بود، وجود ندارد و همه باید یکتا پرست باشند وهمین امر تضاد سخنان بدون استناد شما را روشن می کند. خداوند راه را به تمامی بندگان خود معرفی کرده است و دنیا مزرعه آخرت است و محل گذر، پس در این دنیا هر چه کاشت کنیم، در آخرت همان را درو خواهیم کرد. اگر اینچنین باشد که شما گفتید پس همه کفار که به خداوند اعتقاد ندارند باید از گرسنگی بمیرند و حق زندگی کردن ندارند، و حال آنکه ما خلاف آنرا مشاهده می کنیم. خداوند در قرآن می فرماید: كلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربك و ما كان عطاء ربك محظورا[سوره اسراء آیه 20]همه را از عطاء پروردگارت مدد مي رسانيم ، اينها و آنها را و هرگز عطاءپروردگارت قابل جلوگيري نيست )، (امداد) يعني افزودن چيزي به چيزي از نوع خودش تا دوام بيابد،مي فرمايد: خداي سبحان انسان را در عملش چه دنيوي وچه اخروي امداد مي كند، چون تمام آن چيزهايي را كه عمل فرد متوقف بر آن است از قبيل : علم و اراده ، ابزار بدني و مواد خارجي كه انسان در آنها دخالتي ندارد، همه را خداوند در اختيار او قرار داده است ، كه اگر همه و يا يكي از اين اسباب فراهم نباشد عمل واقع نخواهد شد، پس خداست كه به فضل خود آنها راافاضه نموده و وجود آدمي را امتداد مي بخشد تا بتواند عملي را به انجام رساندو اگر عطاي او قطع گردد، آن عمل نيز منقطع مي شود.لذا مؤمن عمل خود را در جهت رضاي پروردگارش انجام مي دهد، اما زماني كه فسق بورزد و عطاء و امداد پروردگار را در غير مورد حق بكار ببرد، نبايد جز خودش ديگري را سرزنش كند، چون خداوند اسباب عمل را در اختيار همه قرار داده است وعطاي او نامحدود است ، اما گروه مؤمن ، آنها را در راهي كه منعم خواسته به مصرف مي رسانند و خداوند هم آنها را پاداش نيك داده و از سعيشان شكرگزاري مي كند، ولي گروه فاسق آن عطايا را در طلب دنياي فاني مصرف كرده و آخرت را فراموش مي كنندو از سعي خود جز شقاوت و خسران چيزي به دست نمي آورند و در آخر مي فرمايد:عطاء پروردگار تو ممنوع و محظور نيست. موارد دیگری هست که در این مکان نمی توان به آن پرداخت. علیکم بالتحقیق

اینجا گفتین که انجیل وتورات به دین بعدازخودش بشارت داده.. دین بعد از خود نه پیامبر بعد از خود... نمیدونم شما کدوم انجیل خوندی ولی من پیشنهاد میکنم دوست عزیز شما یه سفر ارمنستان برین هم حال هوایی عوض کنید وهم در ارمنستان کشیش های زیادی هست میتوانید از اونا بپرسید وهمچنین موقع برگشت به همه توریست‌ها یه کتاب انجیل با یه سی دی ترجمه انجیل به شما میدن من هم کل انجیل خوندم هم از کشیش ها پرسیدم هم ده بار سی دی گوش کردم هیچ جایی بشارت به دین بعد از خود نداده.. حتما تشریف ببرین هم فاله هم تماشا... یاعلی

سلام اگر بخوای حقیقت رو بفهمی نیاز به رفتن به کشورهای دور و نزدیک نیست بهتره شما این مقاله رو بخونی http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/313680/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A8-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D9%86?q=%D8%A8%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1%20%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1&score=2102.3289&rownumber=1 کسی خوابه رو میشه بیدار کرد، اما کسی که خود رو به خواب زده رو نمیشه از خواب بیدار کرد. مطابق ادعای خودتون که میگید اهل حق دین مستقل هست، مگر اهل حق هم مثل یکی از ادیان دیگر نیست؟ چرا کتابهای مقدس ادیان دیگه منتشر شده و به دست پیروانش رسیده اما شما جرات انتشار رسمی کتابهاتون رو ندارید؟ کدام دین از ادیان دیگه کتابش رو به بهونه سر مگو منتشر نکرده که شما دومینش باشید؟ خنده داره شما روی چیزی چک و چونه می زنید که حتی به چشم هم ندیدید و فقط یه عده واستون یه چیزایی می خونن و بهشون می گید کلام خون. مگه شما متخصصین سواد ندارید که اشخاص دیگه واستون بخونن. حد اقل بگید کتاب مقدس رو من دارم ولی واسه تفسیرش به عالمی رجوع می کنم این یه حرفیه. اما کار شما واقعا خنده داره. بحث های حاشیه ای رو مطرح نکن. تاریخ تاسیس آیین یارسان رو بهم بگو و شواهدی از غیر کتابهای خودتون (از هم عصران موسس)مبنی بر تایید حرفت بیار، حرفت رو قبول دارم.

یه آدرس با کد پستی معتبر برام بفرست به اضافه هزینه هرچند تا کتاب که میخوای کمتر از هفتاد دو ساعت با پست پیشتاز به هر جای ایران که بخوای برات میفرستم.. البته اینها به صورت دست نوشته از روی کتابهای اصلی نوشته شده و در تمام زیارتگاههای اهل حق وجود دارد وممهور به مهر بزرگان اهل حق هست برای جلوگیری از دادن نسخه های غیر واقعی.... اینکه میگید جرات چاپ ندارین مضحکه شما اگر در ایران زندگی میکنید بهتر از هر کسی باید بدانید که چرا چاپ نمیشه یا بهتره بگم اجازه چاپ... ....... در ضمن تمام فکر میکنم کشیشان از منو شما در مورد انجیل صاحب نظرترن البته امثال شما که فقط حرف خودتونو قبول داری چون که خودتونو عالم دهر میدانید وبقیه مشتی..... کاملا واضحه که اهل حق منشعب از دین اسلام نیست با یه تحقیق ساده یک فرد معمولی هم میتواند به این نتیجه برسد آگه عده‌ای میگن جزء اسلامه دو دلیل داره یکی اینکه اسلام در دوره شریعت مورد قبول تمام اهل حق هست دوم اینکه به خاطر ترس از یه سری مسائل هست که حتما شما بهتر میدونی

واقعا نمیدونم چه جوری منظورمو به شما برسانم اینکه میگید دلیل بیار که موسس اهل حق قبل از سلطان اسحاق کی بوده اینجا نمیتونم خیلی واضح بگن فقط همین قدر بگم که از زمان سلطان اسحاق میشه شروع دوره حقیقت یعنی بعضی اسرار هویدا شد رسما وبنا به خواست حق تعالی .. و مسلما و عقلا اولین گروه مخالف اهل شریعت بودن چونکه در زمان شریعت اولیا خاص حق بروز اسرار را نداشتن و در غالب شریعت باید میبودن اینکه عده‌ای حضرت علی علیه‌السلام را به مقام غلو رساندن و توسط آن حضرت رانده شدن کاملا واقعیت داشته یا اینکه عده ی از یاران خاص حضرت عیسی او را مظهر خدا میدانستن و حضرت عیسی همواره تکذیب میکرد اینم ناشی از این قوانین خاص بوده که به قول شما سر مگو بهش میگن... در دوره شریعت اسم همه صاحبان ذات به صورت مشخص در کتب اهل حق آمده اما در آن زمان قطعا خواست حق تعالی بوده که اسرار پنهان بماند به خاطر همین دور دوره شریعت ما هیچ پیامبری که ادعای پیامبری اهل حق را داشته باشد نداریم و حتی وقتی از یاران این اولیا خاص عده ای میفهمیدند که اینان مظهر حق راستین هستن فورا توسط خود اولیا تکذیب میشد وآنان را مرتد اعلام میکردن..... در شریعت اسرار را هرکه آموختن مهر کردن زبان و دهانش دوختن... اما بعد از دوره سلطان دیگه کم کم باید اسرار هویدا میشد یکی پیروان خاص سلطان ایل بیگی جاف بود که یه سری اسرار هویدا کرد میتونی بری اون کتاب ایل بیگی جاف که البته بسیار بسیار ازش بریدن وحذف کردن راحت گیر بیاری ویه سری اسرار آشکار شده حق را ببینی البته آگه بتونی هرچه نسخه قدیمیترشو گیر بیاری کامل تره آگه نتونستی کتاب گیر بیاری از اینترنت سرچ کن البته با فیلتر شکن حدود هفتاد بند از ابیاتش نوشتن البته اصل کتاب خیلی خیلی کاملتره....... سعدی شیرازی میگه... ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز.. که آن را سوخته جان شدو آواز نیامد.... این مدعیان در طلبش بیخبرانند هرکه را خبری شد خبری باز نیامد........ یه سری اشخاص در دوره شریعت کم بیش فهمیدن راه حق از قلب کی میگذره اما تاب نیاوردن اسرار برملا کردن و قطعا باید رانده میشدن اما عده ای بسیار اندکی فهمیدن و غرق مظهر حق شدن ودم بر نیاوردن ولی گاهی به گوشه چشمی در آثار خود آشکار کردن..... دوست عزیز خدای ناکرده نیت من تکذیب دین اسلام نیست و با قاطعیت میگم که هر آنچه در دوره شریعت اتفاق افتاده کاملا از طرف خدا بوده... واینکه منو شما خدای ناکرده سر جنگ نداریم فقط داریم به بیان ایدئولوژی خود میپردازیم....... حالا اگه زمین زمان به هم بدوزی قبل از دوره سلطان اسحاق هیچ سندوتاریخ معتبری از اهل حق پیدا نمیکنی مگر داستان های ظاهرا بیربطی از عده ای از یاران اولیا که به دلیل غلو کردن رانده شدن یا حکم مرتد شدن بر پیشانی آنها نهاده شد در حالی که مردمان مو می دیدن آنها پیچش مو

ما نفهمیدیم تو یه بچه پونزده ساله !!!! بلاخره بی دینی یا یارسانی که سنگ یارسان ب سینه می زنی و می گی بزرگان ما.بچه جان شایدم آقای بزرگسال بچه نما اون دین من دراوردیتون که فقط بر تار سبیل قرار گرفته رو لطفا آشکار کن شاید جهانیان پندها بگیرند.وقت کردی خودتم بشور چون واقعا دیدم دوستانی که گفتن برخی شیطان پرستها خودشون را نمی شورند....

آقای m.tavab من ساده نیستم چون خود رو پیرو یارسان نمیدونم و ترسو هم نیستم و در تهران زندگی میکنم و فقط نیاز به یک راهنما دارم تا دینی برای خود انتخاب کنم اما کسی نتوانست کمکم کند خواستم از شما کمک بگیرم تا شبهاتم را بر طرف کنید در ضمن من سوالاتم را صادقانه عرض کردم و من نوجوان نیاز دارم که کسی باشد تا به سوالاتم پاسخ دهد و کسی به خاطر اندیشه و سوالات یک نو جوان او محاکمه و ترسو و به اصطلاح طفرقه افکن خطاب نمیکند زیرا من نیاز دارم تا دینی برای خود انخاب کنم ولی در اسلام با یارسان هم مواجه شدم و نیاز به توجیح دارم و هیچ قصد نیت دیگری نداشتم... درضمن آدرس ایمیلم راهم برای مدیر سایت فرستادم

بهتره پیام قبلی خود رو بخونید تا متوجه بشید چی گفتید

شما هم مرا درک نمیکنید و فکر میکنید سیاسی بازی است ولی من قصد دارم اگر تو جیح شوم شهادتین بخوانم وبه اسلام روی بیاورم

اگر طالب حقیقت هستید، به یکی از دو طریقی که عرض شد اقدام نمایید.

