«رامی عیسی» و انکار ولایت تکوینی اهل بیت (علیهم‌السلام)

  • 1400/03/27 - 08:14
انبیاء و اوصیاء الهی، دارای ولایت تکوینی هستند؛ ولی برخی از اهل تسنن با شبهات واهی درصدد انکار این مقام هستند، ولی شبیه به این ولایت را، برای دجال ثابت کرده‌اند؛ آیا حجج الهی (علیهم‌السلام) کمتر از دجال هستند؟!

برخی از اهل تسنن، شبهه‌ای مطرح کرده‌اند که اگر امامان شیعه ولایت تکوینی دارند، چرا آن هنگامی‌که عمر و پیروانش به دستور ابوبکر، به خانه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هجوم بردند، امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام) از ولایت تکوینی خود استفاده نکردند؛ آیا شریک جرم حساب نمی‌شوند؟

پاسخ
قطعاً تمامی امامان شیعه، ولایت تکوینی دارند، و هم‌چنین انبیاء الهی (علیهم‌السلام) نیز از این ولایت برخوردارند؛ حضرت آصف، وصی و جانشین حضرت سلیمان (علیهما‌السلام) مستثنای از انبیاء و اوصیاء نبودند و این ولایت را داشتند لذا آن هنگامی‌که حضرت سلیمان (علیه‌السلام) فرمودند کدام‌یک از شماها، عرش بلقیس را برای من می‌آورد؟ حضرت آصف (علیه‌السلام) در پاسخ فرمودند: « قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني‏ أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريم.[نمل/40] آن کس که به علمی از کتاب الهی دانا بود، (یعنی آصف بن برخیا) گفت که من پیش از آن‌که چشم بر هم زنی، تخت را بدین‌جا می‌آورم (و همان دم حاضر کرد)، چون سلیمان، سریر را نزد خود مشاهده کرد گفت: این توانایی از فضل خدای من است، تا مرا بیازماید که (نعمتش را) شکر می‌گویم یا کفران می‌کنم، و هر که شکر کند، شکر به نفع خویش کرده و هر که کفران کند همانا خدا بی‌نیاز و کریم است.» یعنی حضرت آصف (علیه‌السلام) ولایت تکوینی داشتند که توانستند مسافت بسیار طولانی را در کمتر از یک چشم به‌هم زدن طی کند.
حضرت عیسی (علیه‌السلام) نیز این ولایت را داشتند ایشان می‌توانستند، از گِل پرنده را خلق کنند و در آن روح بدمند و هم‌چنین می‌توانستند بیماران را به صورت اعجاز شفا دهند. خداوند متعال می‌فرمایند: «وَ رَسُولاً إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين‏.[آل‏‌عمران/49] زکریّا عرض کرد: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی‌که مرا سن پیری رسیده و عیالم عجوزی نازاست؟ گفت: چنین است، خدا هر آن‌چه بخواهد می‌کند.» دیگر انبیاء نیز از این ولایت برخوردار بودند.

برخی از اهل تسنن که نمی‌توانند چنین فضیلتی را برای اهل بیت (علیهم‌السلام) بپذیرند؛ آن را برای دجال ثابت کرده‌اند؛ بخاری در صحیح خود نقل کرده که: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در حدیثی طولانی فرمودند: هنگامی‌که دجال در بیابان‌های مدینه می‌آید و ورود به مدینه بر او حرام است، از بهترین مردم بر او خارج می‌شود و می‌گوید تو همان دجالی هستی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ما خبر داده است؛ دجال می‌گوید: اگر این شخص را به قتل برسانم سپس او را زنده کنم، آیا به این امر شک می‌کنید؟ می‌گویند: خیر! پس او را می‌کشد سپس او را زنده می‌کند...[1] آیا مقام اهل بیت و انبیاء (علیهم‌السلام) کمتر از دجال است؟ انکار این منزلت برای اهل بیت (علیهم‌السلام) و اثبات آن برای دجال، نشان از محبت به اهل بیت (علیهم‌السلام) دارد، یا نشان از بغض و دشمنی؟
مسلما اشرف مخلوقات، این ولایت را نیز دارند؛ زیرا که حقیقت علوم قرآن دارند و هر که این علوم را داشته باشد، این ولایت را نیز دارد؛ حق تعالی در این‌باره می‌فرمایند: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى‏ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَميعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعاد.[رعد/31] و اگر قرآنی بود که با آن کوه‌ها به رفتار می‌آمد و زمین از هم می‌شکافت و با مردگان سخن گفته می‌شد؛ بلکه فرمان همه عالم با خداست؛ آیا مؤمنان هنوز ندانسته‌اند که خدا اگر بخواهد همه مردم را هدایت می‌کند؟ و کافران پیوسته از کردار زشتشان به کیفر و سرکوبی رسند، یا مصیبتی نزدیک دیار آن‌ها فرود آید، تا آن‌گاه که وعده خدا فرا رسد، که خدا خلاف وعده نخواهد کرد.»
اهل بیت عصمت و طهارت (صلوات‌الله‌علیهم)، بر اساس حدیث ثقلین و دیگر روایات، وارث این علم بودند و به تبع، وارث این قدرت هستند و با شبهات واهی نمی‌توان منکر آن شد؛ بر اساس شبهه مذکور، آیا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، آن هنگامی‌که می‌دید یاسر و سمیه عذاب می‌کشیدند و پس از آن کشته شدند، شریک در قتل آنان است؟ چرا حضرت از این ولایت در غزوه احد به خصوص، آن هنگامی‌که مسلمانان شکست خوردند، استفاده نکرد؟ آیا آن همه مسلمان که در غزوات به شهادت رسیدند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شریک در خون آنان نیست؟ لازمه‌ی شبهه مطرح شده، این است که حضرت شریک جرم باشد؛ آیا آن‌هایی که این شبهه را مطرح کرده‌اند، می‌توانند به چنین لازمه‌ای ملتزم شوند؟ هر کس که بویی از اسلام برده باشد، نمی‌تواند به چنین لازمه‌ای ملتزم شود و در حقیقت جواب از این شبهه این است که انبیاء و اوصیاء (علیهم‌السلام) این ولایت را دارند، ولی اجازه ندارند که در هر جایی استفاده کنند و گرنه دیگر جایی برای امتحان خلق نخواهد ماند و مردم از ترس حجج الهی ایمان ظاهری می‌آوردند و چنین ایمانی فاقد ارزش خواهد بود.

پی‌نوشت:

[1]. بخاری، صحیح بخاری، ج3، ص22، ح1882،  دار طوق النجاة، 1422ق.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.