افزودن نظر جدید
جناب ملی گرا من نمیدونم
جناب ملی گرا من نمیدونم حرفهای ما چه ربطی به عرب پرستی داره ما داریم درباره تاریخ کشورمون ایران مناضره میکنیم وسط این حرفها عرب چیکار میکنه یا کی از عرب طرفداری میکنه؟اگر منظورت پیامبر اسلام و اهل بیت پاک ایشان است که من تا اخرین نفسی که میکشم یک ثانیه از عقیده ام بر نمیگردم, ولی اگر منطورت اعراب عصر حاضر هستن که من خودم جزو کسایی هستم که تمام وجودم نفرته نصبت بهشون اینو گفتم که بدونی شاید موضع خودتو در جواب دادن تغییر بدی.
دربار بت پرستی کوروش باید بگم که كورش بابل را فتح كرده و نبونید (پادشاه بابل) را ساقط می نماید. او به محض ورود به بابل دو اقدام اساسی می كند. نخست در مقابل بت مردوك (خدای بابلیان) سجده كرده و خود را بنده مردوك معرفی می كند. دوم آنكه یهودیان بابل را به اورشلیم اعزام می كند. تاكنون هیچ مورخی در این دو اقدام كورش تردید نكرده است. حال جای این پرسش مطرح است كه چرا كسانی كه سعی دارند كورش را همان جناب ذوالقرنین بنامند ادعای صریح وی مبنی بر بندگی در برابر بت مردوك را پاك كرده اند؟! در منشور استوانه ای شکل کورش هخامنشی، كه در مراسمی پر سر و صدا به کشور ایران بازگشته بود از زبان كورش چنینن نوشته شده بود:
«فرمان دادم تمام بت خانه هایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم... پیکره خدایان سومر و اَکَّـد را که نَـبونید به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی، به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستینشان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه مردوك برایم خواستار زندگانی بلند باشند.»
كورش مظهر همان سیاستی است كه در دوران مدرن به ماكیاولیسم شهرت یافته. به وقت خونریزی همچون گرگی درنده است و به گاه حیله گری همچون روباهی مكار. هم هوای یهودیان را داشته و هم بت پرستان را! هدف او صرفا تحكیم پایه های امپراطوری هخامنشی است. حال راهش هرچه كه باشد فرقی نمی كند؛ فریب ملتها یا جنایت و جنگ. در دوران خودمان نمونه بارز چنین دستگاه جبار و حیله گری آمریكاست. اتفاقا آمریكا نیز عراق (بابل 2500 سال پیش) را فتح كرد. آنهم بدون خونریزی و البته پس از سالها محاصره اقتصادی این كشور. (دقیقا به همان شیوه ای كه كورش بابل رافتح كرد) وقتی آمریكائیها وارد بغداد شدند خون از دماغ كسی جاری نشد! جرج بوش نیز بارها از اسلام حمایت كرد و حتی هر ساله داخل كاخ سفید افطاری رمضان می داد! اما خدا می داند چه خونهایی كه همین آمریكا در اقصی نقاط عالم به زمین ریخته است. امروز تاریخ نگار صهیونیست، آمریكا را پس از قتل عام میلیونها انسان بی گناه با بمب فسفری و اورانیومی و پنج تنی و ده تنی و خوشه ای و .... ناجی ملت عراق معرفی می كند و دیروز همین تاریخ نگار صهیونیست كورش را پس از سالها جنگ و خون ریزی و كشورگشایی به صرف خدمت به یهودیان، خواهان احترام به ملتها، تحمیل نکردن سلطنت خود بر دیگر ملتها از طریق جنگ، جلوگیری از ظلم، مجازات ظالم، منع بیگاری، آزاد بودن همه ابناء بشر، حق انتخاب محل سکونت برای مردم، حق انتخاب در اشتغال و منع بردهداری معرفی می كند.