آقایm.tavab راست حسینی تا حالا فکر کردی که چرا هر چه شماها میگین درسته و بقیه باید فقط از امثال شما پیروی کنن. نمیدونم اعتقاد داری به حافظ که قرآن را از حفظ در چهارده ولایت میخونده یانه... ار خود به سان حافظ قرآن زبر بخوانی در چهارده ولایت... همین حافظ میگه... عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت... که گنه دگران بر تو نخواهند نوشت... من اگر نیکم وگر بد تو برو خود را باش... هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت... ناامیدم مکن از سابقه ی لطف ازل... تو چه دانی که پس پرده که خوب است و که زشت. . خوب توجه کن چی میگه... ناامیدم مکن از سابقه ی لطف ازل... تو چه دانی که پس پرده که خوب است که زشت... حافظ از همه تعلقات دنیا دست کشید آخرش به این نتیجه رسید که خدا مال همس وهیچ کسی نمیدونه که چه کسی پیش خدا عزیزتره...یا داستان حضرت موسی و چوپانی که به زبان خودش خدا را عبادت میکرد شنیدی.. خلاصه ش اینه..شبان میگفت خدایا کجایی تامن موهاتو شانه کنم پاهاتو بمالم تا خستگیت در بره و... حضرت موسی حرفای چوپانو شنید خشمگین شد و داد زد که چرا کفر میگی چوپان ناراحت شدو... وحی آمد سوی موسی از خدا.. بنده مارا زما کردی جدا.. تو برای وصل کردن آمدی یا برای فصل کردن آمدی.. تا توانی پا منه اندر فراق... ابغض الاشیا عندی الطلاق.. هر کسی را سیرتی بنهاده ام... هر کسی را اصطلاحی داده ام..و......ما زبان را ننگریم و قال را...ما روان را بنگریم و حال را....ملت عشق از همه دینها جداس... عاشقان را ملت مذهب خداس... ملت عشق از همه دینها جداس...عاشقان را ملت مذهب خداس.... کجای کاری حاجی به خیال خودت داری بنده های خدارو به خدا نزدیک میکنی.د نه به همون قرآنی که بهش اعتقاد داری تو کی تو حرفات اسمی از خدا پرستی بردی همش داری میگی شماها یه عده کافرین.. خدا پرست بودن به یه سری الفاظ و حرکات خاص نیست به دل حاجی میفهمی به دله به مولا...حالا میخواد طرف مسیحی باشه ارمنی باشه مسلمان باشه اهل حق باشه..نکن این کارو حکم تکفیر به کسی نزن شاید از میان مخاطبین یکی باشه که با یه اهل حق رفیق باشه مثل دوتا برادر فک کن وقتی این نوشته هاتو میخونه چ حالی بهش دست میده یا شاید این حرفات باعث بشه این رفاقته بهم بخوره.. بترس از این که باعث تفرقه بین بنده های خدا بشی... ابغض الاشیا عندی الطلاق. ...خداوند اینو واسه امثال تو گفته.. احتمالا زبان عربیت خوبه من اینو واسه بقیه معنی میکنم زشت ترین کار نزد خدا تفرقه اندازیه.... و یادت باشه ملت عشق از همه دینها جداس.. از همه دینها جداس میفهمی حاجی.. کسایی که با دلشون با خدا معامله میکنن راه براشون مهم نیست ولی عده ای خدا رو فراموش کردن چونکه غرق جزییات راه شدن... من دیگه به این سایت نمیام.. آگه تو اظهار نظر هام ناخواسته به کسی توهین کردم از سر عصبانیت حلال کنن... یاعلی.. مدیر عزیز شیش تا از نظراتمو نزاشتی تو سایت اینو حداقل به خاطر طلب حلالیت بزار لطفا

سلام دوست عزیز ممنون بابت حرفای قشنگت....من هم مثل تو پدرم اهل حق و مادرم شیعه س.... من دین اهل حق را انتخاب کردم به چند دلیل یک در منابع اهل حق اسمی از کشتن به خاطر انکار اهل حق به میان نیامده وهمواره به کمک کردن به بندگان خدا با هر مذهبی تاکید شده در صورت توان همچنین نگفته شده اهل حق برتر از سایرین هستن بلکه گفته شده.. یاران چار چیون بیارن وجا.. راستی پاکی نیستی ردا.. هرکه این چهار مورد به جا بیاره جز یارستانه.. راست کردار بودن پاک نیت بودن نیستی و ردا منظور دل نبستن زیادی به امور فانی دنیوی.. دوم اینکه خداوند به هر انسانی با هر دینی که پاک باشد مقام ومنزلت میدهد مثلا حضرت موسی حضرت عیسی نوح سلیمان ویس قرنی شیخ عابدین که از اهل سنت بوده یعنی تاکیدی بر یک راه مطلق نکرده... یک مثال دیگر حضرت امام خمینی در کتب قدیمی اهل حق وعده وجود چنین شخصی داده شده یا شاه عباس صفوی پس فقط اهل حق بودن ملاک نیست سوم اینکه ما یک انسان را به خاطر اینکه پیامبر را انکار کند در حالی که اون شخص بسیار آدم درستکاری بوده بگیم چون پیامبر را قبول ندارد و نماز را قبول ندارد پس کافره و نجسه وجاش وسط جهنمه مثالش هم مادر ترزا که تمام عمرشو در راه کمک به کودکان بی سرپرست وقف کرد از دید اهل حق این انسان بهترین جایگاهها را نزد خداوند دارد چهارم به نظر من البته نمیگم نظرم الزاما درسته اینکه یک زن از سر فقر به کنیزی روی برآورد بدون اینکه نظر زن مهم باشه ما میتونیم این کنیز رو به عقد خود در بیاریم واینکه یک مرد میتونه چندین زن داشته باشد ولی زن چنین حقی ندارد تبعیض محضه... من از کشت کشتار متنفرم اینکه ما حق داریم به سایر سرزمین ها حمله کنیم چون مسلمان نیستن و تمام اموال وهمسر آنها بر ما حلال است خیلی برام سخته قبول کنم.. واقعا سخته قبول کنم عربها یی که به ایران حمله کردن و از خون ایرانیان میخواستن آسیاب بچرخانن چون مسلمان بودن کار درستی کردن...... در مورد اهل حق که گفتین هیچ اسمی در متون تاریخی ندارد باید بگم ما صدبیست چار هزار پیامبر داریم آیا از همه سند تاریخی وجود دارد؟؟؟ اهل حق اعتقاد داره از زمانی که اولیا خاص خدا بوده اهل حق هم وجود داشته و از زمان سلطان اسحاق به بعد این اولیا خاص به طریق غیر مستقیم معرفی شدن و لزوما نباید اهل حق باشد گفتم که مثلا شاه عباس انسان صاحب کرامتی بوده ولی در ظاهر شیعه بوده و درکل دین وسیله برای جستجوی ذات اقدس پروردگار هست. و هر کسی این چهار مورد به جا بیاره نزد خدا عزیز هست

حدیثی که فرمودی در مورد طلاق بین زن و شوهره نه هر طلاق یا جدایی که شما از اون تعبیر کردی. خدایی خوب آسمون و ریسمون می کنید. با تمام صحبتهایی که فرمودید یه سوال دارم و همین سوال جواب شما است. اگر اینکه فرمودید راه خداجویی راه دله، پس فلسفه ارسال رسل چیه؟ اگر قراره راه دل باشه دل یکی میگه از راه زنا و شهوت به خدا برس! این درسته همین طور که عرفان های کاذبی مثل اوشو و سای بابا به اون اشاره می کنه. نتیجه کار دل بودن عبادات این می شه که خداوند نباید پیامبران را برای هدایت مردم می فرستاد و این کار خداوند لغو و بیهوده است؟ اگر اینچنین نیست، پس راه دل در طریق هدایت انبیاء معنی پیدا می کنه، نه هر کسی که ادعای دستگیری کرد.

اینکه گفتین فلسفه رسل چیه... واسه این بود که خداوند خودشو به بنده هاش معرفی کنه.. واسه یکتاپرستی انسان دوستی صلح طلبی نه اینکه بیاد به مردم دیکته کنه که فقط یه عده خاص از شما که روزی هفده رکعت نماز بخونه رستگاره.... ببین دوست گلم من نمیخوام بگم که شیعه مذهب ناحقیه نه اتفاقا یکی گروههای که به رستگاری میرسن شعیان امیرالمؤمنین هستن.. که حضرت تو نهج‌البلاغه خصوصیات پیروانشو گفته.. حتما شنیدی که در زمان حضرت عده ای پشت سرش اون مسیری رو که حضرت میرفت پشت سر ایشان بودن حضرت پرسید شماها کی هستین گفتن ما شیعیان شما هستیم حضرت فرمودن شیعیان واقعی من باید از غم وضعیت سایر شیعیان ذره‌ای چربی بر تنشان نمانده باشد و سه تا خصوصیت دیگه گفتن که حتما خوندید آگه نخوندین حتما بخونید... ولی اینکه شما میگید فقط شیعیان رستگاری اذیت کنندس...ببین دوست خوبم من شما میتونیم حتی سر یک سفره غذا بخوریم بدون اینکه کوچکترین توهینی به هم بکنیم میتونیم به عنوان دوتا انسان در اجتماع در کنار هم زندگی کنیم با احترام متقابل به اعتقادات هم دیگه مطمئن باش میتونیم با هم دوست باشیم بدون اینکه خدا در روز قیامت تو را به خاطر دوستی با یک غیر شیعه مؤاخذه کند.... این ره که میروی به ترکستان است..آخرش میخوای به کجا برسی غیر اینکه یه اهل حق وقتی این مطالبو بخونه چندتا حرف ناسزا به شما بگه... یه چیزی میگم باور کن.. من زیاد اهل قسم خوردن نیستم.. من تا چند سال پیش تو جایی زندگی میکردم که مرکزیت جامعه اهل حق بود خداشاهده تو بالای نود پنج درصد خونهاشون یک جلد قرآن با یه جا نماز داشتن فقط به خاطر اینکه وقتی یه مسلمان مهمانشون میشد اول بفهمه که به اعتقادات مسلمانها احترام میزاره دوم اینکه آگه اون مسلمان نماز خون بود همون جا نمازشو میخوند.. آگه جایی شنیدی که اهل حق به قرآن بی احترامی کرده و براش مهم نیست اشتباه شنیدی.. نمونش میتونی تو دادگاها ببینی واز قضات بپرسی که اهل حق ها تو دادگاه چند بار دستشونو رو قرآن گذاشتن و غیر حقیقت چیزی نگفتن... این راه درستش نیست بزرگوار

سلام ادیان الهی نزد ما محترم هستند. حساب مردم عزیز اهل حق و رهبرانشان از همدیگر جداست. تمام حرف مااین است که اگر اهل حق دین مستقل است باید استقلال خودش رو به اثبات برسونه و پیامبرش رو معرفی کنه و بدونه از چه زمانی شروع شده و تمامی مشخصات یک دین کامل رو داشته باشه. بحث بی احترامی و توهین به فرد خاصی نست. من در میان اهل حق زندگی کردم و با اونها سر یک سفره هم نشستم و در مورد عقایدشون هم با هم بحث کردیم اما این دلیل نمیشه که در مورد عقاید باطل سکوت کنیم. کسانی که این عده از مردم رو گمراه کردن در پیشگاه خداوند مسئول هستند و کسانی هم که از این خیانت اطلاع دارند باید روشنگری کنند.

برادر شعر حافظ میگه بر چهارده روایت نه ولایت تحریف نکن.حافظ شیعه بود نه مثل تو یارسان

سلام.یعنی شمایی که در مورد دین اهل این حرفای بی پایه و بی اساسو سر هم میکنید اهل ناحقید.تمام پیش بینیهایی که در اهل حق شده الان داره به وقوع میپیونده از جمله فرمایشات حضرت خان الماس.کتاب خان الماسو که دیگه میتونید بخونید.به علاوه دین اهل حق هیچ ظلمی در حق هیچ کس مرتکب نشده.اهل حق یه دینیه که هر کسی نمیتونه اونو درک کنه.به علاوه طبق قوانین حقوق بشر هرکس ازاده هر دینیو که میخواد داشته باشه.من از شما میپرسم شما کدم اهل حقو دیدی که دزدی کنه یا مزاحم نوامیس مردم بشه و...

