کورش در روایت حذیفه

  • 1394/10/01 - 08:38
ایرانیان در گذر تاریخ، همواره پاسبان معنویت الهی بوده اند و بر اساس همین روحیه‌یِ متعالی همواره حق را بر باطل ترجیح می‌دانند. اگر در تاریخ نیک بنگریم، درخواهیم یافت که فرهیختگان ایرانی بیشترین تلاش را برای ترویج اسلام حقیقی صورت داده اند و خدمات متقابل اسلام و ایران، امری روشن و مبرهن است. از دیگر سوی، در تواریخ ایرانی (اعم از مکتوب و...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ایرانیان در گذر تاریخ، همواره پاسبان معنویت الهی بوده‌اند و بر اساس همین روحیه‌یِ متعالی همواره حق را بر باطل ترجیح می‌دانند. اگر در تاریخ نیک بنگریم، درخواهیم یافت که فرهیختگان ایرانی بیشترین تلاش را برای ترویج اسلام حقیقی صورت داده اند و خدمات متقابل اسلام و ایران، امری روشن و مبرهن است.
از دیگر سوی، در تواریخ ایرانی (اعم از مکتوب و شفاهی، و حتی منابع پیش از اسلام)، نامی از کورش به عنوان شاه ایران وجود ندارد. حتی حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه (که زندگی شاهانِ ایران باستان است) ابداً نامی از کورش نمی‌آورد. با اینکه از جزئیات زندگانی دیگر شاهان سخن‌های بسیار گفته است.[1]

چند مدتی است که برخی روایت از منابع تفسیری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که در آن از قول حُذَیفه (رضی الله عنه) صحابی بزرگوار پیامبر به نقل از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نقل شده که کورش شاه پارس، شخصیتی مؤمن بود! این روایت که در چندین منبع نقل شده است،[2] از جمله ابوالفتوح رازی در «روض الجنان» چنین گفته است:[3]

حذيفة بن اليمان گفت... كه رسول (صلّى الله عليه و آله) گفت: چون بنى اسرايل تعدّى و ظلم از حد ببردند و پيغامبران را كشتن گرفتند، خداى تعالى ملك پارس بخت نصّر را بر ايشان مسلّط كرد و ملك و پادشاهى او هفتصد سال بود، بيامد با لشكرى بسيار در بيت المقدس فرو آمد و بگشاد و هفتاد هزار مرد را بر خون يحيى زكريّا بكشت و اهل بيت المقدّس را برده كرد و آن شهر به غارت داد... حذيفه گفت، من گفتم: يا رسول الله بيت المقدس همانا جايى بزرگوار بوده است. گفت: اصل آن را سليمان بن داود بنا كرد از درّ و ياقوت و زبرجد و ملاطش زر بود از آن مال‌ها كه خداى داده بود سليمان را و شياطين مسخّر او بودند تا آنچه او خواست مى‌‏آوردند از اقصاى عالم، بخت نصّر اين همه مال‌ها ببرد و به بابل آمد و اسيران بنى اسرايل را با خود به آن جا برد و ايشان در دست او صد سال بماندند. ايشان را به بندگى می‏داشت و بخت نصّر و لشكرش گبركان بودند و در ميان اين بنى اسرايل بعضى صالحان و پيغامبر زادگان بودند خداى تعالى بر زبان بعضى پيغامبران امر كرد پادشاهى را از پادشاهان پارس نام او كورش و او مردى مؤمن بود كه برو و بنى اسرايل را از دست بخت نصر بستان. او برفت با بخت نصّر كارزار كرد و بنى اسرايل را از دست او بستد و بنى اسرايل پس از آن صد سال بر طاعت و استقامت بايستادند. باز ديگر باره با سر معصيت شدند...

