اعتقاد به تناسخ در عرفان حلقه

مفهوم کالبد ذهنی که در عرفان حلقه به آن اشاره شده است، در حقیقت همان تناسخ بوده و حتی در مرتبه بالاتر از آن قرار دارد. در ادعای کالبد ذهنی انسان می‌ تواند به صورت انتخابی و با اختیار کالبد مورد نظر خود را انتخاب کرده و به آن وارد شود، در حالی که در تناسخ موجود، چنین چیزی وجود ندارد.

به یکی از دلایل عقلی در رد تناسخ اشاره می شود. در تناسخ ملکى حال مفارقت روح از بدن اول و اتحاد آن با بدن دوم، از دو حال خارج نيست: 1ـ يا روح همه کمالات خود را که در بدن اول به دست آورده از دست بدهد و سپس به بدن جديد منتقل شود. 2ـ يا با همه کمالات خود، به بدن جديد منتقل بشود.

حالت اول با دو مشکل مواجه است:
يکم. اين که روح همه ی کمالات خود را از دست بدهد و سپس به بدن جديد منتقل شود، خلاف مقتضاى حرکت است. حرکت همواره از قوه و استعدادِ شدن، به سوى فعليت و شدن است. محال است که وقتى موجودى از حالت قوه به فعليت رسيد، دوباره به حالت قوه بازگردد؛ مثلاً يک دانه گندم، وقتى در شرايط مناسب قرار گيرد، قابليت‏ هاى او به فعليت می ‏رسد. آرام شکافته می ‏شود و می رويد، رشد می کند، سنبل می دهد و دانه‏ هاى جديدى ايجاد می کند. اما هرگز ممکن نيست اين فعليت‏ هاى به دست آمده را از دست بدهد و دوباره به همان دانه اول تبديل شود؛ يا يک تخم مرغ که تبديل به جوجه گشته، محال است دوباره اين جوجه به همان تخم مرغ اولی تبديل گردد. روح انسان نيز چنين است و محال است که فعليت‏ هاى خود را از دست بدهد. بخصوص این که روح، امری مجرّد است.

دوم. قائلان به تناسخ آن را راهى براى ادامه ی تکامل ارواح متوسط می دانند. به فرض که حالت اول محال نباشد، با دو مشکل مواجه است:

1ـ از دست دادن کمالات گذشته خلاف تکامل است. 2ـ کمالات به دست آمده در بدن جديد، ادامه ی کمالات گذشته محسوب نمى ‏شود و باز تکامل صدق نمى‏ کند. چون تکامل در بدن دوم تکاملی است غير از تکامل نخست.

حالت دوم نيز محال است؛ زيرا وقتى روح در بدن اول خود، از دوران جنينی قرار مى‏ گيرد، همگام با رشد مادى بدن، مراحل کمال خود را طى مى‏ کند. براى اين که روح بتواند به مراتب کمال خود دست يابد، بدن مادى او نيز بايد مراحل کمال را طى کند. روح نمى ‏تواند بدون کمال بدن، همه کمالات خود را تحصيل کند؛ مثلاً روح يک نوزاد، نمى ‏تواند بدون رشد سلول‏ هاى مغزى، به تحصيل علوم و تفکر دست يابد. بدن مادّى يک نوزاد، به طور طبيعى، تحمّل اين نوع از کمال روح را ندارد.
حال روحى که قبلاً در يک بدن مادى، مراحلى از اين کمالات را تحصيل کرده باشد، اگر بخواهد دوباره با همان کمالات، در يک بدن جنينى ديگرى آن گونه که قائلين به تناسخ مى ‏گويند قرار گيرد و با آن متحد شود، بدن جديد تحمل کمالات او را نخواهد داشت و نمی ‏تواند با آن متحد شود. تجربه نيز نشان مي دهد که نوزادان ، کمالات بزرگسالان را ندارند. اگر تناسخ به اين نحو درست بود پس بايد تعداد قابل توجهي از نوزادان با علم و آگاهي بالايي متولد می شدند.

از مجموع بطلان اين دو حالت، نتيجه مى‏ گيريم که وقتى روح از بدن مادى خود مفارق شد، نمى‏ تواند بار ديگر در يک بدن جنينى ديگر قرار گيرد و با آن متحد شود.
آرى روح، پس از مفارقت از بدن مادى، حيات خود را با (بدن برزخى)، در عالم برزخ ادامه مى‏ دهد. بدن برزخى، بدنى است که متناسب با حيات عالم برزخ است و متناسب با کمالات و فعليت‏ هايى است که روح در دوران حيات دنيوى خود با اعتقادات، نيات، گفتار و رفتار و اختيارى خود، کسب کرده است.

روح در قيامت کبرى نيز، پس از مفارقت از آن بدن برزخى، حيات خود را با (بدن قيامتى) ادامه مى‏ دهد. بدن قيامتى، بدنى متناسب با حيات اخروى است که بر اساس همه کمالات و تحولاتى است که روح تا آن لحظه، به دست آورده است.
تحول روح از بدن مادّى به بدن برزخى و از بدن برزخى به بدن قيامتى را(تناسخ ملکوتى) مى‏ گويند و از ديدگاه اسلام پذيرفته و مقبول است. البته تناسخ ناميدن اين مورد نيز همراه با نوعي تسامح است. چون در اين جا روح از بدني به بدن ديگر نمی رود؛ بلکه بدن انسان خود دارای مراتب سه گانه ای می باشد که روح ابتدا با هر سه مرتبه تعلّق وجودی دارد، هنگام مرگ، يک تعلّق را از دست می دهد؛ و هنگام قيامت تعلّق دوم نيز بريده می شود و در نهايت يک تعلق باقی می ماند.

کد ویدئو برای استفاده در وبلاگ یا سایت شما:

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.