سلام
اگر به شعر باشه حافظ هم میگه:
خیز تا خرقه صوفیه به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم[دیوان حافظ، غزل 373]
یا:
حافظ در جای دیگر نسبت به صوفیه با لحنی گلایه آمیز سخن رانده و گفته است:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقهباز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
واهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد[دیوان حافظ، غزل 133]
"آستین کوتاه" یعنی همان خرقه درویشان که معمولا آستین کوتاه بوده است و "دست دراز" نیز کنایه از آن است که صوفیان به حق خود قانع نبوده و از حریم خود تجاوز میکنند.
او در جای دیگر در نقد صوفیه میگوید:
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.[ دیوان حافظ، غزل 159]
و در جای دیگر عمل صوفیان را عمل دجال، و روش آنان را همان روش افراد ملحد دانسته است:
کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید[دیوان حافظ، غزل 242]
mahdi121
1400/03/19 - 22:58
لینک ثابت