ملاک عام برای تشخیص شبه معنویت کاذب
معنویت خواهی یک گرایش صحیح درونی است. برای تشخیص معنویت صحیح از معنویت کاذب، باید ببینیم این معنویت موافق فطرت، وجدان و عقل می باشد یا نمی باشد؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معنویت خواهی یکی از نیازهای اساسی بشر می باشد. بعضی معتقد بودند نیازهای اولیه بشر خوراک، پوشاک، مسکن و در مرحله بعد نیاز جنسی و سپس رفاه مادی و آسایش قرار دارد بعد از این نیازهای زیستی، نیازهای معنوی و روحانی جای دارند که در قالب ادیان و مذاهب و شبه معنویت ها به این نیازها پاسخ داده می شود.
اما در واقع باید این هرم را جابجا کرد و نیاز به معنویت را در ردیف ابتدایی ترین نیازهای بشر جای داد. انسان فقیر با زندگی معنوی، تحمل بی پولی را دارد یا در سوگ عزیزان، معنویت کارکرد بی بدیلی دارد و معنادهی به زندگی از اصلی ترین کارکرد های معنویت می باشد.
حال سوال این است، ملاک سنجش معنویت و دین صحیح از ناصحیح چیست؟ برای سنجش و تشخیص، ملاک های متنوعی ارائه شده است که برخی را ذکرمی کنیم:
معنویتی صحیح می باشد که مطابق فطرت و سرشت انسان باشد. این معنویت، همچنین مخالفتی با عقل نداشته باشد، اگر یک آموزه مخالف عقل باشد اصطلاحاً می گوئیم تناقض بیرونی دارد. همچنین نباید آموزه های یک مکتب یکدیگر را نفی و مخالف هم باشند. اگر آموزه های یک مکتب یا شبه معنویت مخالف هم باشند و همدیگر را نقض کنند اصطلاحاً می گوئیم تناقض درونی دارند.
البته تناقض بیرونی به دو صورت تقریر می شود:
1.آموزه های یک مکتب و شبه معنویت مخالف عقل نباشد.
2.آموزه های یک مکتب مخالف دین الهی نباشد.
مثلا شبه معنویتی که «اوشو» در هندوستان ایجاد کرده است مدعی است راه سعادت، آرامش ومعنویت را ارائه داده است. حال با ملاک فوق آموزه هایش را بررسی می کنیم.
یکی از مباحثی که اوشو مطرح کرده است نفی قانون است. اوشو می گوید: «زندگی واقعی را می توان به نوعی هرج و مرج تلقی نمود. می گویم به «نوعی» چون این هرج و مرج نظم خود را با خود دارد. از اصولی پیروی نمی کند چون به هیچ اصلی نیازمند نیست. زندگی، بنیادی ترین اصل را در ذات خود دارد. او از هرگونه اصل بیرونی بی نیاز است.»(1) یا می گوید: «دانستن قانون طلایی بسیار پر اهمیت است، قانون طلایی این است که هیچ قانون طلایی وجود ندارد»(2)
این یک تناقض بیرونی است، آموزه ای می گوید نباید قانون داشت و از آن پیروی کرد. در حالی که وضع قانون و زندگی بر مدار قانون یک اصل عقلی است و آنقدر با ارزش است که آرامش و حتی زمان های زیادی حفظ حیات مبتنی بر قانون مداری است. وقتی یک مکتب، داشتن قانون و رعایت آن را نفی می کند متوجه می شویم این مکتب، باطل است یا اشکال قطعی در این آموزه وجود دارد و لذا باید با دقت بقیه آموزه ها را بررسی کرد.
با بررسی آموزه های اوشو متوجه می شویم که علاوه بر اینکه آموزه هایش تناقض بیرونی دارند؛ تناقض درونی هم در میان آموزه هایش وجود دارد. به عنوان نمونه اوشو می گوید: «خدا را نمی توان در معبدها یافت. معبدها به دست انسان ساخته شده است»(3)
اوشو می گوید چون معابد به دست انسان ساخته شده اند خدا آنجا نیست. اما در جای دیگر می گوید خدا همه جا هست، حتی در بت ها هم خدا هست. «خداوند در همه جا هست، پس چگونه می تواند در آن بت ها نباشد.»(4) این یک تناقض درونی است.
پی نوشت:
1. اوشو، آفتاب در سایه، ترجمه عبدلعلی براتی،تهران، نسیم دانش،1381، ص42.
2. همان، ص244.
3. اوشو، قطره ای در دریا، ترجمه مجید پزشکی، اصفهان، انتشارت هوتین،1383، ص74.
4.اوشو، راز، ترجمه محسن خاتمی، تهران، فراروان،1379، ص284.
دیدگاهها
یکی
1401/07/07 - 14:25
لینک ثابت
به نظرم استدلالتون مشکل داره
نصیری محمد جواد
1401/07/27 - 14:07
لینک ثابت
سلام ممنون از نظرتون. نقد
افزودن نظر جدید