عرفانهای نوظهور
محمد علی طاهری سرکرده فرقۀ حلقه در مقام ابلیس توصیفاتی بیان کرده است که در تضاد با قرآن است. طاهری با ردّ نص صریح آیات قرآن کریم، مریدان خود را دعوت به اطاعت از ابلیس میکند. وی از ابلیس به عنوان «تنها موحد بارگاه الهی» یاد میکند. و این خلاف ظاهر آیات قرآن است. خداوند متعال میفرماید: «ابلیس از کافران شد.»
طاهری مدعی است که از طرف جبرئیل به او الهاماتی شده و راهی را برای رساندن بشر به کمال پیدا کرده که بدون نیاز به دین خاصی میتوانند به کمال برسند به طوری که باور به خدا، معاد، عمل به آیین و پرهیز از گناه و ظلم و ستم هیچ نقشی در رسیدن به کمال ندارد. او میگوید هر کس برای رسیدن به کمال باید به حلقههای شعور کیهانی که توسط او تفویض شده متصل شود.
كشورهاى غربى براى تسلط بر منابع سرشار كشورهاى اسلامى همواره از ابزار تفرقه و فرقهسازى استفاده نموده اند و تلاش نموده اند با فرقهسازی و یا با بزرگ نمايى اختلافات مذهبى و پرنگ نمودن آن به اصطلاح از آب گل آلود ماهى بگيرند و بدين طريق به اهداف شوم خود دست يابند ردپاى اين سياست شيطانى را مىتوان در كشورهاى اسلامى جستجو نمود.
رجعت از جمله معتقدات شیعه امامیه است، و به معنای بازگشت به سوی دنیا، پس از مرگ و پیش از آخرت میباشد که با اندک فاصله بعد از ظهور ولی عصر (علیهالسلام) و پیش از شهادت آن حضرت و برپا شدن قیامت واقع خواهد شد. رجعت همگانی نبوده و از مجموع روایات به دست میآید که مؤمنین خالص و کافران خالص رجعت میکنند.
دیدگاههای اومانیستی فرقهی t.s.m (تی.اس.ام) به گونهای است که اعتقادی به مبدأ و خالق و حکمت خلقتی که در آموزههای ادیان آسمانی بهویژه اسلام مطرح است وجود ندارد و معتقد است که خداوند در درون افراد بوده و خدا همان عشق است؛ همچنین این فرقه به تناسخ ارواح اعتقاد داشته و عبادت به سبک خود را گذرگاهی به سوی نور میداند.
به طور قطع نمیتوان ادعا کرد که تمام ادعاهای یک فرقه یا مدعی دروغین کاملا باطل است؛ زیرا معمولا حق و باطل در فرقههای انحرافی در هم مخلوط میشود. یعقوبی نیز در بیان ادعاها و اندیشههای خود آمیزهای از حق و باطل را ارائه میکند و مانند اکثر منحرفین ابتدا با همان قسمت حق عدهای را فریفته و مرید خود میسازد.
ساختار بازاری، مصرفی و تفننی که با مفهوم سبک زندگی تعریف میشود، مجالی برای ورود معنویت اصیل به زندگی باقی نمیگذارد. زندگی امروزی با معنویتها و دینهای اصیل که هدفشان تزکیه و تربیت انسان بود، سازگار در نمیآید. معنویت حقیقی برنامهای برای تحول در اعماق وجود انسان است، نه صرفا بازی در سطح و سبک زندگی.
تعاليم و آموزههاى الحادى كابالايى پايه و اساس فراماسونرى امروز را تشكيل مىدهد و مىتوان كابالا را مادر فراماسونرى امروز ناميد. اين آموزهها كه مورد طرد تمامى نگرشهاى توحيدمحور است، با ايجاد انحرافاتى در اديان بزرگ به دنبال ايجاد مذاهب جديدى در تمامى اديان شدند كه محوريت تمامى آنها انديشههاى الحادى و منحرف فراماسونى است.
پیروی از هواهای نفسانی و گرایشهای حیوانی عامل عمده سقوط آدمی و دوری از رحمت الهی و نزدیکی به شیطان است. امروزه به صورتهای گوناگون و متنوع از طرف لشکریان شیطان برای اغواگری و گمراهی انسان ابزارهایی در نظر گرفته شده است که اگر انسان هوشیار نباشد و از درگاه الهی فاصله بگیرد جذب آنان خواهد شد.
محمدعلی طاهری بنیانگذار فرقهی انحرافی حلقه بنابر مصالح و منافع خود، متوسل به جعل واژگانی شده است که غایت آن «تولید مغالطهی اشتراک لفظ» است. او در فرقهاش اصطلاحاتی را ایجاد کرده و معانی پارهای از الفاظ اسلامی و عرفانی را دگرگون ساخته است و هنگامی که آنان را به کار میبندد، مستند به آیاتی قرآنی، اصطلاحاتِ عرفانی و اشعار ایرانی میکند تا عامدانه تولید مغالطه کرده و به اهدافی دستیافته باشد.
پائولو کوئلیو در کتابهای خود از روح کیهانی صحبت میکند که این روح کیهانی را بخشی از روح خداوند میداند. وی روح کیهانی را دارای دو جنبهی فرشتهگون و شیطانی میداند. نتیجهی به دست آمده آن است که خداوند دارای صفات شیطانی، وسوسهها و خطاهاست. از صفات نیکش، فرشتگان پدید میآیند و از صفات پلیدش، شیاطین.
فرضیه جذب به صورت رازآلود و مبهم تعریف شده و هرکس از آن معنایی را اراده میکند و این مفهوم را با برداشت ذهنی خود تفسیر مینماید. این فرضیه هنوز به عنوان قانون علمی، اثبات نشده، به گونهای که گروهی صرفاً در حد فرضیه به آن پرداختهاند. در مکاتب روانشناسی، فرضیه جذب به عنوان قانون علمی مورد پذیرش نیست.
در روش سلوکی که طاهری برای پیروانش طراحی کرده است تلاش، کوشش و خودسازی هیچگونه جایگاهی نداشته و بهجای خودسازی، اتصال به «شبکهی شعور کیهانی» پیشنهاد میشود تا از رهگذر این اتصال، فرد بدون هیچ تلاشی به خودسازی و تزکیه و در یک کلام به عرفان نائل آید. طاهری آنچه آنرا خودشناسی سنتی نامیده است را تنها به عنوان پلهی اولیه باور دارد و روش خود را فراتر از خودشناسی اسلامی میداند.
بنیانگذار فرقهی حلقه در قالب عناوینی تکراری به گونهای چندباره در کتب و سخنرانیهایش از کلیدواژههایی موسوم به «پلهی عقل» و «پلهی عشق» سخن گفتن است. آنچه در این اندیشهی طاهری مورد اهمیت است کشمکش میان عشق و عقل نیست. بالاتر از آن، کجاندیشی طاهری درباره عشق و سیر و سلوک خاص حلقه است که در آن هرگونه تلاش، کوشش و نیز ابزاری همچون ذکر به بهانهی بر پلهی عشق بودن عرفان، نفی میشود.