انحرافات، بدعتها

صلاحی مدعی است که تنها الهام و اشاره غیبیهای که بر نورعلی تابنده واقع شده است فقط و فقط برای قطبیت وی بوده است ولی ما مدعی هستیم که آنچه بزرگان این فرقه به عنوان الهام و اشاره غیبیه برای تعیین جانشین مدعی آن هستند، چیزی جز یک فریب و دروغ نیست. چراکه موارد متعددی میبینیم که اقطاب اعتراف میکنند که جانشینیها از روی انتخاب شخصی بوده است نه اشاره غیبیه.

برخی از متصوفه از خواب و رؤیا بهعنوان یکی از منابع حجیتی در تصوف یاد میکنند و آن را وسیلهای برای رسیدن به کشف و شهود میدانند و قائل اند که در خواب معنی هاست که در بیداری نیست. ازجلمه اینکه در خواب میتوان رسول خدا (ص) را دید ولی در بیداری نه. اما گروهی دیگر از متصوفه خواب را در مقابل و ضد علم دانسته و بهشدت خواب را برای مرید مضر میدانند.

ازجمله ادعاهای اقطاب فرقه صوفیه گنابادی این است که در امور شریعت دخالت نمیکنند و مسائل شریعت را به فقها واگذار کردهاند ولی بارها در مسائل مختلف شرعی از مستحب گرفته تا مسائل واجب و حرام و یا حتی در تعیین مرجع تقلید نیز که خود یک مسئله شرعی است، دخالت کردهاند. چنانچه صلاحی تقلید مریدان خویش را منحصر در یک کتاب و سؤال از خود کرده است.

ابن عربی ادعا میکند که کتاب فصوص الحکم حاصل خواب او از پیامبر (ص) است. ابن عربی دسترسی و آگاهی پیدا کردن از حقیقت آن را خاص اهل الله و قیصری نیز آن را از اسرار الهی معرفی میکند ولی میرزای قمی به سرّالله و مخصوص اهل الله بودن این کتاب، چندین اشکال وارد کرده و از اساس، این ادعا را رد میکند.

چندین سال پیش که جریان انحرافی به نام ری استارت، توانست با کمک برخی از دراویش و به بهانه مخالفت با نظام، شبانه برخی از مساجد را به آتش بکشند. امروز نیز جنبشی شبیه همان که اقدام به آتش زدن مساجد و پایگاه های بسیج میکند اعلام موجودیت کرده و متأسفانه این جنبش نیز با دراویش گنابادی اعلام همبستگی و اتحاد کرده است.

ابن عربی ادعا میکند که در خواب پیامبر (ص) به او کتاب فصوص الحکم را داده و مطالب این کتاب را بدون هیچ کم و زیادی از جانب خداوند متعال دریافت کرده است. اما میرزای قمی با استدلال به سخنانی این ادعای عربی را رد کرده و قائل به این است که اکثر این سخنان ابن عربی همان معنی نبوت و رسالت را میدهد.

ادعای خواب دیدن خدا یا انبیاء الهی ازجمله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که دست مایه نقل کرامت برای بسیاری از متصوفه است. از اینرو خواب دیدن ایشان پس از خواب دیدن حق تعالی، گرامیترین خوابها نزد صوفیه است. متصوفه برای حجت بخشی واثبات ادعای خواب دیدن پیامبر (ص) آن را به روایتی مستند میکنند و با تفسیر به رأی آن در پی اثبات ادعای خویش هستند.

یوسف مردانی از مشایخ فرقه صوفیه گنابادی که چهار قطب این فرقه را درک کرده بود و از باسوادترین و قدیمیترین مشایخ این فرقه به شمار میرفت، در سخنانی عجیب و گستاخانه حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) را نوکر و کلفت و کنیز یهودیان خواند و پیروان این فرقه نیز درصدد برآمدند سخنان ایشان را به هر نحوی توجیه کنند.

محمد اسماعیل صلاحی نیز بهمانند اقطاب سلف خویش به همین منظور در سخنانی به تشریح ابعاد مختلف تاریخ زندگی معروف کرخی پرداخت. صلاحی به مانند دیگر اقطاب گنابادی معتقد است که معروف کرخی از امام صادق (ع) روایت نقل کرده است. درحالیکه از لحاظ سنی و تاریخی این چنین چیزی ممکن نیست.

ابوالقاسم قشیری، از مشایخ بزرگ قرن پنجم –که مخالف با شاهدبازی است- بزرگترین آفت تصور را در صحبت احداث (نوجوانان) و مجالست با کم سن و سالان دانسته است. وی به اجماع پیروان، نظر در شاهدان را مایه خواری و خذلان و دوری از خدا میشمارد و سالکان را از خُرد(کم _ کوچک) پنداشتن گناه نظربازی برحذر میدارد.

مصطفی آزمایش شیخ مأذون خارج نشین فرقه صوفیه گنابادی مهمترین اشکالی که به اجازه نامه قطبیت منورعلیشاه گرفته است مربوط به دست خط این فرمان است که ادعا میکند توسط پسر رحمت علیشاه نوشته شده است، درحالیکه اجازه نامه قطبیت سعادت علیشاه به دست خط خود رحمت علیشاه است. این درحالی است که اجازه نامه ملاسلطان نیز توسط یکی از ملازمان سعادت علیشاه نوشته شده نه خود سعادت علیشاه.

محمد اسماعیل صلاحی که قطبیت جذبی را به او تبریک گفته بود و تا چند وقت قبل میگفت من تا زمانی که نامه فرمان قطبیت خودم به دستم رسید فکر هم نمیکردم که قطب باشم، ولی حالا ادعا میکند که در زمان تشییع جنازه تابنده فکر میکردم من و جذبی پوششی باشیم برای نفر دیگری و قطب اصلی نباشم. اما حالا ادعایی دیگر دارد و خلاف صحبتهای قبلی خود سخن میگوید.

مریدان و پیروان فرقه صوفیه گنابادی باید در تمام امور تابع قطب و شیخ خود باشند و در انجام کارهای خود باید از طرف قطب یا شیخ خود اجازه داشته باشند. اقطاب این فرقه در توجیه این مسئله به آیهای از قرآن اشاره میکنند و خود را جزء مصادیق این آیه معرفی میکند، درحالیکه طبق صریح روایات، منظور از اولی الامر فقط حضرات معصومین (ع) هستند.

دراویش گنابادی باید در تمام امور خود از قطب یا شیخ خود تبعیت کنند و از ایشان اجازه بگیرند. اقطاب و بزرگان این فرقه حتی عبادات دراویش را منحصر در اجازه خود کردند و به آنها هشدار می دهند که حتی پرستش خداوند متعال بدون اجازه ایشان باطل خواهد بود. درحالیکه آیات قرآن کریم دلالت دارد بر اینکه لزوم و وجوب اطاعت، فقط منحصر در اطاعت از خدا و انبیاء و معصومین (علیهم السلام) است.