دوست عزیز این که ما میگیم خداوند در غالبی بر روی زمین خود را نشان می‌دهد منظورمان این نیست که آن شخص استغفرالله خداس.. منظور مان اینست که به واسطه اخلاص آن شخص به مرحله ی میرسد که جسم فانی خود را کامل رها کرده و همه هستی را خدا میداند و واقعا هم چنین کسی مظهر حق میگردد ونفسش مسیحایی است.. مثال آن هم منصور حلاج زمانی که شروع به انالحق گفتن کرد و کاملا جسم فانی را رها کرد.. تمام بزرگان آن زمان هم منصور را حق میدانستن و حتی در بسیاری از نوشته های خود گفتن زمانی که جسد منصور آتش زده شد وخاکستر آن بر پشت بامی گذاشتن هنگامی که آن خاکستر توسط باد پخش شد خاکستر شروع به انالحق گفتن کرده..واین دلیل حقانیت بودنش هست.وقتی ما میگیم امیرالمؤمنین مظهر حق تعالی هست منظور این است.....یه سوال میپرسم.... نظر شما در مورد منصور حلاج چیه

سلام دوستان هر دینی ویژگی های خودش رو داره محمد شریعت را آورد اما تکمیل کننده آن ولایت علی است که اگر اینچنین نبود خداوند در غدیر خم به پیامبر وحی نمیکرد اگر علی را به جانشینی برنگزینی رسالتت را به اتمام نرساندی آقایkorany راست میگن چون منم یارسان زاده ام و در هر خانه یارسانی که شما پا بزارید یک جلد قرآن هست یارسانی ها افراد معتقدند تا به حال شما چه جرمی از آنها دیدید که اینگونه قضاوتشان می کنید؟؟؟؟؟

در ضمن آقای tavabشما هم جزو کسانی بودید که بامن به مناظره ننشستند تا گرفتار سوال پیچ های یک نوجوان نشوند ولی واقعا متاسفم چون تو این زمینه هیچ کس دست آدم رو نمیگیره

کاملترین وصافترین شیعیان ومسلمانان اهل حقان هستند اما بعضی بی دین ها ومرتدها به اینها افترا گفته ومغرضانه عقده دل نا پاکشان را خالی میکنند وبدون اطلاع و معلومات وعلم واقعی از خود هر یاوه سرایی که بخواهند میکنند درو د خدا و ملائکه وپاکان روزگا بر اهل حقان باد .

بله ابن روزا هرکی از راه میرسه دو تا مقاله که اصلا معلوم نیست نویسندش صلاحیت داشته یا نه میخونه و میاد گیر میده به اهل حق ها فکرم میکنه درست میگه

سلام بر کربلایی. وهم چنین آناهیتا... از بزرگان صاحب نظر در اسلام هم هستن کسانی که بارها گفته اند که وصال حضرت حق تنها در گرو رهایی از ظاهر میباشد. بارها وبارها بزرگانی چون سعدی حافظ شیخ بهایی سهروردی و... من چندتا مثال میزنم مثلا در مورد حج این که ما میگیم خداوند ورای یک سنگ و خانه میباشد اما اهل شریعت میگن نه هرکه حج نره دینش کامل نیست... سعدی میگه ؛هرکس به تمنایی رفتن به صحرایی.. مارا که تو مقصودی خاطر نرود جایی... منظورش از بیت اول رفتن مردم به حج واسه جستجوی خداس... یا شیخ بهایی میگه؛ ای قوم به حج رفته کجایید کجایید..معشوق همین جاست بیابید بیابید...و در جایی دیگه اهل شریعت رو سرزنش میکنه که در اشتباهن... جماعتی که نظر حرام بکردند. نظر حرام کردند و خون خلق حلال... البته من این مثالها رو آوردم واسه شما دوتا که اهل حقین مثل خودم.وگرنه منظورم این نیست که اونی که به خاطر دلش واز روی خلوص نیت میره حج اشتباه میکنه نه اتفاقا خیلیم ثواب میبره هم چنانی که یکی از مریدان منصور حلاج هنگامی که دست پای منصور را بریدن ومریدان گریه میکردن و عده ی دیگر که از مسلمانان بودن او را سنگ میزدن پرسید نظرت در مورد ما که مرید تو هستیم وآنان که بر تو سنگ میزنن چیست گفت شما را یک ثواب است وآنان را دو ثواب شما از سر چیزهایی که از من دیده اید بر حقانیت من گریه میکنید ولی آنان از سر اینکه بر اخلاص خو بر توحید خداوند اسرار میکنند و مرا سنگ میزنند وچون در این عمل اخلاص قلبی دارن یکی برای سنگ زدن یکی برای اخلاص ثواب میرسد...خدا در قلب انسانهاست هر صبح آدمی که از خواب بیدار میشه پنجره رو باز کنه یه نفس عمیق بکشه از ته دل بگه خدایا ازت ممنونم که یه بار دیگه بهم فرصت دادی که طلوع آفتاب یه روز دیگه ت رو ببینم واینکه بتونم گرهی از کار خلق باز کنم هرچند خیلی خیلی کم ثوابش بیشتر از هزار بار با پای پیاده حج رفتن عبادت خداست چنانکه حضرت شیخ اجل میفرماید.. عبادت جز خدمت به خلق نیست....

سلام کسی جمعیت یارسان های ایران رو طبق آمار میتونه دقیق بگه؟؟؟؟؟

با سلام به همه دوستان من خودم یک یارسانی هستم و به هیییییییییچ عنوان از مذهبم ناراضی نیستم به بقیه هم پیشنهاد میکنم به اون چه که تو سایتا درمورد مذهب ما میزارن اعتماد نکنین بهتره خودتون درموردش تحقیق کنین تا جواب سوالاتون رو پیدا کنین.

سلام بر پردیس عزیز راضی بودن از یک مرام یا دین، نشانه حقیقت آن نیست چرا که اگر به شخص معتادی بگید از نعشگی راضی هستی حتما به شما می گوید بله، و همچنین انسان شرابخوار از شرابخواری خود و انسان گنهکار از گناهش. بنابراین ملاک صحیح یا غلط بودن یک عقیده رضایت انسان نیست. ضمنا شما که از یارسان راضی هستی، عقاید خودت رو از کی میگیری؟ آیا تا به حال کتابی مثل نامه سرانجام رو حتی دیدی؟ شما چه میدانید کلام خوانهای شما به شما حقیقت را می گویند یا غیر آن را بیان می کنند؟ کتاب های ادیان الهی در دسترس پیروان خود بوده و هست و اگر کسی از آن نقل قول می کند می توان به صحت یا عدم صحت آن پی برد. اما کلام خوانی که برای شما نقل کلام می کند، با اینکه با مراجعه به بیشتر اهل حق که اذعان دارند متن نامه سرانجام را نمی توانند بخوانند، خود را در اختیار شخصی بنام کلام خوان قرار داده اند تا او به جای ایشان کلام دینیشان را بخواند؟ این مطلب واقعا با عقل و منطق جور در می آید؟ آیا شما حتی یک درصد هم احتمال کذب یا انحراف در کلام ایشان نمی دهید؟ تا همان بلایی که سر مکتبی ها آمد سر شما هم بیاید؟

با سلام خدمت تمامی شیعیان بنده کارشناس ارشد حقوق ...و از سادات این را خدمت شما و آن کذب گویان عرض می کنم که در جنگ صفی و نهروان اجداد اهل حق بود که علی ع را تنها نگذاشتند پس پدران شما کجا مرده بودند !!!در حالی که پدران شما مسلمان هم نبودند .....!!!! و اولین حکومت شیعه در ایران به دست علویان و مشعشعیان بود که آنها هم اهل حق بودند ...پس خود را بزرگ نشمارید. ..و تهمت نزنید ......اهل حق تابع قرآن ...دوازده امام ...و اصول دین و فروع دین تشیع و فقه امامیه می باشند..... و شما ها شیعه نیستید که زیر دست عمربن ختاب به زور مسلمان شده آید .....

سلام به کارشناس ارشد و سادات اهل حق با ادبیاتی که صحبت فرمودید پاسخ خود را دادید. منطق شما در صحبت همین است که دوست دارید نقد اراجیف خود رو تهمت قلمداد می کنید، ولی بیانات خودتون رو از روی مهربانی و دلسوزی می پندارید. خوبه درباره تاریخ مکتوب اهل حق چند تا کتاب بخونید. بعد که صحبتهای خودتون رو از فقط یک کتاب معتبر تاریخی مستند کردید، بعد بیایید با هم حرف بزنیم. شما که مثلا تحصیل کرده و از ساداتشون هستید، اینطور حرف می زنید، دیگه انتظاری از بقیه اهل حق نداریم، هر چند در میان اهل حق بزرگوارانی هستند که علیرغم اینکه خود را با سواد نمی دانند، ولی اخلاقی علی گونه دارند و مشکل ایشان این است که شما سادات اهل حق ایشان را گمراه کرده اید و با دروغ های خود ساخته و غیر مستند برای ایشان داستان سرایی می کنید. دوست عزیز اگر به اقوالی که در باره موسس اهل حق نقل شده نگاهی بیندازید، می بینید که داستان های شما مستند به هیچ متنی از متون معتبر نیست بلکه فقط اشاره به داستانهای درون فرقه ای شما دارد. در پناه حق والسلام علی من اتبع الهدی

درمورد مسلمان بودن اهل حق میدانیم که قسمت زیادی از مردم عادی اهل حق شیعه هستند ولی درباره کسانی که تعصبات فرقه ای را حاضر نیستند کنار بگذارند به این مطلب توجه کنند: اقدام تازه “مجمع فعالان مدنی یارسان” با نامه‌نگاری به استاندار کرمانشاه؛ طی روزهای اخیر، طیف افراطی موسوم به “مجمع فعالان مدنی یارسان” (معدود نفرات تندرو فرقه “اهل‌حق”)، در ادامه سریال نامه‌نگاری‌‌های خود به اشخاص حقیقی و حقوقی، این‌بار نامه‌ای خطاب به استاندار کرمانشاه نوشته و درصدد پاسخ به اظهارات وی در خصوص برخورداری پیروان اهل‌حق از حقوق شهروندی برآمده‌اند. ▫️ در این نامه، ابتدا به سخنان آقای “رازانی”،‌ استاندار کرمانشاه در میان جمعی از پیروان اهل‌حق اشاره شده: «…در هیچ جایی چه به صورت اسنـاد محرمانه یا سرّی، توصیه‌ای در زمینه‌ی عدم به‌کارگیریِ جوانانِ اهل حق نشده و اگر موردی هست به سوءِ رفتار افراد مربوط می‌شود نه سیاست‌های نظام. مطمئن باشید چیز نوشته شده‌ای مبنی بر تبعیض وجود ندارد». آن‌گاه خطاب به وی آمده: «استاندار محترم، قبل از هر بحثی لازم می‌دانیم روشن کنیم که ما هم معتقدیم که قانون نگفته‌است مردمِ یارسان یا به قول شما اهل حق‌ها را استخدام نکنید، بلکه گفته است: فقط کسـانی حق استخدام دارند که یا یهودی و مسیحی و زرتشتی باشند و یا مسلمانانی که فرایض اسلامی از جمله صَـوم و صـلاه را به جا می‌آورند. ما هم راستش را بخواهید، نه مسلمانِ اهل صوم و صلات و مسجدیم، و نه یهودی و مسیحی و زرتشتیِ اهلِ کنیسه و کلیسا و آتشکده. بلکه یارسـانِ اهلِ روزه‌ی سه‌روزه و و دعا و نذر و نیایش و جَم‌خانه‌ایم.»(«نامه مجمع مشورتی به جناب آقای رازانی استاندار کرمانشاه، ۱۲/۸/۱۳۹۵)

