شقیق بلخی و امام صادق (ع)

  • 1392/03/29 - 19:01
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وي از بزرگان مشايخ صوفيه خراسان است. سلمي دربارة او مي گويد:«پندارم كه او نخستين كسي بود كه در شهرهاي خراسان از دانش طريقت سخن گفت». گويند كه سبب پيوستن او به طريقت تصوف اين بود كه وي جوان سال بود كه ديار ترك کرد تا بازرگاني كند.....
شقیق بلخی و امام صادق (ع)

وي از بزرگان مشايخ صوفيه خراسان است. سلمي درباره او مي گويد:«پندارم كه او نخستين كسي بود كه در شهرهاي خراسان از دانش طريقت سخن گفت»[1].گويند كه سبب پيوستن او به طريقت تصوف اين بود كه وي جوان سال بود كه  ترك دیار کرد تا بازرگاني كند به گروهي برخورد كه به آن خصوصيه گفته مي شد و بت پرست بودند به بتكده آنها وارد شد داناي شان در آن بتكده بود، سر و ريشش را تراشيده بود و لباس سرخ رنگ بر تن داشت. شقيق به او گفت: آنچه تو در آني، نادرست است و اينان و اين مردم را آفريدگاري است كه همانند او چيزي و كسي نيست، دنيا و آخرت از آن اوست، بر هر چيزي تواناست، روزي دهنده همه كس اوست. آن عالم به وي گفت: گفتارت با كردارت يكي نيست! شقيق به او گفت: چگونه؟ گفت: پنداشته اي كه تو را آفريدگار و روزي دهنده تواناي بر هر چيزي هست، و تو براي جستن روزي به اينجا آمده اي، اگر چنين است كه مي گوئي، آن كه در اينجا تو را روزي دهد، همان است كه در آنجا تو را روزي دهد، پس سودت رنجي است كه برده اي. شقيق گفت: علت پارسائي ام، سخن اين دانا بود، برگشت و آنچه داشت، صدقه داد و دانش آموخت و قدم به دايره سير و سلوك نهاد تا به مقامي عالي رسيد[2].

نشانيهائي كه شقيق از عالم بتكده مي دهد كه سر و ريشش را تراشيده بود  لباس سرخ به تن كرده بود، نشان مي دهد كه آن معبد بودائي بوده و آن عالم هم يكي از علماي آنها بوده است زيرا اين مشخصات ويژه آئيين بودا و راهبان بودائي است[3].

و اين نشان مي دهد كه افكار و آداب و عادات بودائي در تصوف شقيق بلخي تأثير بسياري داشته است.

شقيق بن ابراهيم ابو علي (متوفي 194) مريد و تربيت شده ابراهيم ادهم بوده و اصول طريقت را از وي ياد گرفت و در نواحي خراسان نشر داد. به گفته جامي: شقيق شاگرد ابوحنيفه و هم درس ابويوسف قاضي بود. او با آن كه معاصر امام كاظم (ع) بوده، يك حديث هم از او و از سائر ائمه اخذ نكرده و در هيچ كتابي نقل نشده است. فقط يكبار شقيق از امام كاظم (ع) در سفر حج كرامتي مشاهده كرده است كه خلاصه آن را زينت بخش اين متن قرار مي دهيم:

در نور الابصار شبلنجي و كشف الغمه اربلي و شرح شافية سيد محمد ابن امير الحاج، از شقيق نقل كرده اند كه به قصد حج بيرون شدم، و در منزل قادسيه به جماعت حجاج كه با سر وضع گوناگون رهسپار خانه خدا بودند، نگاه مي كردم در اين اثنا جواني ديدم زيبا و باريك اندام و گندم گون كه لباسي پشمينه به تن داشته و در طول راه اسباب زحمت ديگران بود. به طرف وي رفتم تا او را توبيخ و سرزنش كنم چون نزديك شدم فرمود: يا شقيق «اجتنبوا كثيراً من الظن ان بعض الظن اثم ...»[4]من تعجب كردم و گفتم اين شخص، بنده صالحي است كه اسم مرا بر زبان آورد و از سر قلبي من خبر داد. بايد پيش او بروم و از سوء ظني كه در حق وي كرده بودم، حليت بخواهم. ليكن ديگر او را نديدم تا در منزل وادي فضه او را در حال نماز ديدم منتظر بودم كه بعد از نمازش پيش او رفته و از او حليت بطلبم، به مجرد اتمام نماز، رو به من كرد و فرمود: «يا شقيق و (اني لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدي)[5]. پس بلند شد و از من دور شد، من خيال كردم اين شخص از ابدال است كه دو مرتبه از سر دروني من خب داد تا بار ديگر او را در منزل ابواء ديدم كه در كنار چاهي ايستاده است، ظرف كوچكي كه در دست داشت به چاه افتاد پس به گوشة چشم نظر به سوي آسمان كرد و اين شعر را زمزمه كرد:

انت ربي اذا ظلمات الي الماء                        و قوتي اذا اردت الطعاما

سپس گفت: الهي و سيدي (مالي سواك فلا تعد منيها). شقيق گويد: به خدا قسم ديدم كه آب چاه بالا آمد تا به سر چاه رسيد و همان ظرف نيز روي آب بود، آن شخص ظرف را برداشته و وضو گرفت و چهار ركعت نماز خواند و به طرف ظرف ريگي رفت با كف دست خود از آن ريگ توي آن ظرف ريخته و حركت داده و مي خورد. من نزد وي رفتم، بعد از سلام بقيه آن آب را خواستم، فرمود: اي شقيق هميشه نعمتهاي خداوندي در ظاهر و باطن به من متواتر مي باشد درباره خداي خود خوش گمان باش، بعد از آن، آن ظرف را به من داد و خوردم، ديدم كه قاووت مخلوط به شكر است كه در تمامي عمرم طعامي لذيذتر از آن نخورده بودم.

ديگر بار آن شخص را نديدم تا در مكه و سراغ كردم كه او كيست، گفتند: كه او موسي بن جعفر (ع) است[6].

در اينجا مي بينيم كه شقيق امام را (كه معرفتش به موجب حديث نبوي [7] واجب است) نمي شناخت و كوچكترين ارتباطي با آن حضرت نداشت و لذا نامي از او در كتب رجال شيعه مشاهده نمي شود. بنابراين در فرهنگ تشيع جايي براي شقيق بلخي نيست.

گويند: پيرامون شقيق بلخي ارادتمندان بسياري گرد آمده بودند، ابن عماد گويد: «يك بار به همراه 300 نفر از مريدانش به سفر رفت»[8]. او پير حاتم اصم بود[9] و مشهورترين شاگردش همان حاتم اصم مي باشد كه خودش مي گويد: «سي سال در خدمت شقيق به سر بردم»[10].

 

پی نوشت :

 

[1]  - سلمي، طبقات الصوفيه، ص 61.

[2]  - حلية الاولياء، ج8، ص 59

[3]  - دائره المعارف دين و اخلاق، مقالة ويژه رهبانيت بودا، ج8، ص 798.

[4]  - سورة الحجرات:12.

[5]  - سورة طه: 82.

[6]  - به نقل ريحانه الادب، ج3 ، ص 231 – 230 اين كرامت به كتاب كرامات الاولياي رامهرمزي مثير الغرايم ابن الجوزي و بعضي ديگر از كتب عامه و خاصه منسوب است و بعضي از شعرا آن را به نظم كشيده اند.

[7]  - من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه.

[8]  - شذرات الذهب، ج1، ص 341.

[9]  - همان.

[10]  - ابن جوزي، صفه الصفوه، ج4، ص 135.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.