نقد بر این گفتار:

- اشکال در سند روایت: این روایت، سلسله سند ندارد و از سوی اهل بیت نیز نقل نشده است و اگر به متن روایت دقت کنیم درمی‌یابیم که این مطلب به طرز عجیبی شباهت به داستان‌پردازی‌های کاهنان یهود دارد. چنین روایاتی برای شیعه ارزشی ندارد. چون به دلایلی که در ادامه گفته می‌شود به روشنی جزو جعلیات عصر بنی امیه و بنی عباس است که به دروغ به حذیفه و پیامبر نسبت دادند. حتی اهل سنت هم دیگر به چنین روایاتی اهمیتی نمی‌دهند. چه اینکه ابن حجر عسقلانی از قول احمد بن حنبل می‌گوید: «ثلاثة کتب لیس لها أصول وهو المغازی والتفسیر والملاحم.[4] سه دسته کتاب‌ها هستند که هیچ مبنای (صحیحی) ندارند. کُتُب مغازی (که حاوی حوادث جنگ‌ها هستند)، کتب تفسیر و کتب ملاحم (یعنی کتاب‌هایی که حاوی توضیح پیرامون فتنه‌ها هستند)». در ادامه نیز می‌گوید که این کتاب‌ها پر از اسرائیلیات و روایات جعلی هستند که افراد نفوذی در منابع اسلامی وارد کردند.

- اشکال در محتوای روایت: ایراداتی در محتوای این روایت وجود دارد که جعلی بودن آن را کاملاً روشن می‌سازد. برای مثال آمده است که بخت‌نصر (نبوکدنسر) پادشاه سرزمین پارس بود! این در حالی است که ابداً چنین چیزی صحیح نیست. همچنین آمده است که یهوه (خدای یهود) نبوکدنصر را فرستاد تا به انتقام خون یحیی بن زکریا، هفتادهزار یهودی را بکشد! و کورش هم صدسال بعد برای آزادی این یهودیان قیام کرد! این در حالی است که یحیی بن زکریا (علیهما السلام) حداقل 500-600 سال پس از نبوکدنصر و کورش متولد شد. یعنی در آن زمان اصلاً یحیی (علیه السلام) متولد نشده بود که کشته شود و خدا به انتقام خون او نبوکدنصر را بر یهودیان مسلط کند! این مسئله به روشنی نشان می‌دهد که این روایت جعلی است.
دیگر ایراد محتوایی این روایت این است که گفته شد معبد سلیمان در بیت المقدس (اورشلیم) از یاقوت و طلا ساخته شد! روشن است که برای ساخت بنایی با آن عظمت و وسعت، به هزاران تُن خشت و مصالِح نیاز بود و محال است که این مواد از طلا و جواهر بوده باشد، و امروزه نیز هیچ نشانی از آن نیست. همانطور که وجود چنین چیزی در 2500 سال پیش نیز امری محال بود.

- اشکال بر مؤمن بودن کورش! در این باره نیز اسناد و مدارک و یافته‌های باستان‌شناسی آنقدر فراوان است که یکتاپرست بودن کورش را نقض می‌کند.[5]

پی‌نوشت:
[1]. برخی از باستانگرايان كوشيدند كه در اقدامی عجيب و كودكانه، شخصيت‌های شاهنامه از جمله كيخسرو و فريدون را به كورش تطبيق دهند! ليكن چنين ديدگاهی واقعاً نابخردانه بوده و غلط بودنش روشن است. بنگريد به: «سخن اوستا و ناكامی باستانگرايان در تطبيق اسطوره‌ها با كورش».
[2]. ابواسحاق احمد بن ابراهيم ثعلبى نيشابورى، الكشف و البيان عن تفسير القرآن، بيروت: دار إحياء التراث العربي، 1422 ه.ق، ج 6، ص 69-70
جلال الدين ‏سيوطى، الدر المنثور فى تفسير المأثور، قم‏: كتابخانه آية الله مرعشى نجفى‏، 1404 ه.ق، ج 4، ص 165
[3]. ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن‏، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‏، 1408 ه.ق، ج 12، ص 163-164
[4]. ابن حجر العسقلانی، لسان المیزان، ج 1، ص 12، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت.
[5]. «کورش هخامنشی و پرستش مردوک»، «هخامنشیان و بعل!»، «سرنوشت کورش از نگاه گزنفون مورخ يونانى»