سلام عرض میکنم خدمت تمامی دوستان عزیز بنده ی حقیر شیعه دوازده امامی هستم وباتمام وجودتلاش کردم درزندگیم راه درست روبرم ودرانتهای مسیر عقایدم منتهی به دین اهل حق شددرتمامی ادیان هم تحقیق کردم وقران روهم تااخرخواندم وافتخارخواندن کلام هم قسمتم شد تمامی ادیان الهی راباوردارم ودوستشان دارم چون همگی به سوی حضرت حق میروندودین اهل حق ازهمه جلوتربودوبه خدانزدیکتربود این عقیده ی بنده حقیر که هرکس کوچکترین بی احترامی به هردینی بکنه ازدریای دانش الهی بیرونه یاعلی مدد

سلام شما که قائل هستید که اهل حق دین مستقل است، میشه پیامبرش رو نام ببرید و بفرمایید در کدام یک از متون زمان خودش اسمش اومده؟

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ . جامعه محترم یارسان / اهل حق ؛ اگر مسلک اعتقادی کسانی ، با آیات قرآن کریم تطبیق نداشته باشد ، در ظلالت ، گمراهی و در الحاد خواهند بود و از نظر دین مقدس اسلام از زمره اسلام خارج می باشند یعنی مشرک ، کافر ، ملحد محسوب می شوند . ؟ معتقدین به این فرقه (یارسان / اهل حق ) کمی تفکر و تعقل در اعتقادات خود داشته باشند و اعتقادات خودشان را با آیات قران مقایسه و تطبیق دهند که آیا با دین مقدس اسلام اصیل مطابقت دارد و یا نه ؟؟؟ و اگراعتقادات دینی / مسلکی / فرقه ای و یا هر آنچه که خود نام می نهید ( یارسان / اهل حق و ... ) وبا آیات زیر تطبیق دهید و اگر با آیات قران کریم مطابقت کرد ، یارسان مسلمان محسوب شده و در زمره مسلمین قرار دارد و الا خیر . آیات قرآن مربوط به روزه و ماه رمضان سوره: 2 , آیه: 183 اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید. سوره: 2 , آیه: 184 [روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است] [ولى] هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] و بر کسانى که [روزه] طاقت‏فرساست کفاره‏اى است که خوراک دادن به بینوایى است و هر کس به میل خود بیشتر نیکى کند پس آن براى او بهتر است و اگر بدانید روزه گرفتن براى شما بهتر است سوره: 2 , آیه: 185 ماه رمضان [همان ماه] است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است [کتابى ] که مردم را راهبر و [متضمن] دلایل آشکار هدایت و [میزان] تشخیص حق از باطل است پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد و کسى که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد تا شماره [مقرر] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگى بستایید و باشد که شکرگزارى کنید سوره: 2 , آیه: 187 در شبهاى روزه همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید خدا مى‏دانست که شما با خودتان ناراستى مى‏کردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهاى ماه رمضان مى‏توانید] با آنان همخوابگى کنید و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این است‏حدود احکام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى‏کند باشد که پروا پیشه کنند. سوره: 9 , آیه: 112 [آن مؤمنان] همان توبه‏کنندگان پرستندگان سپاسگزاران روزه‏داران رکوع‏کنندگان سجده‏کنندگان وادارندگان به کارهاى پسندیده بازدارندگان از کارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدایند و مؤمنان را بشارت ده سوره: 58 , آیه: 4 و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسى ندارد باید پیش از تماس [با زن خود] دو ماه پیاپى روزه بدارد و هر که نتواند باید شصت بینوا را خوراک بدهد این [حکم] براى آن است که به خدا و فرستاده او ایمان بیاورید و این است‏حدود خدا و کافران را عذابى پردرد خواهد بود سوره: 5 , آیه: 89 خدا شما را به سوگندهاى بیهوده‏تان مؤاخذه نمى‏کند ولى به سوگندهایى که [از روى اراده] مى‏خورید [و مى‏شکنید] شما را مؤاخذه مى‏کند و کفاره‏اش خوراک دادن به ده بینواست از غذاهاى متوسطى که به کسان خود مى‏خورانید یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بنده‏اى و کسى که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد این است کفاره سوگندهاى شما وقتى که سوگند خوردید و سوگندهاى خود را پاس دارید این گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مى‏کند باشد که سپاسگزارى کنید سوره: 4 , آیه: 92 و هیچ مؤمنى را نسزد که مؤمنى را جز به اشتباه بکشد و هر کس مؤمنى را به اشتباه کشت باید بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت کند مگر اینکه آنان گذشت کنند و اگر [مقتول] از گروهى است که دشمنان شمایند و [خود] وى مؤمن است [قاتل] باید بنده مؤمنى را آزاد کند [و پرداخت‏خونبها لازم نیست] و اگر [مقتول] از گروهى است که میان شما و میان آنان پیمانى است باید به خانواده وى خونبها پرداخت نماید و بنده مؤمنى را آزاد کند و هر کس [بنده] نیافت باید دو ماه پیاپى به عنوان توبه‏اى از جانب خدا روزه بدارد و خدا همواره داناى سنجیده‏کار است . سوره: 5 , آیه: 95 اى کسانى که ایمان آورده‏اید در حالى که محرمید شکار را مکشید و هر کس از شما عمدا آن را بکشد باید نظیر آنچه کشته است از چهارپایان کفاره‏اى بدهد که [نظیر بودن] آن را دو تن عادل از میان شما تصدیق کنند و به صورت قربانى به کعبه برسد یا به کفاره [آن] مستمندان را خوراک بدهد یا معادلش روزه بگیرد تا سزاى زشتکارى خود را بچشد خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو کرده است و[لى] هر کس تکرار کند خدا از او انتقام مى‏گیرد و خداوند توانا و صاحب‏انتقام است سوره: 2 , آیه: 196 و براى خدا حج و عمره را به پایان رسانید و اگر [به علت موانعى] بازداشته شدید آنچه از قربانى میسر است [قربانى کنید] و تا قربانى به قربانگاه نرسیده سر خود را متراشید و هر کس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفاره [آن باید] روزه‏اى بدارد یا صدقه‏اى دهد یا قربانیى بکند و چون ایمنى یافتید پس هر کس از [اعمال] عمره به حج پرداخت [باید] آنچه از قربانى میسر است [قربانى کند] و آن کس که [قربانى] نیافت [باید] در هنگام حج‏سه روز روزه [بدارد] و چون برگشتید هفت [روز دیگر روزه بدارید] این ده [روز] تمام است این [حج تمتع] براى کسى است که اهل مسجد الحرام [=مکه] نباشد و از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت‏کیفر است سوره: 33 , آیه: 35 مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏دهنده و مردان و زنان روزه‏دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى‏کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.

سلام و تشکر از زحمات شما، در مقابل نفرمودید که برخی از مردم یارسان روزه خود را سه روز میگیرند و در غیر ماه رمضان و دلیل آن هم چیزی غیر از دلیل روزه در اسلام است. البته همه موارد ذکر شده در صورتی موضوعیت دارد که اهل حق خود را مسلمان بداند. چرا که برخی از یارسانان آیین خود را دینی مستقل می دانند که در این صورت بیانات افاضه شده ربطی به ایشان ندارد.

