مباحث روایی
حذیفه میگوید: روزی به خدمت پیامبر رسیدم و بعد از نماز عشاء پشت سر ایشان حرکت میکردم، تا اینکه به من فرمودند: در اینجا فرشتهای هست که پیش از این هرگز به زمین نیامده و پروردگار به او اجازه داده که امشب به من سلام برساند و بشارت دهد که فاطمه سرور زنان اهل بهشت است و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت.
احمد بن حنبل از ابن عباس چنین نقل روایت میکند: روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر روی زمین چهار خط کشید و فرمود: میدانید این خطوط به چه معنی است؟ اصحاب پاسخ دادند: خدا و رسولش آگاهترند. پیامبر فرمود: این چهار خط، نشان از چهار زن بهشتی میدهد. بهترین زنان بهشت خدیجه، فاطمه، آسیه همسر فرعون و مریم است.
اصحاب پیامبر به دو صنف تقسیم میشوند، گروهی مخلصانه در کنار پیامبر و اهل بیت ایشان قرار گرفته و تا آخرین دقایق عمرشان از آنان حمایت کردند که جایگاهشان بهشت برین است و با پیامبر محشور میشوند. اما دسته دیگر کسانی هستند که موجبات آزار آن حضرت و اهل بیت او را فراهم نمودند، اما طبق حدیث جعلی هر دو گروه بهشتی هستند.
جانشین هر پیامبری بهعنوان هدایتگر امت آن پیامبر، محل مرجع و راهنمای مردم در دینشان میباشد تا مردم به انحراف کشیده نشوند و مسائل دین را از او سؤال کنند و از طرفی هم پیامبر او را به مردم معرفی کرد تا همگان او را بشناسند، چرا که مردم صلاح خود را نمیدانند و باید کسی باشد تا با راهنمایی به موقع همگان را به رستگاری سوق دهد.
برخی افراد بیشترین تلاششان را در پوشاندن حقیقتها بکار میبرند تا واقعیت اصحاب و خلفا و حقانیت اهلبیت پیامبر آشکار نشود؛ لذا میبینیم که گاهی احادیث را توجیه و تاویل میکنند و گاهی احادیثی را که به نفعشان نیست تکذیب میکنند و گاهی هم دو سوم حدیث را میگویند و مابقی را خود اضافه میکنند، غافل از اینکه نور حق خاموش شدنی نیست.
علمای بزرگ اهل سنت در تأیید حدیث «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر علم هستم، و علی دربِ آن.» اینگونه نظر دادهاند: حاکم نیشابوری و متقی هندی آن را صحیح میدانند؛ ابنحجر عسقلانی و سیوطی و علائی، آن را حسن میدانند. ابن حجر میگوید: حدیث جعلی نیست. فتنی و علائی گفتهاند: هر کسی حکم به کذب یا جعل این حدیث کرده، خطا کرده است.
عالمان اهل سنت میگویند هیچ حدیث صحیحی در فضیلت معاویه وجود ندارد، و معترفند که جاهلان از راویان اهل سنت برای معاویه حدیث میساختند؛ احمد بن حنبل گفت: امیرالمؤمنین دشمنان زیادی دارد و هر چه دشمنانش خواستند در او عیبى بیابند، موفق نشدند. پس دور کسى جمع شدند که با او محاربه و جنگ کرده، او را در حیله و مکر بر علیه على تحریک نمودند.
هر فقیهی در هر فِرَقی و هر عالِمی در هر علمی جیره خوار امیرالمومنین علی بن ابیطالب است. از ابوحنیفه و اصحابش گرفته تا شافعی و یارانش. چون کسی با پیامبر اکرم خلوتی نداشت، جز مولا علی (علیه السلام) و ناگفته پیداست که در آن خلوتها و نجواها پیامبر خدا، آنچنان حضرتش را از زلال علوم الهی سیراب کرد که باب مدینه علم او گردید.
از ابن عمر نقل شده: در زمان حیات پیامبر میگفتیم افضل امت ابوبکر سپس عمر و عثمانند و باقی صحابه بعد آنان یکسانند و بر دیگری برتری ندارند؛ ابن حجر میگوید: اجماع این است که این حدیث با اینکه سندش صحیح است، حدیث غلطی است، در حالیکه ابن عمر حساب امیرالمؤمنین را جدا دانسته و حدیثی در این زمینه را ابن حجر نقل کرده و صحیح میداند.
ابن جوزی حدیث بسته شدن درب تمام خانهها به مسجدالنبی غیر درب خانه امیرالمؤمنین را جعلی دانسته و گمان کرده که شیعیان این حدیث را در برابر حدیثی در همین زمینه درباره ابوبکر ساختهاند؛ ابن حجر خطای او را زشت شمرده و گفته این حدیث طرق زیادی دارد و احادیث صحیح با گمان به تعارض، در حالیکه جمع بین دو حدیث ممکن است، رد نمیشوند.
چه بگوییم درباره مردی که همه اقرار به فضلش نموده و نتوانستند کتمان کنند. او چون مشک میماند که هرچه او را بپوشانند بوی خوشش انتشار مییابد و چون خورشید است که با کف دست پوشیده نمیشود و چون روشنایی روز است که اگر چشمی آن را ندید چشمهای زیادی آن را میبیند. پس او سرچشمه همه فضائل است وهر فضیلتی بعد از آن از او گرفته شده است.
جملاتی طلایی، که حجت را برهمه تمام میکند، اعترافاتی از خلیفه دوم در حق امیرالمومنین، علی(علیه السلام)؛ خلیفه دوم در موارد مختلف بارها در وصف حضرت فرمود:«اگرعلی نبود عمر هلاک میشد» «در مشکلی که ابوالحسن نیست قرار نگیرم» «هرگاه علی در مسجد حاضر باشد کسی حق فتوا دادن ندارد» «بهترين قاضى در بين ما،على است» اما افسوس، نتیجه چه شد؟
ایرانیان مردمی با فرهنگ و قدمتی طولانی که با ظهور دین اسلام در حجاز متمایل به آن شدند؛ افرادی مانند سلمان به خاطر علاقه زیاد به پیامبر و اهل بیت او جزء یاران صمیمی و وفادار پیامبر گشت. لذا پس از وارد شدن به این دین از کسانی شد که پیامبر اکرم او را از اهل بیت خود به مردم معرفی کرد و از او و قومش تمجید و تعریف کرد.
ایرانیان از جمله افرادی بودند که بعد از فتح ایران توسط خلیفه دوم، به دین اسلام گرایش پیدا کردند و با جان و دل به آیین اسلام متمایل شدند، هر چند که در فتح کشورشان به آنها ظلم و ستم فراوان شد، اما با درایت امامان معصوم چنان در عقیده خود پا برجا ماندند که هیچ قومی مانند آنها نبود و پیامبر هم نسبت به آنها سخنان زیبایی را بیان داشتند.