تولیدی

دیدگاه‌ها

در یکی از سایت ها ایگونه به مطلبتون جواب دادن نظرتون چیه؟ زکرياي مذکور در اين حديث را با حضرت زکريا پدر حضرت يحيي عليهماالسلام يکي گرفته است. در حالي که منظور از اين زکريا، به استناد زيرنويس تلمود، زکريا بن يهودا، کاهن زمان سلطنت يوآش- پادشاه يهود- است که به خاطر تقبيح بت پرستان، به دستور پادشاه در حياط معبد سنگسار شد (سنهدرين، 96ب). در بخش ديگري از تلمود، يعني در رساله گيطين، (57ب) مي خوانيم: چون نبوزَرَدان- رئيس جلادان بختنصر و فرمانده ايشان در اورشليم- به آنجا رفت و بسياري را کشت، خون گرمي را ديد که همچنان مي جوشيد. با پرس و جوي او مردم اعتراف کردند: «پيامبر در ميانمان بود که عادت داشت ما را به خاطر بي ديني مان سرزنش کند، ما هم عليه اش برخاستيم و او را کشتيم و سالهاست که خونش آرام نگرفته است.» آنگاه نبوزَرَدان افراد بسياري را کشت؛ چنان که به روايت رساله سنهدرين (96ب)، خون نود و چهار هزار نفر را ريخت، تا خون آرام گرفت. به اين ترتيب اشکال تفسير نمونه رفع مي شود.

سلام برادر/خواهر گرامی؛ از شما تشکر میکنم که دیدگاه خود را ارائه کردید. امیدوارم که در پناه خدا موفق و مؤیّد باشید. اما پیرامون گفتاری که فرستادید، نکاتی به عرض می‌رسد. 1. این حدیث از جهت سند اشکال دارد. 2. در متن روایت نیامده که زکریا کشته شد، بلکه آمده یحیی پسر زکریا کشته شد. یحیایی که پسر زکریا بود فقط یکی است. آن هم 500 سال پس از کورش بوده است. 3. روایت از جهت توصیف نیز غیرمنطقی است. مثلاً ساخت معبد با طلا و یاقوت...