پس از فتوحات شرق ایران، كورش را غروری شاهانه فراگرفته بود. برای او هیچ جنگی بدون پیروزی خاتمه نمی یافت. به او خبر دادند كه حاكم سرزمین ماساژت ها (در شمال شرقی ایران) مرده است و اكنون حكومت به دست همسر بیوه او اداره می شود. این شد كه امپراطور مستكبر به طمع كشورگشایی افزون تر به این بیوه كه تومیریس نام داشت دستور ازدواج سیاسی با خودش را داد. تومیریس كه از اهداف زیاده خواهانه كورش با خبر بود از این كار سر باز زد. پادشاه متكبر كه تاب سرپیچی سفلگان و دون پایگان نداشت به منظور فتح سرزمین ماساژتها به آن دیار لشگر كشید. تومیریس به كورش پیغام داد كه «دست از این زیاده خواهی بردار و بر سرزمین خود حكومت كن. تا به كی قصد خون ریزی داری؟ آیا از این همه خون ریزی سیراب نشده ای؟» اما طمع چشمان كورش را پر كرده بود. لذا جنگی سخت میان لشگر جرار كورش و قومی بدوی و ضعیف درگرفت. در جنگ كورش فرزند تومیریس را به قتل رساند اما ... اما فرجام دیكتاتور شكست بود. در میان بهت هخامنشیان سپاه كورش تار و مار گشت و خود كورش نیز به دست این قوم ضعیف كشته شد. تومیریس، مشكی را پر از خون كشته شدگان هخامنشی كرد و سر دیكتاتور را در آن فرو برد. آنگاه خطاب به كورش گفت: «هرچه كُشتی سیراب نشدی. اكنون با این خون برای همیشه سیراب شو!»
مپراطور مستكبر برای نكونامی خود در تاریخ ادعاهایی را بركتیبه ای منقوش ساخت و خیلیا ساده لوحانه اونو باور كردن! به راستی عجیب نیست كه مجموعه «تاریخ ایران» كمبریج، كورش را به خاطر همین ادعاهای گزاف پدر حقوق بشر خوانده اما حمورابی بابلی را كه 1600 سال قبل از كورش شبیه همین ادعاها را در «ستل بزرگ» یا قانون نامه حمورابی منقوش ساخته به چنین عناوینی مفتخر نمی سازد؟! آیا نباید دلیل این لطف انگلیسیها را تقدیر یهودیان از كورش، در تورات تحریف شده دانست؟!
اون قومی هم كه كورش را ناجی خود میدونند، نه پیروان حضرت موسی (ع)، بلكه قومی پیامبركُش بوده اند كه در یك روز هزار پیامبر خویش را به شهادت میرساندند. قومی كه كتاب آسمانی خویش را تحریف كرده بودند. قومی كه هنوز پیامبرشان در میانشان بود و در جلوی چشم موسی (ع) به رغم مشاهده آنهمه معجزات، گوساله می پرستیدند! قومی كه به خیال خام خویش عیسی ابن مریم (ع) را به صلیب كشیدند. قومی كه به رباخواری و ستمگری شهره تاریخند. قومی كه پیامبر آخرالزمان كه به فرموده قرآن «همچون فرزندانشان او را می شناختند» را تكذیب كردند و علیه او توطئه نمودند. كجا بنی اسرائیل، پیرو موسی (ع) بودهاند؟
بنابراین دو فرقه از فتح بابل خوشحال بودن و در آن با كورش همدست شدند. نخست كفار بت پرست كه خود را در برابر دشمن بت پرستی ناتوان می دیدند و دیگری، قومی جنایت پیشه و خائن و بی ایمان! قومی كه فقط به دنبال سرنگونی نبونید بودند و نه مهاجرت به بیت المقدس. چه اینكه مطابق اسناد تاریخی تا هفتاد سال پس از سقوط نبونید، بنی اسرائیل بابل را ترك نكردند و به رباخواری در ایران و بابل حاصلخیز پرداختند!
شاه و شاه پرستی و سلطنت طلبی مولود شومی است كه كورش برای ایرانیان به میراث گذاشت. اما قرآن كریم به صراحت می فرماید: «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ یَفْعَلُونَ پادشاهان به محض ورود به یك آبادی آنجا را به فساد كشیده و عزیزان را ذلیل می كنند. كار آنها همواره چنین است!» كورش به دینهیچ پیامبری نبود كه اگر بود، چنان پادشاه ستمگر و جاه طلبی نبود! كورش هم یكی بود مثل آغامحمدخان و رضاخان قلدر. منتها دستگاه تبلیغاتی صهیونیسم در طول پنجاه سال اخیر دائما سعی در تطهیر وی نموده است. كه این خودش خیلی جای بحث داره تا به طور مستند نشان داده شود كه صهیونیستها و خصوصا بریتانیا چه دروغهایی را به نام تاریخ ایران باستان به خورد ما داده اند.
مخلص اهل بیت (...
1394/02/25 - 05:17
لینک ثابت