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ . سووال : ازآگاهان ، تحصیل کردگان ، سادات ، دلیلان ، پیران ، کلام دانها ، کلام خوانها ، مدعیان ، بزرگان و کسانی که خود را مفسر و صاحب نظر در مسلک اهل حق - یارسان - یاری می دانند و... تقاضا می شود به پرسش های زیربا مستندات متیقین و با استناد به مدارک وذکراسناد آن و با ادله وبا برهان عقل پسند پاسخ دهند . که حوصله ، صبر ، بردباری و سعه صدرخود را حفظ کرده و از پاسخهای سطحی و بدون سند معتبر پرهیزکنند و از پاسخهای شما کمال قدردانی و تشکر را خواهیم کرد و موجب امتنان خواهد شد . ۱- تاریخ دقیق به وجود آمدن اهل حق (سلطان سهاک ) ، چگونگی و انگیزه ی آن را مفصل بیان فرمایید و سلطان اسحاق (صحاک) چه کسی است؟ اهل کجا و دارای چه مذهبی بوده است؟ ۲- اهل حق دین می باشد ویا مسلک و فرقه ؟ نظرتان در این رابطه چیست؟ مرقوم فرمایید . ۳- مبنا و اصول اعتقادی اهل حق بر چه اساسی استوار بوده و برپایه ی چیست؟ ۴- قرآن کلام خداست و محمد رسول و مبلغ کلام الله است، کتاب اهل حق را چه کسی گفته و چه کسی مبشر آنست؟ پیامبر و کتاب آسمانی اهل حق (یارسان ) چیست ؟ و اگر اهل حق دین است ، باید کتاب آسمانی و پیامبر(رسول) داشته باشد، آیا دارد؟ ۵- چرا مسلک اهل حق کلام سرانجام را با قرآن که کوچکترین تحریفی و تحذیفی در آن نشده هم سنگ و هم شأن قرار داده و عین قرآن می داند !؟ لطفا پاسخ خود را مکتوب نمایید . ۶- اهل حق از کدام یک از مذاهب اسلامی انشعاب پیدا نموده ؟ نظرتان در این رابطه چیست ؟ ۷- اهل حق در نوشته های خود تناسخ و حلول را جزء ارکان مسلک خود می دانند توضیح دهید چرا قائل به حلول و تناسخ هستید ؟ ۸- چرا بعضی از پیروان اهل حق از لعنت و دشنام و بدگویی نسبت به شیطان ( ملک طاووس ) اجتناب ورزیده و نامش را مقدس و مبارک می دانند و با احترام نام شیطان را می برند ؟ ۹- در مرام اهل حق نجاست مفهوم دارد یا نه ؟ و اصولا چه چیز را نجس می دانید ؟ ۱۰- آیا در مرام اهل حق انسانها با دین های مختلف و عقیده های متفاوت پاکند و یا نجسند ؟ ۱۱- چرا مشروبات الکلی نزد اهل حق نجس و حرام نمی باشد ؟ و درنزد اهل حق چه حکمی دارد؟ ۱۲- چرا و برای چه روزه قرآنی که بالصراحه یک ماه است به سه روز تقلیل یافته با آیه ۱۸۹ سوره بقره چه می کنید ؟ که می فرماید " شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ . " ۱۳- دلیل اینکه کتاب های خودتان را مثل سرانجام ، کلام ها ، دفترها ، خزانه ، و حتی برهان الحق و غیره را برابر با قرآن و عین قرآن می دانید چیست ؟ با اینکه قرآن وحی خداوند قادر و متعال است و بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و در آن هیچ جای شکی نیست ، ( قرآن کریم محکمترین ، عمیق ترین ، جامع ترین و ماندگارترین سند دنیای اسلام و بشراست و با قرآن مجید انسان به مبدأ آفرینش متصل می شود .) لطفا پاسخ خود را مستدل توضیح دهید ؟ ۱۴- مقدسات اهل حق چه چیزهایی می باشد؟ لطفا شرح دهید . ۱۵- اهل حق دارای چند دوده (تیره – خاندان ) است ؟ ۱۶- اهل حق می گوید ما شریعت ؛ طریقت ؛ معرفت را طی کرده و به حقیقت رسیده ایم مفهوم این یعنی چه ؟ لطفا توضیح دهید که در کدام کتب ادیان آسمانی آمده و یا کدام یک ازپیامبران الاهی و یا امامان معصوم (ع) گفته ودرکدام کتب آسمانی و یا درکدام یکی ازکتب معتبر!؟ ۱۷- بنابراحکام عقیدتی قبله اهل حق « پردیور» محلی که جایگاه سلطان سهاک است ، معرفی شده و در منطقه توتشامی و ... مردگان را رو به پردیور دفن می نمایند و ذبح ( قربانی ها ) را هم رو به پردیور قبله اهل حق ذبح می کنند !!! ؟ . پاسختان به این سئوال چیست ؟آیا چنین چیزی صحت دارد ؟ لطفا پاسخ های خود را ذکرکنید . ۱۸- اختلافات بین دوده ها ( تیره ها ) و موارد آن را توضیح دهید؟ ۱۹- مسلک اهل حق خدا را در جامه بشری پذیرا می باشد (دونادون ) . و سلطان اسحاق ( سهاک – ضحاک ) را و قبل از او باباخوشین و ناعوث و حضرت علی خدای واقعی بوده اند مفهوم آن یعنی چه ؟ آیا این دراذهان تداعی کننده این جمله نیست که فرقه اهل حق ( یازده خاندان )علی اللهی می باشند و معتقد به حلول و تناسخند . و قایل به الوهیت هستند ؟ توضیح دهید . ۲۰- نویسنده کتاب سرسپردگان در مصاحبه ای که در سال ۱۳۴۷ ش ، با یکی از اهل حق انجام می دهد . از جمله می پرسد . الف )« شما نماز می خوانید ؟ جواب می دهد:« خیرما نماز نمی خوانیم ولی به جای آن در جم خانه درهرهفته و پانزده روز نیاز می دهیم ». ب ) سئوال می کند این که می گویند اهل حق علی اللهی هستند ، صحیح است ؟ جواب می دهد : بلی اهل حق علی اللهی هستند و خودم هم علی اللهی می باشم » . ج ) سئوال می کند « آیا خدا همان علی است ؟ جواب می دهد : « بلی همان علی است » . جواب تان به این سئوالها چیست ؟ ۲۱- آیا این را از بزرگانتان پرسیده اید که چرا ؟ بزرگان اهل حق دفاتر و کلام خود را از پیروانشان مخفی نگاه می دارند که علت و دلیل آن چیست !!؟؟ ۲۲- آیا اهل حق (یارسان) با تصوف ، متصوفه ، عرفانیت، رهبانیت و ... مانند مسیحیت ، یهودیت ، بودایی گری ، هندویست و غیره ریشه ای دارد یا خیر؟ دقیقاً توضیح دهید. ۲۳- اصول و فروع دین اهل حق چیست ؟ موازین اصول دین و فروع دین در اهل حق از چه چیزی تشکیل شده است ؟ لطفا مشروح توضیح دهید . ۲۴- اهل حق خود را مسلمان شیعه دوازده امامی می دانند که باید عقاید خود را با عقاید شیعیان مطابقت دهند. آیا به نماز پنج نوبت و روزه یک ماه مبارک رمضان وبطور کل به موازین اصول دین که پایه و اساس مسلمانان است و فروعات دین و... پایبند هستند یا نه ؟. لطفا پاسخ خود را با اسناد قابل قبول ارائه دهید ؟ . ۲۵- سید و مسند نشین در مسلک اهل حق یعنی چه ؟. توضیح مفصل داده شود . ۲۶- همچنان که تأکید می کنید و باورمند هستید که بهلول شاگرد امام جعفر صادق (ع) بوده است. آیا سیره پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) را نیز قبول دارید؟ اگر نه چرا و به چه علت؟ ۲۷- آیا کتاب های اهل حق و کتاب سرانجام کتاب آسمانیست؟ آیا می توان آنرا با کلام الله مقایسه کرد؟ پس چگونه گفته های آنرا که نذر و نیاز را بالاتر از نماز می داند قبول می کنید؟ ۲۸- اگر فرقه اهل حق مسلک حقیقت است پس چرا خودتان را منتسب به دین اسلام می کنید ؟! ، آیا در مورد دین اسلام و مسلک تان مطالعه و تحقیق کرده اید و آیا خواسته های دین اسلام اینگونه است؟ و چرا از مسلکی پیروی می کنید ولی از دین اسلام واقعی پیروی نمی کنید ؟. ۲۹- نظرات اهل حق پیرامون سایر ادیان الهی و غیرآن چیست؟. ۳۰- دراهل حق چه چیزهایی حلال و حرام می باشد؟ بر اساس چه کتابی و حکمی؟ توضیح دهید. ۳۱- اهل حق می گوید ازسلاسل عرفانی اسلام هستند لطف نمایید آن عرفان اسلامی که مورد نظر اهل حق است را توضیح دهید و سر سلسله آن را ذکر نمایید !؟ . ۳۲- چه کسی کتاب سرانجام را گفته است؟ راوی و سند مستند مبنی بر صحت آن چیست؟ آیا این کلام شیطانی نیست ؟ و با قرآن در تناقض نیست ؟ ۳۳- آداب و رسوم اهل حق چه چیزهایی می باشد؟ توضیح دهید. ۳۴- نکاح و طلاق در اهل حق چگونه و بر چه اساسی انجام می گیرد و ازدواج موقت در مسلک اهل حق وجود دارد ؟ ۳۵- نظرات اهل حق پیرامون شیطان چیست و اگر عده ای آن را ستایش می کنند چه نام دارد؟ و در بعضی مناطق عده ای معروف به شیطان پرستی هستند و درصورت عدم صحت توضیح دهید. ۳۶- زنان اهل حق نسبت به مسلک خود چه دَینی دارند و چگونه اهل حق خوانده می شوند؟ ۳۷- اعتقادات اهل حق پیرامون حضرت مهدی (عج) چیست؟ ۳۸- جهاد ، خمس ، زکات ، امر به معروف و نهی از منکر نزد اهل حق چگونه است ؟ و همچنین نحوه پرداخت و انجام هر یک را توضیح دهید. ۳۹- قبله و زیارت کعبه (حج) در مسلک اهل حق چگونه است؟ ۴۰- عده ای ازاهل حق ها قبله (خانه کعبه ) را قبول ندارند. وبه جای آن پردیوررا قبله خود می دانند لطفا توضیح دهید. ۴۱- آیا نماز باید طبق سنت رسول الله و آنچنان که در احکام اسلامی آمده باید خواند و یا اصلاً نباید خواند؟ و در مسلک اهل حق چگونه است ؟ توضیح بفرمایید. ۴۲- معاد درنزد اهل حق چگونه می باشد ؟ اعتقاد فرقه اهل حق نسبت به معاد چگونه است ؟ توضیح دهید. ۴۳- امامت در مسلک اهل حق چگونه است و آیا دستورات ائمه پیرامون احکام و شریعت و دیگر جنبه ها را باید اطاعت کرد یا خیر؟ توضیح دهید. ۴۵- نبوت در نزد اهل حق چگونه می باشد ؟ اعتقاد فرقه اهل حق نسبت به نبوت چگونه است ؟ نبوت نزد اهل حق در چه مرتبه ای قرار دارد؟ توضیح دهید. ۴۶- اعتقاد فرقه اهل حق نسبت به توحید چگونه است ؟ توضیح دهید. ۴۷- عدل الهی در نزد اهل حق چگونه می باشد؟ ۴۸- فرقه اهل حق درمسائل دینی ازکدام مرجع حلال و حرام را بدست آورده و تشخیص می دهند ؟ ۴۹- منظور از حلال و حرام در مسلک اهل حق چیست ؟ لطفا توضیح دهید . ۵۰- منظوراز کلام ، کلام دان و کلام خوان در مسلک اهل حق چیست ؟ لطفا توضیح دهید در فرقه اهل حق چه مفهومی دارد و ارکان کلام از چه تشکیل شده است ؟. ۵۱- فریضه اسلامي از قبيل روزه و نماز ، خمس ، زکات و... و حرام و حلال الهي را قبول دارید ؟ و به چه شکلی ؟ ۵۲- در کلام گور آمده است " قرآن گذاف و دروغ است ، شیطان حق است " این یعنی رد کلام الله . توضیح دهید ؟ ۵۳- نظرات اهل حق نسبت به گفتن شهادتین ( اَشهَدُ اَن لاالهَ الاالله و اَشهَدُ اَن مُحمَداً رَسوُلُ الله و اشهد ان علی ولی الله ) چیست ؟ آیا ضروریات می باشد یا خیر؟ ۵۴- اصول و فروع دین در مسلک اهل حق کدامند ؟ توضیح دهید. ۵۵- مقام علی (ع) در نزد اهل حق در چه حدی است ؟ براساس عقاید اهل حق برای حضرت علی (ع) الوهیت قایلند ، توضیح دهید. ۵۶- سرسپردگی اهل حق چیست و چه معنی دارد ؟ چرا با سرسپردن اهل حق به سادات محرم می شوند و نمی توانند با آنها ازدواج کنند ؟ کاملاً شرح داده و نظر خود را با ادله توضیح دهید . ۵۷- در کلام الله تناسخ را رد ولی در اهل حق همه ی ائمه دارای دون (تناسخ) می باشند و به این امر معتقدند که بعد از مرگ روح در کالبد دیگری دمیده می شود ، آیا این رد کلام الله نیست ؟ آیات مبارکی که معانی آنها در رد تناسخ می باشد : آیه ۲۸ سوره بقره ، آیه۴۰ سوره روم ، آیه ۶۶ سوره حج ، آیه ۱۱ سوره غافر، آیه ۵۱ تا ۵۳ یاسین ، آیه ۳۸ سوره انعام ، آیه ۲۴ سوره ملک. جوابتان به این آیات الهی چیست که فرقه اهل حق خود را مسلمان شیعه می داند؟ ۵۸- اهل حق معتقدند همان اصحاب سری هستند که یاران امام علی (ع) بودند وبراثرآزار و اذیت خلفای بنی امیه و خوارج از شبه جزیره عربستان به نقاط قلمرواسلامی مهاجرت می کنند . لطف فرموده نام کتاب های که اصحاب سری درآن نوشته است را اعلام فرماید تا همگان از آن آگاه گردیده و مسلک ناشناخته شما آشکار شده و شاید همه به مسلک شما بگروند ؟ ۵۹- اهل حق پیدایش و بوجود آمدن مسلک خود را بعد از رحلت پیامبراکرم (ص) می دانند و سادات انتصابی سلطان صحاک را علوی وازاصحاب سری خودشان می دانند و درجاهای دیگرهم می گویند بنیانگذار این مسلک شاه خوشین و سلطان اسحاق (صحاک ) و ... درقرون مختلف نوشته اند و در( منطقه جغرافیایی شمال عراق و غرب ایران ) و تاریخ پیدایش دقیق آن را بدرستی نمی دانند و یا اعلام نمی کنند ؟!!. لطفاً به این سئوال با اسناد مستدل وبا برهان عقل پسند پاسخ دهید ؟ . ۶۰- اهل حق شارب را مور (یعنی مهر) می داند. یعنی چه و به چه علتی؟ ۶۱- از نظر اهل حق جمع و جمع خانه و خانقاه چیست؟ نظرتان را اعلام دارید. ۶۲- سیادت خاندان اهل حق از کیست ؟ آیا سادات اهل حق دارای شجره ساداتی هستند که به امامان معصوم (ع) می رسد و یا به سلطان سحاک می رسد ؟ در صورت امکان یک نسخه از آن را انتشاردهید. ۶۳- عقاید اهل حق درباره ی تقلید در مسایل دینی چیست و چگونه است ؟ آیا فرقه اهل حق از مراجع تقلید تشیع پیروی (تقلید ) می کنند ؟ نظرتان را مرقوم فرمایید . ۶۴- الله در اصول اعتقادی و تصورات مسلک اهل حق چگونه می باشد؟ شرح دهید . ۶۵- عده ای از اهل حق گوشت خوک را حلال می دانند و می خورند. اینها جزء چه تیره ای و یا دوده ای می باشند؟ و در کدام مناطق زندگی می کنند و علت آن را بیان کرده و احکام مسلکی اهل حق در این باره چیست؟ . ۶۶- آیا اطاعت و انجام دستورات پیامبر، احکام و شریعت ضروری است یا دستورات سلطان صحاک ؟ توضیح بفرمایید. ۶۷- آیا برای خواندن نماز باید وضوء داشت؟ نحوه ی آن را طبق دستورات اهل حق توضیح دهید. ۶۸- جایگاه قرآن در کجاست و چه مقامی دارد و آیا فقط در مواردی که به آن احتیاج داریم عمل نماییم و یا اینکه کلیه ی دستوراتش لازم الجرا است؟ . ۶۹- حداقل عبودیت و بندگی خدا نماز است و ائمه اطهار می فرمایند هرکس نماز نخواند شفاعت ما در روز قیامت به آنها نمی رسد ، در صورتی که اهل حق می گویند ما نیازی هستیم نه نمازی؟ پاسختان به این سوال چیست ؟ ۷۰- نذر و نیازی که برای خود و برای شکم خود باشد نه برای نیازمند و مستحق چگونه نیازیست؟ آیا این تناقض با کلام الله ندارد؟ ۷۱- دونا دون (دون به دون ) یعنی چه ؟ . ۷۲- فرقه اهل حق خود را مسلمان شیعه امامیه می نامند و وقتی با دلیل و مدرک اثبات می شود که مسلمان شیعه بودن آنها صرفا ادعای بیش نیست . وقتی که در بن بست قرار می گیرند می گویند ما از ادیان کهن ایرانی هستیم . با این توصیف فرقه اهل حق مسلمان شیعه نیستند . پاسخ دهید که از کدام ادیان کهن ایرانی و یا ادیان دیگرهستید ؟ ۷۳- اهل حق خود را مسلمان و شیعه امامیه می نامند و می گویند : معتقد به توحید ، نبوت ، معاد و ضروریات دینی بوده که حلال محمدی را حلال و حرام محمدی را حرام الی یوم القیامه دانسته و می دانند منظورتان را بطور شفاف بیان کنید . ۷۴- دین ما اسلام مذهب شیعه اثنی عشری مسلک اهل حق است یعنی چه ؟ لطف فرمایید توضیح دهید. ۷۵- کتبی که در مورد اهل حق موجود می باشد کم هستند و اگر محتوای این کتب واقعی نیست ، چرا اهل حق اعتقادات خود را بیان نمی کنند و خود را از این تهمت ها رها نمی سازند؟ . ۷۶- حضرت علی (ع) می فرمایند : پس از امامان ، هادی و چراغهای روشنگرالهی ، بهترین خلق ، دانشمند صالح و شایسته است . و در زمان فعلی علماء و آیات عظام اسلام را شامل می شود ، اصول و فروع دین را برای مردم عوام توضیح و تفسیر می کنند . پاسختان را بیان فرمایید . ۷۷- مسأله ارث و تقسیم آن بین (مرد و زن ) خواهر و برادردر فرقه اهل حق چگونه است ؟ عده ای می گویند فرق بین زن و مرد نیست آیا این چنین است ؟ ۷۸- اهل حق معتقد است که سبیل ستون دین است آیا موی جلوی دماغ می تواند ستون دین باشد ؟ علت آن را توضیح دهید . ۷۹- زنی از مذاهب و یا ادیان دیگر اهل حق می شود ( چسبیده ) چگونگی سرسپردن وی را شرح دهید با اینکه به سادات و پیران و دلیلان شما نا محرم است . ۸۰- اهل ‌حق دفترهای خود را از دیگران مخفی نگاه می‌دارند. از نظر ایشان این دفترها به زبان اشاره نوشته شده و کسی نمی‌تواند این زبان را دریابد مگر به مقام انسان کامل برسد ، یعنی علم لدنی امامت داشته باشد. آیا چنین عقیده ای صحیح می باشد ؟. ۸۱- برخی ازاهل‌حق ها معتقدند مرشدان و رهبران آن‌ها ازغیب مطلع بوده و دارای علم لدنی امامت می‌باشند و پیش‌گویی‌های آن‌ها محقق شده و یا به وقوع پیوسته و سروده‌های منسوب به این پیران رموزی دارد که هر کس نمی‌تواند به آن اسرار دست یابد. لطفا پاسخ های خود را مرقوم فرمایید . ۸۲- درروایات آمده است که خداوند برای انسان دو حجت قرار داده است: «إنَّ للهِ علی النّاسِ حُجَّتین: حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً. فَأمّا الظّاهرةُ فَالرّسُلُ وَ الانْبیاءُ وَ الائَمَّةُ وَ امّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ. خداوند دو حجت بر مردم دارد: حجتی آشکار و حجتی پنهان. حجت آشکار پیامبران و امامان هستند و حجت پنهان عقل است ». ولی اهل حق هر دو را تعطیل کرده است . پاسختان را بیان کنید . ۸۳- علت تفاوت اساسی و مبنایی یارسانیان ( یازده تیره) چیست؟ ۸۴- در عصر ظهور اسلام و شکست ایران ساسانی از سپاه اسلام و روی آوردن ایرانیان به دین اسلام ، اعقاب جامعه ی یارسان پیرو چه دین و آیینی بوده اند؟ آیا همانند دیگر ایرانیان به جرگه ی اسلام و مسلمانان در آمدند یا همچنان به کیش و آیین خود باقی ماندند؟ اگر بر آیین پدران خود اصرار داشتند ، آن آیین چه نام داشته است؟ لطف کنید پاسختان را مکتوب نمایید .

