بهائیت وشیخیه

بهائیان از یک سو برای توجیه توبه پیشوای خود به افسانه دروغین غرانیق متوسل می شوند و از سوی دیگر، یکی از دلایل حقانیت پیشوای خود علی محمد باب را استقامت بر عقیده معرفی می کنند!

بر خلاف ادعای بهائیان، منظور از ظهور امام زمان (عج) با امری جدید، احیاگر بودن سنت ها و زدودن بدعت ها از اسلام و نه آورندهی دینی جدید می باشد.

از آنجا که قشر روحانی ادیان، با روشنگری های خود مانع رشد قارچ گونه بهائیت شد، فرقه بهائی به مخالفت با طبقه روحانی در ادیان پرداخت و ساختار ادارای را جایگزین آن، در مسلک خود کرد. اما مگر با تغییر نام مقام روحانی به سیستم اداری، حقیقت موضوع عوض میگردد؟! همان سیستم اداری و یا مقامات روحانی که لازمهی آنارشیست نبودن ادیان است!

تشکیلات بهائی در راستای انکار قشر روحانی و دوری گزینی از قدرت در این فرقه، مدعیست که بهائیت از پایه های دموکراتیک برخوردار است. اما اگر واقعاً در بهائیت باور به آزادی انتخاب و تحقیق و نفی سلطه شخص و تشکیلات وجود دارد، پس احکام مخالف آزادی و سلطه طلبانه بهائیت چه توجیهی دارد؟!

چگونه بهائیان ادعای دینی نوین دارند، در حالی که تمام احکام و تعالیم دین مبین اسلام که آن را منسوخ و قدیمی اعلام کرده بودند را با اندکی تغییر غیرمنطقی، به عنوان راه و منش و احکام جدید معرفی کردند؟!

بهائیتی که برای اموال و مردم ایران دلسوزی می کند، چرا خود نه تنها در هیچ برهه ای کمکی به مردم ایران نداشته، بلکه بیشترین کمک را از ایرانیان فریب خورده دریافت می کند و همواره برای تحریم ایران می کوشند! اگر حمایت از مظلومان بر خلاف شعار وحدت عالم انسانی است، پس چرا بهائیت شعار آن را سر می دهد؟!

فرهنگ، ارزش های اخلاقی، اعتقادی و ملی ملت ها نزد بهائیت هیچ جایگاهی نداشته و بهائیت به دنبال زوال آنها و جایگزینی با تفکرات مورد مناقشه خود است.

فرقه ای که مدعیست تعلق به قلوب دارد و به دنبال قدرت و سیاست نیست، هر کجا باشد به دنبال براندازی حکومت ها و برقراری حکومت جهانی آپارتاید موعود خود است. لذا در این راه، اعضای خود را به نافرمانی، تبلیغ، تقابل مدنی و براندازی نرم، مأمور می سازد و زمینه اعمال محدودیت هایی را برای اعضایش فراهم می سازد.

هرچند تشکیلات بهائیت بر خلاف شرط قانون اساسی، علیه اسلام و انقلاب اسلامی توطئه داشته و سیاست های ضداسلامی و براندازی را به پیش می برد؛ اما برخلاف ادعای نرگس محمدی، صِرف باور به بهائیت در ایران جرم نبوده و در مقابل، باور به بهائیت نمی تواند برای مجرمین مصونیت به همراه بیاورد.

مشکل از آنجاست که تشکیلات، مزدوران و فریب خوردگان بهائیت، نظیر نرگس محمدی، ارزشی برای شعور مخاطب دروغ های خود قائل نیستند! چرا که اگر بخاطر باور به بهائیت، بهائیان از اشتغال و تحصیل محروم بودند، به زندان و اعدام محکوم و اموالشان مصادره می شد که دیگر بهائی در ایران وجود نداشت!

تشکیلات بهائیت که بر اساس تعالیمش باید مطیع حکومتها باشد، از اسرائیل تلاش داشت تا بهائیان ایران را به تبلیغ حداکثری به بهانهی سالمرگ عبدالبهاء فراخواند و به این ترتیب آنها را به تقابل با جامعه اسلامى کشاند.

پیشوایان بهائی در عین ظاهرسازی برای جذب مسیحیان به کیش بهائیت، نتوانستند بر خلاف شعارهای نوع دوستیِ عوام فریبشان، کینه توزی خود را نسبت به پیشوایان و پیروان این دین الهی پنهان کنند و صراحتاً برگزار کنندگان جشن میلاد مسیح (ع) را بیشعور خواندهاند!

تشکیلات بهائیت در جریان سازی اخیر خود علیه جمهوری اسلامی، مدعی مصادره زمینهای کشاورزی بهائیان روستای کتا دنا به جرم عقیده شده است. این در حالی است که بنابر اعتراف تشکیلات بهائی، مصادره زمینها به استناد اصل 49 قانون اساسی کشور بوده است. اصلی که یا بهائیان در زمینهای موات و مباحات اصلی تصرف کرده یا جزء اموال تشکیلات غیرقانونی بهائیت بوده است.

بهائیت در سیاه نمایی جدید خود علیه ایران، پس از تصویب طرح ضدایرانی در پارلمان استرالیا، برای کشورمان خط و نشان کشید که دنیا شاهد رفتار شما با بهائیان است. اما بدون شک منظور بهائیت از حامیان اصلی خود، حمایت کشورهای سلطه گر بوده و در مرام بهائیت، تنها بهائیان انسان به شمار میآیند.