نمیدونم واقعا این روایت از جانب پیامبر هست یا نه ولی زاویه ای از تاریخ رو روشن می کنه در خصوص تاریخ باستانی ایران . متاسفانه از تاریخ باستان ایران که با کیانیان پایان میپذیره و غربیها اون رو قبول ندارند و به صورت نقلی به مارسیده و به طور معجزه اسایی شواهد و مدارک غربی پسندی برای اثبات اون وجود نداره ( و هرچه کتاب بود در دانشگاه جندی شاپور چندین ماه سوزانده شد تا علوم قدیم به عصر جدید نرسه و خدا میدونه چه حکمتی در ان بوده؟؟؟) و شروع دوره هخامنشی یه گسستی ایجاد میشه و گفته می شه داراب که در شاهنامه اومده همون کوروش هست که بحث براگیزه و نام کوروش در مجمل التواریخ در حد یک زیر نویس اومده که فرمانروای قسمتی بوده قول خودش فرمانروای انشان بوده (و اونرو از نژاد اصیل پادشاهی نمیدونن در صورتیکه داریوش جانشین او ظاهرا از نژاد اصیل پادشاهیه) و نه امپراطور اصلی ایران که ظاهرا پس از بهمن و همای چهر ازاد یک گسستی در سلسله پادشاهی ایران بوجود می اد که تاریخ اینجا گم میشه معلوم نیست کوروش همون داراب نوه بهمن هست یا فاصله زمانی بیشتری در این بین بوده . در این زمان ساتراپهای ایران از جمله بین النهرین یا بابل حالت خودمختاری پیدا می کنن تا ظهور کوروش که دوباره امپراطوری رو به حالت قبل برمی گردونه. جای بحث زیاده و امیدوارم روزی افرادی پیدا بشن و در باره تاریخ قبل از هخامنشی ، که مثل یک کوه یخی زیر ابه و فقط نوک اون که از دوره هخامنشی به بعد بیرون هست رو بتونن از زیر اب بیرون بکشن. یکی از دلایلی که بخت النصر تا نوه اش نبونید که به دست کوروش برانداخته شد از استانهای ایران و کارگزار ایران بودن این است که به گفته البرت شاندور نویسنده کتاب کوروش کبیر ، شهر بابل با جمعیتی یک میلیون نفری با ثروتی سرشار و دارای یکی از عجایب هفتگانه تاریخ مقابل سپاه 30 هزار نفری یک کولی ( یعنی کوروش) تسلیم میشه و حتی نمیجنگند، محاصره می شن و بعد از مدتی شهر سقوط می کنه. البرت شاندور در اینجا تعجب می کنه و نمیتونه بفهمه که چرا یک اینطور شهر عظیمی که در آن روزگار مرکز تمدن جهان به شمار میرفته (از دید ایشون) چطور حتی نمیجنگه و به این راحتی بدست یکسری یاغی که از یه دشت بی اب و علفی به نام ایران ( بنا به اظهارات یشون) یک دفعه ظاهر شدن ساقط می شه و غیر از اون شهر سارد که از لحاظ ثروت افسانه ای بوده و به یونانیها پول میداده تابراشون بجنگن ، وقتی با خبر میشه که لشکر کوروش داره به سمتش میاد حتی زحمت درخواست کمک به یونان نمیده و در جا تسلیم میشه. این شگفتیهای البرت شاندور یک جواب بیشتر نداره که طبق تاریخ کهن ما ایران بزرگترین امپراطوریه جهان و تاریخه ( که البته ربطی به الان ماها نداره، بودند و تموم شدند و رفتند!) که 1000 سال اون رو غربیهال قبول دارن از هخامنشی تا انتهای ساسانی و حدود 4000 سال قبل اونرو فبول ندارند و متاسفانه بعضی از اندیشمندان ما هم اونرو افسانه می دونن!!! دریک زمانی پس از گشتاسپ و اسفندیار و بهمن دچار افول میشه و این ایالتهای دوروبر احساس استقلال می کنن و با ظهور کوروش بدون هیچ جنگی سریعا تسلیم حکومت مرکزی میشن و علت اینکه کوروش هم هیچجا کشتار نمیکنه اینه که اینهارو ایالتهای ایران میدونه نه یک کشور خارجی. این روایت چه از جانب پیامبر باشه و یا از یهودیها باشه از یک حقیقت تاریخی ناشی میشه و با نظریه فوق منطبقه. در خصوص معبد سلیمان همونطور که در قران اومده اجنه برای سلیمان غواصی میکردن و جواهرات میاوردن بنابرین داشتن مقدار زیادی طلا و جواهر در معبد اورشلیم منطقی هست. و بخت النصر هم که از جانب حاکم ایرانی بین انهرین مامور به جنگ میشه ( که خود داستانی داره) تحت تاثیر این ثروتی که اونجا بوده به حاکم ایرانی اسرار می کنه که به اورشلیم حمله کنن. نام کوروش در انجیل اومده و حضرت عیسی از او به نیکی یاد کرده و البته گفته اون پیامبر نبوده. تاجایی که خاطرم هست حدیثی هم از حضرت علی در مورد کوروش داریم. به شخصه فکر می کنم ذوالقرنین قران بیشتر به اسکندر می خوره تا کوروش ، مخصوصا با در نظر گرفتن اونچه که تو شهنامه اموده و با قران تطبیق داره به اسکندر بیشتر میخوره . در مورد خداپرست بودن کوروش هم باید گفت یکی از افتخارات این سرزمین اینه که همیشه خدا پرست بوده ، اگرچه پادشاهانش حتی جمشید بزرگ دچار انحرافات میشدن اما در مقایسه با حیوونهای خونخاری که در جاهای دیگه زمین حکومت می کردن از ترکها گرفته تا روم و مصر ، ایرانیها افتخار تمدن بشری بودن. بار اول که کتیبه های تخت جمشید رو خوندم اولین چیزی که به ذهنم اومد قران بود. به امید روزی که دژ سارویه که فک کنم قدیمیترین ساخته دست بشر ه که هنوز پابرجاست به جای اینکه روش پیست موتور سواری باشه ، مرکز جذب توریست بشه و مهمتر از اون بدونیم که اصلا اینطور چیزی وجود داره!!!!

سلام. با تشکر از شما جناب نوید... چند نکته: 1. آتش زدن جندی شاپور و کتابمانه آن سند تاریخی ندارد. اصا حندی شاپور با صلح به دست مسلمین افتادک [http://www.adyannet.com/fa/news/3168] و اما نکته دیگر: اینکه داراب در شاهنامه همان کورش است کورش باشد سندیت ندارد. همچنین نام کورش در اناجیل از زبان مسیح نیامده است. با تشکر

خدا بی نوبت شفات بده!!! انقدر گیج میزنی که حتی مطالب این صفحه رو هم نفهمی!!!

اینکه داراب کوروش بزرگ نیست درسته،اما اینکه کیخسرو کوروش بزرگ نیست غلطه،ب روایت کوروشی که در کتب اهالی غرب اومده و روایت کیخسرو ای که در منابع ایرانی اومده توجه کنید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.