سلام دوست عزیز پاسخ سوالاتی که مرقوم فرمودید به اندازه نوشتن یک پایان نامه وقت لازم دارد. برخی سوالات در همین سایت پاسخ داده شده اند. البته همانند شما منتظر پاسخ دادن بزرگان اهل حق به این سوالات هستیم.

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ ادعای اهل حق در مورد جریان تولد رهبرانشان شنیدنی است. شیوه تولد رهبران اهل حق غالباً از راه بکرزایی و از راه دهان !!! همراه با معجزات فراوان صورت گرفته است. سلطان اسحاق هم از این قاعده مستثناء نبوده است. تولد وی بدین شرح است: چند تن از دراویش به طرف کردستان عزم سفر کرده و وارد منزل شیخ عیسی شدند. از وی درخواست ازدواج با دختر حسین بیک جِرد، رئیس قبیله را به نام «دایراک» نمودند. بالاخره بعد از جلب رضایت شیخ - آن هم با اصرار فراوان - وی به خواستگاری رفت و بعد از کشمکش های فراوان و نشان دادن معجزات !!!! مکرر این ازدواج صورت گرفت و پس از مدتی، شهبازی به زمین آمد و به خانه شیخ عیسی رسید و به دهان دایراک رفت و از راه دهان، سلطان اسحاق به وجود آمد.!!!؟؟؟

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ چگونگی تولد سلطان اسحاق : ولادت سلطان اسحاق را مختلف ذکر کرده اند: ۴۴۵ ، ۵۲۸ ، ۶۱۲ ،۶۷۱ ، ۶۷۵ هجری قمری ، محل تولد وی روستای برزنجه ناحیه شهرزور از بخش حلبچه سلیمانیه استان کرکوک عراق است. پدرش شیخ عیسی، و مادرش خاتون دایراک رمزبار (رمزیار، رزبار) نام داشت. برای تحصیل به شهر زور رفت که اکثریت آنها شافعی مذهب بودند ولی عده ای از غلات نُصَیریه نیز در آن جا فعالیت می کردند. علاوه بر تحصیل نزد عالمان شافعی از جمله ملا الیاس شهرزوری با نصیری ها هم رابطه داشت. وی که ابتدا سنی مذهب بود به سبب ارتباط با نصیری ها در شهر زور و سفری که به ترکیه محل رشد نصیریه ـ داشت ابتدا شیعه شده و سپس جذب طریقه صوفی جنبلایی می شود وقتی به برزنجه برمی گردد برادرانش با وی به مخالفت برمی خیزند و مجبور به ترک آن جا می گردد و به روستای شیخان در منطقه اورامان از توابع شهرستان پاوه در استان کرمانشاه هجرت می کند و تا آخر عمر همان جا می ماند. آرامگاه وی کنار رودخانه سیروان جنوب جاده پاوه به نوسود قرار دارد. ادعای اهل حق در مورد جریان تولد رهبرانشان شنیدنی است. شیوه تولد رهبران اهل حق غالباً از راه بکرزایی و از راه دهان !!! همراه با معجزات فراوان صورت گرفته است. سلطان اسحاق هم از این قاعده مستثنی نبوده است. تولد وی بدین شرح است: چند تن از دراویش به طرف کردستان عزم سفر کرده و وارد منزل شیخ عیسی شدند. از وی درخواست ازدواج با دختر حسین بیک جِرد، رئیس قبیله را به نام «دایراک» نمودند. بالاخره بعد از جلب رضایت شیخ - آن هم با اصرار فراوان - وی به خواستگاری رفت و بعد از کشمکش های فراوان و نشان دادن معجزات !!!! مکرر این ازدواج صورت گرفت و پس از مدتی، شهبازی به زمین آمد و به خانه شیخ عیسی رسید و به دهان دایراک رفت و از راه دهان، سلطان اسحاق به وجود آمد.!!!؟؟؟ به هر حال تعیین تاریخ اولیه و پیدایش گروه اهل حق به درستی روشن نیست بعضی می گویند در قرن چهارم شخصی از لرستان (بلوران ) به نام مبارک شاه ملقب به « شاه خوشین » یا « بابا خوشین » که او مظهراله و متولد از مادری باکره به نام « ماماجلاله » می دانند !؟ واما اهل حق مناطق غرب ایران عقیده دارند اولین رهبرو پرچمدار این نهضت « باباخوشین » بوده که در سال ۳۳۰ هجری قمری قیام کرد و آئین حقیقت را در میان قسمتی از مردم لرستان شایع نمود و از قرن چهارم به بعد تا قرن هفتم یا هشتم چیزی نگفته اند و بعضی می گویند در قرن هفتم و بعضی قائلند در قرن هشتم سلطان اسحاق ( متولد ۶۱۲ که حدود۳۰۰ سال عمرکرده ) ؟!!! به میان آمد و تجدید آئین مزبور را نمود و مکتب واحدی ما بین اهل حق تشکیل داد و اصول و قوانین و آداب لازم را وضع نمود . پدرش « شیخ عیسی » مادرش « خاتون دایراک » ملقب به « خاتون رمزبار » می باشد و محل تولد او را قریه ی برزنجه ناحیه ی شاره زور ، بخش حلبچه شهرستان سلیمانیه استان کرکوک عراق نوشته اند . براساس بعضی ازدست نوشته های اهل حق ولادت سلطان اسحاق در سال ۵۸ هجری و وفات وی در سال ۶۷۵ هجری بوده است . یعنی ۶۱۷ سال عمر کرده است ؟؟!!! . بنا بر متون اهل حق ریشه عقاید این مسلک به عالم اَلست اولین دوره از ادوار سه گانه خلقت، قبل از دوره شریعت پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم) و دوره آخرالزمان که از زمان علی (علیه السلام) آغاز شده است برمی گردد و این عقیده به صورت سرّ نزد پیامبران و دوازده امام و اولیای الهی دست به دست گشته تا در قرن هفتم یا هشتم هجری توسط سلطان اسحاق (سلطان سهّاک یا ضهّاک) آشکار شد و وی مراسم شرط و اقرار یارانش به مفاد این عقاید و آداب را در کنار پلی منعقد کرد که در روستای محل زندگی خود بعد از هجرت (روستای شیخان) بر روی رودخانه سیروان (شمال شرقی ناحیه گوران) ساخته بود (این پل هم اکنون بسیار مقدس است و به پل صراط تعبیر می شود که ارواح نیکان و بدان موقع گذشتن از آن از هم شناخته می شوند). به همین جهت سلطان اسحاق را مؤسس مسلک اهل حق، و ارکان آن را به زبان کردی اورامانی «بیابَس (بیاوبس) پِردی وَری» می خوانند (بیابس یعنی شرط و پیمان و پردیور یعنی این طرف پل). سلطان اسحاق پس از تدوين اصول و قوانين فرقه اهل حق در كنار پل رودخانه سيروان در نزديكى مرز ايران و عراق دستور اجراى آنها را داد. اين محل پرديور (به زبان كردى يعنى اين طرف رودخانه ) خوانده مى شود و براى اهل حق مكانى مقدس و محترم مى باشد و قبله اهل حق ، كرند و گوران مى باشد. شرح زندگی سلطان صِحاک را هم در کتاب دانش نامه نام آوران یارسان صفحات۱۰۱ به بعد بدین شرح می خوانیم : فخر العاشقین سلطان اسحاق برزنجه ای که مقنّن و مُجدد طریقه اهل حق می باشد بنا به اسناد و مدارک موجود فرزند شیخ عیسی برزنجه ای است ، کاکا ردایی در یادداشت های خود ولادت او را در ۴۴۵ هجری و در کتابهای سروده های دینی یارسان تولد او را به سال ۵۲۸ هجری و در کتاب برجستگان جهان پیدایش جهان او در قرن هفتم هجری و در کتاب کردها تالیف اِدموندز ولادت او به سال ۶۷۱ هجری و در نامه سرانجام ۶۱۲ هجری خلاصه به سال ۶۷۵ هجری یاد شده است . * لازم به ذکر است این شخصیت از مهمترین و والاترین افراد فرقه اهل حق است که برای این فرقه برنامه سلسله بندی ، قواعد و قوانین تدوین کرد . شاه خوشین لرستانی ما از فرقه اهل حق در کتب تاریخی چیزی نمی یابیم جز در حدود قرن پنجم هجری قمری که شخصی به نام " مبارک " که بعدها در بین حضرات اهل حقی بنام " شاه خوشین " معروف شد ، او در لرستان قد علم می کند و مدعی الوهیّت می شود که از آن زمان به بعد کم کم اثری از نام اهل حق در میان کتاب ها پیدا می شود . خلاصه زندگی نامه مبارک شاه یا شاه خوشین را در کتاب دانش نامه نام آوران یارسان صفحات ۶۶ به بعد را این طور می خوانیم : شاه خوشین لرستانی سال ۴۰۶ تا ۴۶۷ هجری ، ذیل الواصلین و فخر العاشقین مبارک شاه ملقّب به شاه خوشین لرستانی فرزند جلاله خانم و نوه میرزا امان الله لرستانی بنا به اسناد موجود در سال ۴۰۶ در لرستان متولد و در سال ۴۶۷ فوت کرد او عاشقی است جانباز ، عارفی است خانه برانداز ، فرزانه ای است محبوب و دیوانه ای است مجذوب ، مستی است چالاک و رندی است بی باک در مجموعه رسائل اهل حق آمده است که از مادری بکر بنام جلاله متولد و در لرستان نشو و نما یافته و بر طریقه طریقت قدم زده و جمعی از ارباب حال و اصحاب کمال را دیده و سپس علماء و حکما به خدمت او رسیده و از دانش او گلها چیده و بالاخره سرانجام در آب رود گاماسب فرو رفته و در همان جا هم خفته است ، در یاد داشت های کاکا ردایی آمده است شاه خوشین در هنگام کودکی در لرستان بزرگ شده و سپس به همدان رفته به تحصیل علوم پرداخته و در جوانی جامه علوم آمده و مُدرس مدرسین گشته پس از آن به زادگاهش بازگشته و در ۳۲ سالگی خود را مظهر الوهیت خوانده است و در ۶۱ سالگی روزی با یارانش در رودخانه گاماسب به شنا کردن می پردازد و در آب فرو می رود و روان پاک و مطهرش به جهان جاودانی پرواز می کند . این بود خلاصه ای از زندگانی یکی از بزرگان فرقه اهل حق که در دانش نامه نام آوران یارسان بیان کردیم ، بعدها مجددا شخصی در بین حضرات پیدا می شود به نام " سلطان صِحاک " که به او " سلطان اسحاق برزنجه ای " هم می گویند ، این شخص طبق اسنادی که ارائه خواهیم کرد در بین فرقه مقامی بالاتر از علی ابن ابی طالب علیه السلام دارد !! ؟؟

