یازده منافات تشیع و تصوف

  • 1392/03/25 - 01:11
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اساساً اصول و قواعد تصوف با تشيع منافات دارد و تشيع به طور كلي يك گرايش مثبت و فعال است ولي تصوف مبتني بر تسليم به ناتواني و بي چارگي و دريوزگي و روي گردانيدن از ماديات و اعراض از جاه طلبي و بلند پروازي است و بر اين ادعا مي توان چندين دليل ذكر كرد...
دوازده منافات تشیع و تصوف

اساساً اصول و قواعد تصوف با تشيع منافات دارد و تشيع به طور كلي يك گرايش مثبت و فعال است ولي تصوف مبتني بر تسليم به ناتواني و بي چارگي و دريوزگي و روي گردانيدن از  ماديات و اعراض از جاه طلبي و بلند پروازي است. و بر اين ادعا مي توان چندين دليل ذكر كرد:

1 – تصريح بسياري از علماي شيعه و مورخان بر اين كه تمام فرق صوفيه غير جعفري و بلكه پيرو هيچ دين و مذهبي نبوده اند و اگر متأخرين صوفيه دم از تشيع مي زنند ، براي فريب عوام شيعه بوده است.[1]

2- خود صوفيه بزرگان و سران سابق خود را به سني گري معرفي كرده اند ، كتابهايي نظير :« تذكره الالياء و نفحات الانس و طبقات صوفيه » را ملاحظه نمائيد تا صدق گفتار ما روشن گردد. مثلا علي بن عثمان جلابي كه يكی از قطاب صوفيه است، گفته است : صوفي حقيقي ابوبكر است ، و شيخ عطار نيز در منطق الطير گويد:

خواجه اول كه يار غار اوست          

« ثاني اثنين اذ هما في الغار» اوست

هر چه حق از بارگاه كبريا               

ريخت در صد شريف مصطفي

آن همه در سينه صديق ريخت              

لاجرم تا بود ازو تحقيق ريخت

و همچنين در «منطق الطير» گفته: عمر، چراغ اهل بهشت است و گويد: «شمع جنّت بود اندر انجمن» و با اشاره به حديث جعلي اهل سنت كه : شيطان از عمر گريزان است، چنين گفته است:

شمع را چون سايه بود از جمع نور  مي گريزد ديو ز آن سايه ز دور

3 – اين كه در كتب قدماي صوفيه بلكه متأخرين آنها نامي از علماي بزرگ شيعه مانند : شيخ صدوق ، شيخ مفيد، شيخ كليني ، شيخ طوسي و غيره نيست ولي بزرگان علماي اهل سنت را ذكر كرده و مقامات و كراماتي براي آنها نسبت داده اند ، مانند احمد بن حنبل و شيخ عبد القادر گيلاني و امثال آنها.

4 – اين كه بسياري از اهل سنت ، شيعيان را «رافضي » و خبيث ، بلكه بي دين مي دانند اما سران صوفيه را از اولياء الله و صاحب  مقامات و كرامات مي شمارند ، پس بزرگان اهل سنت به عدم شيعه بودن  آنها اذعان داشتند.

5 – خود صوفيه قديم تصريح كرده اند كه : يكي از شرايط حتمي صوفيگري سني بودن است چنانكه شيخ نجم الدين رازي در كتاب « مرصاد العباد» گويد: براي مريد و مرشد در تصوف بيست شرط است و يكي از شرايط حتمي ، سني بودن است .

6 – معارضه صوفيها با امام صادق (ع) است كه مرحوم كليني در كتاب كافي در باب «دخول الصوفيه علي الصادق (ع) و احتجاجاتهم عليه» ذكر نموده است[2] و نيز روايات زيادي به اين مضمون وارد شده كه صوفيان و رياكاران به روش زندگي ساير ائمه اطهار (ع) نيز اعتراض كرده اند و از آنان پاسخ هاي محكمي شنیده اند[3].

بسيار عجيب است كه صوفيهاي نسلهاي بعد براي جلب عوام سلسله ارشاد خود را به امامان شيعه نسبت داده و برخي از آنان را جزء مشايخ طريقت شمرده اند[4] در حالي كه نياكانشان در حال حيات امامان با آنان معارضه مي كردند و به شدت مورد غضب و رد و انكار آنان بودند. و از اين عجيب تر اين كه نوشته اند سران ما اصحاب سر ائمه بوده اند ولي امثال فضل بن شادان و كليني را از اصحاب ظاهر به شمار آورده اند.

 

7 – آن كه نام يكي از بزرگان صوفيه حتي به عنوان نمونه در سلسله احاديث شيعه ذكر نشده است و حتي يك حديث هم از امامان شيعه نقل نكرده اند كه خود راوي آن باشند.

8 – علماي شيعه كتابهاي زيادي در رجال نوشته اند و رجال شيعه را عموماً ذكر كرده اند مانند شيخ طوسي، نجاشي، مفيد، علامه حلي و امثال ايشان و نام سران صوفيه در آن كتب نيست و اگر بعضي از كتب نام يكي از صوفيه را برده، او را به ضعف و نفاق و تدليس و سني بودن توصيف كرده است.

9 – شهادت مؤلفان صوفيه و معرفي كردن آنها مذهبشان را در تأليفات خود مانند مولوی، در مجالس سبعه و مثنوي و شاه نعمه الله ولي در ديوان خودش و جامي در كتب خود، مثلا جامي در نفحات الأنس، گفته است: بين خواب و بيداري ديدم كه رؤساي اهل سنت آمدند و كتب و عقايد خود را نزد رسول خدا خواندند رسول خدا همه را تصويب كرد و احترام نمود ولي يك نفر رافضي آمد از عقايد و كتاب خودش بخواند. رسول خدا(ص) او را از خود براند و زجر داد»[5]

10 – در طول تاريخ و تا قرن اخير، شيعه هيچ وقت سر سازش با صوفيه نداشته است و مبارزات سرسختانه شيعه با تصوف و متصوفه را هيچ يك از مذاهب مخالف تصوف به اين شدت دنبال نكرده اند، علماي بزرگ شيعه كتابها و مقاله ها در رد صوفيه و اعتقاداتشان و حتي در تفكرشان تأليف كرده اند كه صاحب طرائق آماري از اين رديه ها و آثار در كتاب خود ارائه كرده است [6].

11 – در آداب سير و سلوك اموي گفته مي شود كه با نظر شرعي فقها سازگار نيست مثلا جوع و فقر و جذبه و عشق و همچنين رياضتهاي شاقه ، هيچ كدام با نظر فقيه متشرع سازگاري ندارد و از اين جهت ما بين صوفيه و گروه فقها اختلاف شديد بوده و آثار آن در تواريخ و كتب نظم و نثر فارسي و عربي مشهود است.

 

 

پی نوشت :

[1] - به كتابهائي كه در رد صوفيه نوشته شده است، مراجعه شود.

[2]  -سفينة البحار، ج2، ص 57 – 56.

[3]  - در اين باره به باب ملابس كتاب وسائل الشيعه و كافي و ساير كتب حديث مراجعه شود.

[4]  - عطار در تذكره الاولياء امام باقر و امام صادق (ع) را جزء مشايخ صوفيه ذكر كرده است.

[5]  -نفحات الأنس، ص 372.

[6] -دائره المعارف تشيع، ج 4 ، ص421 .

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.