معرفی پیامبر در کتب اهل سنت، به عاشق لهو و لعب

  • 1400/03/06 - 17:18
در بین روایاتی که طبق نظر اهل سنت معتبر است آمده است که پیامبر اکرم به لهو و لعب، و خواندن کنیزکان و دف زدن آنان تشویق کرده و آن را مورد تایید قرار داده‌اند؛ این مطالب با روح اسلام سازگار نیست و نسبتی سخیف به پیامبر اکرم است.

در روایتی به این مضمون از پیامبر اکرم وارد شده است که: «هیچ قومی به اندازه قوم یهود، مرا آزار و اذیت نکرده‌اند.» و یا «هیچ پیامبری در راه خدا به اندازه من آزار و اذیت ندید.»[1] با این‌که قوم و قبیله حضرت، «قریش» بیشترین صدمات و فشارها را بر حضرت و پیروان او در اوائل ظهور اسلام آوردند، اما این‌گونه سخن درباه‌ی ایشان نفرموده‌اند، لذا آن‌قدر مظلوم و دلسوز برای مردم بوده است تا این‌که خداوند در قرآن به مناسبت‌هایی او را با عباراتی از قبیل «رحمة للعالمین» «حریص علیکم» و... خطاب کرده تا همگان از وجود چنین پیامبری کسب فیض کنند و بهره‌مند گردند.
اما با این وجود، افراد جاهل و نادان از مسلمین از یک‌سو، و نیز مغرضین و منافقان و دشمنان به ظاهر مسلمان از سویی دیگر، در کنار دشمنان قسم خورده دین اسلام، تلاش می‌کنند، تا با جعل احادیث ساختگی و دروغین، علاوه بر این‌که به ساحت مقدس او توهین و جسارت کنند، جایگاه و مقام و منزلت ایشان را زیر سؤال ببرند، چرا که در روایات فراوانی از متون معتبر اهل سنت، مثل صحیح بخاری و مسلم که اصح کتب بعد از قرآن می‌دانند، چیزهایی وارد شده است که هر خواننده‌ای شرم می‌کند این‌گونه نسبت‌هایی را به حضرت می‌دهند.
مثلاً در صحیح بخاری، روایتی آمده است که پیامبر اسلام عاشق مجالسی بود که در آن دف و تنبک و دایره و ... می‌زدند، به‌ویژه در مجالس عروسی، و آن روایت چنین است: «عن الربیع بنت معوذ قالت دخل علیّ النبی صلی الله علیه وسلم غداة بنی علیّ فجلس فراشی کمجلسک منّی و جویریات یضربن بالدّف -و دهل- من قتل من آبائهنّ یوم بدر حتی قالت جاریه و فینا بنیّ یعلم ما فی غد فقال النبی صلی الله علیه و سلم لاتقولی هکذا و قولی ما کنت تقولین.[1] راوی می‌گوید: روز عروسی من، پیامبر اکرم به خانه ما وارد شد و بر روی مکان اختصاصی من در کنارم نشست؛. دخترکان حاضردر مجلس، شروع به خواندن و دایره و تنبک زدن شدند؛ همه، اشعار معمول در مجالس عروسی‌ها را می‌خواندند، جز یکی که این شعر را می‌خواند (فینا بنیّ یعلم ما فی غد؛ یعنی در میان ما پیامبری است که از حوادث آینده باخبر است.) اما پیامبر به او فرمود: این سخنان را رها کن و از آن شعرها، (اشعار لهو و لعب) که می‌خواندی بخوان.»
و در صحیح مسلم از ابوهریره روایت شده که گفت: «عن ابی‌هریره قال بینما الحبشه یلعبون عند رسول الله صلی اله علیه و سلم بحرابهم اذ دخل عمر بن الخطاب فأهوی الی الحصباء یحصبهم بها، فقال له رسول الله صلی الله علیه و سلم دعهم یا عمر.[2] هنگامی‌که حبشی‌ها در برابر پیامبر رقص شمشیر می‌کردند، عمر بن خطاب از درب مسجد وارد شد، خم شد و به سوی سنگ‌ریزه‌های کف مسجد دست برد تا حبشیان را از این کارشان باز دارد، پیامبر فرمود: ای عمر رهایشان کن، بگذار بازی خود را ادامه دهند.»
حال با وجود چنین روایات توهین آمیزی، آیا می‌توان گفت پیامبر خاتم به دنبال لهو و لعب بوده است؟ آیا قبل از ظهور اسلام و در عصر جاهلیت مگر مردم به دنبال عیاشی و خوش‌گذرانی و لهو و لعب نبودند؟ اصلاً فلسفه ظهور پیامبر خاتم در آن عصر چه بوده است؛ مگر نه این بوده که با فساد و تباهی‌ها مبارزه کند و مردم را به سوی یکتاپرستی و معنویات اخلاقی، انسانی سوق دهد و هدایت کند؟
فاعتبروا یا اولی الابصار

پی‌نوشت:

[1]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، لبنان، کتاب المغازی، باب9، ج4، ص1469، ح3779.
[2]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، کتاب صلاة العیدین، باب3، ج2، ص610، ح893.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.