رستاخیز ، بهشت و دوزخ در دونا دون : دردین یارسان عقیده بر این است که دونا دون است هر چند که روح در طی دونهای خود مجازات و پاداش کردار خود را می بیند لیکن اگر روح نتواند در طی هزار و یک دون خود را کاملا تصفیه نماید مجازات او باقی است و پس از هزارو یک دون یا دوره و فرصت دیگری در کار نخواهد بود . بنا بر این مردم یارسان معتقد به محشر بوده و علاوه بر مکافات بعد از مرگ به یک محشر کلی نیز معتقد بوده و آن را زمانی می داند که این جهان فانی طبق مشیت الهی دگرگون گشته و به حسابها رسیدگی می گردد و آنهایی که در اثر گردش های متعدد جسمی هزار دوره قادر مبوده اند روح خود را از آلایش های زشتی برهانند و به سوی نیکی گرایش یابند به تناسب زشتی کیفر سخت خواهند شد و مردمانی که به طرف پاکی و درستی رفته به نسبت زیادی که در دفاتر یاری صد برابر ذکر شده پاداش می بینند . اما در کتاب آئین یاری نوشته آقای القاضی معتقد است که مردم یارسان بهشت و دوزخ را همین جهان می دانند زیرا معتقد به حلول روح و تعویض جسم هستند ، کسانی که دارای اعمال پسندیده و نیکو باشند در جسم دیگری از لحاظ مادی و معنوی وضع بهتری را دارا شده و یک قدم به خداوند نزدیک می شوند و اشخاصی که عمررا به تباهی تلف کرده به ناراحتی بدتری دچار شده و به درجه پست تری تنزل می نمایند . راجع به بهشت و دوزخ که رابطه ی نزدیکی با مجازات و پاداش دارند یعنی بهشت جای پاداش و دوزخ محل مجازات است باید گفت که هر چند یارسان معتقدند که روح در طی دونهای متعدد ، مجازات و پاداش خود را می بیند لیکن این امر به معنای انکار بهشت و دوزخ نیست زیرا : انسان بدو آفرینش تا روز پسین هزار و یک جامه عوض می کند و با عوض کردن هزار و یک جامه روان او به جاودانی ها می پیوندد . آدمیانی که از نیکان به شمار می روند به بهشت رهنمون و بدان و بد اندیشان نیز به دوزخ سوزان سرنگون می گردند و به کین و خشم گرفتار می گردند .

دونا دون سلطان صحاک سلطان اسحاق دارای ذات خدایی بوده و ذات حق در او جلوه گر گردیده است ، وی کامل ترین تجلی حق در موجودات است و به عبارت دیگر کامل ترین جلوه حق در موجودات در وجود ایشان نمودار گشته و دونهای پیشین او هم تجلی حق بوده اند از جمله دونهای پیشین ایشان می توان به شاه خوشین و حضرت علی (ع) اشاره نمود . اهل حق معتقد است که درکوه سهند چند نفر از رجال الغیب اهل حق پنهان هستند . موسی ، عیسی و حتی عصای موسی و حضرت یونس همگی مولا بودند و علی با تمامی انبیاء همراه بود و روح علی ذرائیه اظهار حلول کرده بود تا کسی به یکی از خاندان های یازده گانه اهل حق نپیوندد وبه کمال انسانی نخواهد رسید . اصل وریشه مرتبه پیری بنیامین است که بالاتر از آن مقام نیست که دون حضرت سلمان است ( دون جامه را گویند یعنی در دوره پیش بصورت سلمان ظاهر گشته است ) . اهل حق معتقد به رجعت روح هستند ( حلولیه ) یعنی معتقد به امکان آن می باشند لیکن می گویند برای اکمال طبیعت است و روح باید سیرتکاملی پیدا بکند تا به مقامی شایسته ی اوست و شروع آن از بدو پیدایش از جمادات ، نباتات و حیوانات است تا آنجا که به مقام انسانیت کامل و ملکوتیت و الوهیت برسد و می گویند اشخاصی که افعال آنها پسندیده و مقبول افتد ، اگر از مبدأ صدق تقاضا کنند به صورت کامل تری روح آنها به این دنیا بر می گردد . اطفالی که جدیدا به دنیا می آیند اگر از روز تولد تا روز چهلم تولدش فوت نماید آن چند روزی که در دنیا بوده به حساب دونش محسوب نمی شود زیرا در دستورات فرقه اهل حق تصریح شده است اطفالی که قبل از چهار روز فوت کنند گناه کار و مقصرند که جرم دون های گذشته آنان است و اینکه می گویند اطفال معصوم هستند در مرام مسلک اهل حق وجود ندارد . نحوه حلول خداوند در اشعار نعمت الله جیحون آبادی . همانطور که در مباحث گذشته اشاره کردیم فرقه اهل حق " حلولی " هستند و معتقد به حلول ، حتی برای اثبات مطالب خود هم از کتاب شاهنامه حقیقت از نعمت الله جیحون آبادی پدر نورعلی الهی ابیاتی را بیان کردیم که در آنها نهایت غلوّ را در حد شخصیت علی ابن ابی طالب (ع) مشاهده کردیم . اما مطلب حلول خدا در لباس جسم و انسانیت تنها به علی ابن ابی طالب ختم نشده و این قضیه را هم به افراد دیگری از جمله شاه خوشین و سلطان صِحاک نسبت داده اند . همانطور که قبلا اشاره شد شاه خوشین یا مبارک شاه از بزرگان این فرقه بود که حضرات اهل حقی می گویند ولادت او همانند داستان ولادت حضرت عیسی است ( العیاذ بالله ) که شرح ولادت او را در کتاب شاهنامه حقیقت " نعمت الله جیحون آبادی " این طور می خوانیم : یکی داســـــــتان از جهان آفرین بیا بشنـــو از مظهر شــــه خوشیـن مبـــارک بُدی نامــش از اصل کار خوشین شه لقب شد در ان روزگـار زایــل لـــــــــرستان قوم سِتــرگ بـــُدی مـــر ورا دســــتــــــگاه بـزرگ خردمنـــــد دانــا و دانــــش پــذیر یکی دختـــــری داشـــت او بی نظیر قضــــا روزی آن دخـــتر ماه چـهر نشسته به جایـــی که تابیده مـــهر یکــــی ذرُه از خـــــور بیامـد دوان فــــرــو شــــد به کــام شـه بانـــوان بشُد حامله دختـــــــر از ذره نــور که آن نور از حـــق نمــــودی ظــــهور جلاله در آن وقت چو بـــــــکر بود شب و روز زیــــن بــــــار در فکــر بود پس از چند مه گشت بارش ثقیل پـدیـــدار از آن نـــــور رب جـــــــلیـــل در کتاب شاهنامه حقیقت داستان بسیار جالبی به صورت شعر بیان شده که به صورت ساده برای جلب توجه حضورتان بیان می کنیم و قضاوت را بر عهده شما می گذاریم : " شبی که معراج اتفاق افتاد خدا ، پیامبر را بسوی خود بالا برد و از او پذیرایی کرد ، از جمله پذیرایی هایی که خداوند از پیامبر اکرم به عمل آورد این بود که خدا برای او شیر برنج آورد ! پیامبر همانطور که مشغول تناول بود دستی ظاهر شد که یکی از دانه های شیر برنج روی آن دست افتاد و بعد آن دست کشیده شد ، پیامبر فردای آن روزی که به زمین بازگشتند علی ابن ابی طالب را خواندند تا ماجرای معراج را برای ایشان تعریف کنند بعد از اینکه پیامبر ماجرای معراج و آن دانه شیر برنج را برای علی علیه السلام تعریف کردند و گفتند که دستی که بر آن دانه شیر برنج افتاد دست خدا بود ، ناگهان حضرت علی دستش را جلو آورد و روی آن یک دانه شیر برنج بود ! آنجا بود که پیامبر پی به عظمت علی علیه السلام می برند ، پیامبر از او اجازه می طلبند که بگذارند ایشان علی علیه السلام را به مردم معرفی کنند ، اما امام به او اجازه نمی دهد و به پیامبر می گوید همانقدر که تو مرا شناختی بس است " ! ( منبع : شاهنامه حقیقت / باب حکایت معراج رفتن رسول خدا / ابیات ۳۸۵۵ تا ۴۱۰۰ ) داود مظهر حضرت امام رضا است و فریادرس است ، مخصوصا در زندان و دریا و کوه وبیابان . او از طرف خداوند مامور این کار است ، او را طلب کردن مخصوصا در غروب آفتاب اثر خاصی دارد . بابایادگار مظهر حضرت امام حسین است . سلطان مظهر حضرت علی است . بنیامین مظهر حضرت امام جعفر صادق . همان 2 – ص 50 – گ 152 * واقعا قلب یک شیعه واقعی از این تعابیر شرک آلود و غلو آمیز این حضرات به درد می آید .

