حکومت اسلامی

در میراث حدیثی اهلسنت دو گونه روایت در باب حکومت حاکم جائر وارد شده است. برخی از روایت بر مساله سرسپردگی بر دستورات حاکم جائر دارد و برخی نیز حاکم جائر را مستحق آتش میداند. روایت دسته دوم با آیات قرآن همسو است؛ اما برادران اهلسنت روایت دسته اول را برگزیدهاند.

یکی از اعتقادات اهل سنت اطاعت از حاکم است هر چند حاکم فاسد باشد، ولی اهل سنت اگر چه اطاعت از حاکم فاسد را واجب میدانند، در مقابل گناهکارانی که قدرت ندارند با صدای بلند نهی از منکر میکنند.

محمد بن عبدالوهاب ضرر را به عنوان دستاویزی برای حرام بودن خروج بر حاکم غالب مطرح میکند و به دلیل نظم و امنیت، سرسپردگی در مقابل حاکم را لازم میداند. درحالیکه ضرر تنها وجوب مبارزه علیه حاکم را برداشته و بر مساله وجوب اطاعت از حاکم و حرمت خروج بر وی دلالت ندارد.

پذیرش حکومت حاکم غلبه یافته با زور، از سوی اهل سنت مورد تایید است. این دیدگاه مبتنی بر دلایلی است که از آن جمله میتوان به قاعده «الضرورات تبیح المحظورات» نام برد. اما قاعده مذکور تنها بر جواز انجام برخی از محرمات دلالت دارد، که شامل کارهای غیر مشروع حاکم غالب، مثل تعطیلی حدود الهی نمیشود.

نظریه خلافت زوری (خلافتی که با زور و غلبه به دست بیاید) از سوی اهلسنت پذیرفته شده است، که این دیدگاه مخالف روش قرآن و وجدان بشری است. وجدان و عقل انسانها به دنبال انتخاب آزادانه و حداقل با شرایط عادلانه میباشد که این در خلافت قهری جاری نیست.

با توجه به نیاز انسان به زندگی در اجتماع و رعایت قوانین مختلف در جامعه، تشکیل حکومت برای برقراری عدالت و جلوگیری از هرج و مرج در این زمینه، یکی از ضروریات عقلی است، خصوصاً حکومت اسلامی به رهبری پیامبران و امامان که با توجه به آیات قرآن از لزومات حکومتداری است. اما یکی از مشایخ فرقه صوفیه با تفسیر به رأی خود، حکومتداری رسول خدا (ص) بر مردم را، نفی میکند.