اعتقادشان نسبت به سلطان ضحاک - : اهل حق اولین تجلی کامل ذات خدا را در علی (علیه السلام) و دومین تجلی تام و تمام را در سلطان اسحاق می دانند، و گاهی اسحاق را دون یا مظهر علی (علیه السلام) خوانده و آن دو را برابر دانسته اند؛ امّا گاهی اسحاق را از آن جا که جامه اش بعد از علی (علیه السلام) بوده، کامل تر از علی (علیه السلام) می دانند.

به نظر برخی بهلول و به نظر برخی دیگر شاه خوشین نیز مظهر هستند. و این نظریه "امّا گاهی اسحاق را از آن جا که جامه اش بعد از علی (علیه السلام) بوده، کامل تر از علی (علیه السلام) می دانند" را تمامی اهل حق قبول ندارند.

بکرزایی در فرقه اهل حق : نورعلی الهی درآثارالحق ( ج ۱ چاپ دیبا ص ۵۳۸ گفتار ۱۷۳۱ ) چنین می نویسد: اولین زنی که بدون شوهر فرزند به دنیا آورد حضرت مریم [س] بود ، که حضرت عیسی [ ع ] را به دنیا آورد ، به امر خدا خود را به درخت نخلی آویزان کرد و آنقدر تکان داد تا حضرت عیسی به دنیا آمد ، شاه خوشین بابا نااوس ، سلطان صحاک (اسحاق ) و بابایادگار هم بدون پدر به دنیا آمدند داستان بابایادگار چنین است . شخصی بنام پیر اسماعیل آرزوی دیدار حق را داشت ، به او وعده داده شد که درخت اناری در منزل دارد ، هر وقت ثمرداد حق ظهور کرده است ، وقتی سلطان ظهور می کند بعد از چندی آن درخت انار دو عدد ثمر می دهد ، پیراسماعیل آنها را بر می دارد و حضور سلطان می آورد ، سلطان هم آن دو انار را تقسیم می نماید یکی را « ... محمد » می خورد و « شاه ابراهیم » ازاوست و دیگری را « ریحانه » می خورد و« بابایادگار» به دنیا می آید ( حالا ببینید چه می نویسد ) شیث پیغمبر بدون مادر خلق شده . ( سطر۵ ص ۵۳۹ کتاب آثارالحق ج ۱ آخر گفتار ۱۷۳۱ ) . ( درجای دیگرآثارالحق ( ج ۲ ص ۹۱ گفتار ۲۷۵ چاپ اول ) می نویسد : غالب بزرگان اهل حق بدون پدر و مادر به دنیا آمدند ، حضرت سلطان مثل پرنده سفیدی به دامان خاتون رمزبار نشست و بعد به شکل بچه ای درآمد ، شاه ویسقلی از ران یک قربانی به وجود آمد و در ظاهر مادرش خاتون زربانو می باشد . این نوع به دنیا آمده اند چیزهای مثل عمر خضر یا انگشتر سلیمان به نظر مردم غیر طبیعی می رسد ولی به نظر من چیزعادی است خیلی بالاترش را هم دیده ام ، مطالب مربوط به سلطان اسحاق را هم در( ج۱ ص ۵۳۵ سطرآخر تا آخر گفتار ۱۷۲۱ ) آثارالحق نوشته که شهبازی می آید در دامن خاتون دایراک به صورت بچه ای ظاهر می شود ، کسی نمی پرسد پس چه احتیاجی به شیخ عیسی ۱۳۰ ساله بود .؟ در شرح ولادت سلطان صِحاک جای ماما جلاله عوض می شود و شخص دیگری بنام " خاتون دایراک " به جای او می نشیند . داستان بارور شدن خاتون دایراک هم مانند جلاله جالب و قابل توجه است ، در ماجرای حامله شدن خاتون دایراک شاهبازی می آید بر دامان او می نشیند و بر نشستن آن شاهباز روی دامان خاتون دایراک او بارور می شود و می گویند که آن شاهباز خود خداوند بود که بردامان خاتون نشست و او را بارور کرد ( العیاذ ) . بـــخوانند او را به سـلطان صِحاک کـــه بُـد مظـهر حق به آن ذات پاک نحوه حلول خداوند در اشعار نعمت الله جیحون آبادی این ابیات تا جایی ادامه پیدا می کند که به تقلید از قرآن کریم و داستان حضرت مریم سلام الله علیه ، جلاله برای اینکه به خاطر بارداریش مورد تهمت و افترا قرار نگیرد شهر را ترک کرده و کمتر میان مردم ظاهر می شد . ایــــامی جلالــه ز ایــل پــدر ز ره بـــازمـــانده زخــود بـی خـبر به تنها بمانــدی در آن سرزمین نبود یــــاورش جز جـــهان آفـریـن بــنالید گفــت ای جــهان داورا کمینه تـــوایی یـــار و هـــم یــاورا پنــاهــم جـز تو نباشد به کس تـــو درماندگـــان را بـه فریــاد رس جلاله به این فکر بـــُد ناگــهان رســیدنـد بر او ســـه تـــن در زمان بـــدیدند آن ذات خــاونــدگار به بـــطن جـلالـه نـهاده اســت بـاد در ابیات بعدی آمده که این سه نفر وقتی دیدند جلاله بخاطر حاملگیش بسیار سنگین است و بد هم راه می رود چاره ای اندیشیده اند ، گاوی را آوردند تا او را حمل کند و به ایل ببرد . گران ســـت چو آن ذات کردگار نداریـــم قــــدرت وِ را کـــرده بـار چه گاویــست قدرت کشد بار او جهان مایـــل است پـس به دیـدار او مگر ذات حق خــود بود یار مــا به گاوت کنـیم بـار از امــــر شـــاه نخور غم ایا بانوی خوش لقـــــا گران گشتــــه بـــارت ز ذات خـدا بالاخره جلاله فرزندش را با هر زحمتی بود به دنیا می آورد و در لرستان تمام غلامان و پیران پیش او آمدند . لـــرستان همه از صغیر و کبیــر خــصوصا غلامـــان روشــن ضمیـــر دوان آمــــدند تا به پــابوس شاه رسیـــدند کردنـــد بــر وی نـــــگاه چــــو دیدند ذات جـــهان آفرین نمــــودند ســــجده به روی زمــین خلاصه در این دوران بود که خداوند العیاذ بالله از شکم ماما جلاله فارغ می شود و بدین ترتیب دوره بعدی ظهور الله در لباس بشر بعد از امام علی ابن ابی طالب به وقوع می پیوندد .

قانون مسلک اهل حق : نخست می باید قانونگدار این فرقه را بشناسیم و بدانیم که اونزد این مسلک دارای چه موقعیتی است . همه ی محققانی که در این زمینه تحقیق داشته اند به استناد اعتقادات خاندان های اهل حق به این نتیجه رسیده اند که (( سلطان اسحاق )) مرد شماره یک این تبارمسلکی واضع این فرقه بوده و قوانین طایفه بدست او تدوین یافته است به همین لحاظ روسای خاندان ها در تمامی ادوار و اعصار سلطان اسحاق را مورد احترام و تکریم قرار داده اند . در جمع این مسلک عهد وپیمانی دیده می شود بنام « بیاویس ساج ناری» که در محضر خورشید بسته شده ، در این پیمان هر یک از هفتن یا لااقل چهار تن از آن پست و مقام خود را دریافت کرده اند و خداوند با آن پیمان بسته است در طول جهان هر یک از جسدی به جسد دیگر در آیند و مردم را ارشاد و رهبری کنند . بیاویس دیگری نیز وجود دارد بنام « بیاویس پردیوری» که منظورعهد وپیمان سلطان اسحاق است با پیروان خود که باید حتما از قوانینی که او (سلطان اسحاق ) برای ایشان یعنی پیروان خود ، اهل حق تهیه کرده پیروی کنند زیرا قوانین ابدی و غیر قابل تغییر و تبدیل است چنانکه سلطان اسحاق خود گفته است : کردی فارسی اگربیوبیون هزار خدایی اگر بی شمار صاحب کار بیاید هر خدایی بیون هزار بارگایی و هر صاحب کار با بی شمار ارکان اونا چه موچه گر کمه و تشکیلات آن شرط و اقرار چه پردیوری نایی ( عهد و پیمان ) و بیاسبی را می خواهم که در پردیور گذاشته ام . با این تأکید اکید که اهل حق معتقدند از ناحیه سلطان اسحاق صورت گرفته است هیچ کدام از روسای خاندان های اهل حق نمی توانند حتی به مصلحتی آنرا تغییر دهند زیرا سلطان اسحاق می گوید «اونا چه موچه گر کمه چه پردیوری نایی » یعنی آن شرط و اقرار و بیابسی را می خواهم که پردیور گذاشته ام . در این صورت همانطور که اشاره شد (( دین حقیقت روی پایه بیابس پردیوری ( قبله اهل حق ) است و هیچ دیده دار یا باطن دار یا خاندان و سیدی حق ندارد یک نکته بر خلاف آن بیابس پردیوری رفتار کند )) و اگر از جمع سران خاندان کسی به مصلحت بر خلاف دستور سلطان اسحاق بگوید یا بنویسد و رفتار کند و اگر « خاندانی بیاید و خلاف دستور سلطان رفتار کند مقصر است » و مهمتر این که ، هرکس از ارکان آن تجاوز نماید اهل حق خوانده نمی شود . ولی متأسفانه به دنبال پیامبران و امامان علیهم السلام که نقطه تلاقی بین انسان و خدا هستند و تجربه عرفانی را بصورت عشق متجلی نموده ، بار عشق الهی را بر دوش انسان نهاده ، تا نماد عشق شوند . نمی روند . که عده ای خود را بنام میانجی تحت عنوان قطب ، مرشد ، پیر ، دلیل ، پیشوا و نظیر اینها که تقریباً در نقطه مقابل پیامبران وامامان قرار گرفته اند وهرکدام بساطی پهن کرده و جماعتی را به سوی ظلمات می کشانند . که سر سپرده اند . و مصداق این آیه شریفه می باشند « والذین کفرواولیاوهم الطاغوت یخرجونهم من النورالی الظلمات اوليک اصحاب النارهم فیها خالدون . بقره آیه ۲۵۷ » . ترجمه : و کسانی که کافرشدند دوستان و کارسازانشان طاغوتهایند ، آنها را از روشنایی به تاریکی می برند . اینان دوزخیانند و همیشه در آن باشند .

سلام دوست عزیز اگر مایل هستید مطالب خود را برای مدیر سایت ایمیل کنید تا در صورت تایید، به اسم خودتون منتشر بشه.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.