علت مظلوم نمایی بهائیان چیست؟

  • 1398/06/04 - 20:32
مهمترین دلایل طرح مظلومیت بهائى‌ها که از سابقه‌اى دیرین در نزد سردمداران این فرقه برخوردار بوده و تشکیلات کنونى آن نیز اصرار دارد تا جامعه بهائیت ایران با مظلوم نمایى و تمسک به حربه‌هاى دروغین توجه جهانیان را به وضع خود معطوف دارند، عبارتند از: تخریب وجهه اسلام و انقلاب اسلامى، سرپوش گذاشتن بر ضعف‌هاى عمیق عقیدتى، توجیه جنایات و خیانت‌هاى خود در ایران و جهان اسلام، جذب نیرو و جلب توجه جهانیان و امکانات مختلف مجامع بین المللى، تحت فشار قرار دادن جمهورى اسلامى...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پرسش: علّت این همه مظلوم نمایى بهائیان در داخل و خارج کشور و حمایت بى وقفه قدرت‌هاى استکبارى و مجامع بین المللى از این فرقه چیست؟
پاسخ: شکست مفتضحانه فرقه بهائیت با پیروزى انقلاب اسلامى و از دست رفتن اهداف و جایگاهى که بواسطه نفوذ در دولت پهلوى و حمایت‌هاى بیگانگان از آن برخوردار بودند، موجب گردید تا بهائیت در مقابل جمهورى اسلامى از موضع مظلومیت نمایى وارد گردیده و در این راستا به هرگونه روشى تمسک جوید. این ترفند که همواره یکى از اهرم‌هاى قوى تشکیلات بهائیت براى حفظ و صیانت از خود و همچنین جلب ترحم و احیاناً کسب حمایت عمومى، است در موارد بسیارى به گونه‌اى با دروغ پردازى، انکار حقایق و واقعیات همراه است که نقل آن در نشریات بهائى و رسانه هاى جهانى، چیزى جز دست کم گرفتن شعور و عقلانیت مخاطبان نمى‌باشد.
دلایل مظلوم نمایى:
مهمترین دلایل طرح مظلومیت بهائى‌ها که از سابقه‌اى دیرین در نزد سردمداران این فرقه برخوردار بوده و تشکیلات کنونى آن نیز اصرار دارد تا جامعه بهائیت ایران با مظلوم نمایى و تمسک به حربه‌هاى دروغین توجه جهانیان را به وضع خود معطوف دارند، عبارتند از:
۱. تخریب وجهه اسلام و انقلاب اسلامى،
۲. سرپوش گذاشتن بر ضعف‌هاى عمیق عقیدتى،
۳. توجیه جنایات و خیانت‌هاى خود در ایران و جهان اسلام،
۴. جذب نیرو و جلب توجه جهانیان و امکانات مختلف مجامع بین المللى،
۵. تحت فشار قرار دادن جمهورى اسلامى.
در ادامه به تبیین نمونه‌هایى از این شگرد مضحک مى‌پردازیم:
مظلوم نمایى و شانتاژهاى ماهرانه:
از دیدگاه فضل الله مهتدى معروف به صبحى که به مدت دوازده ساله نزد عبدالبهاء به عنوان مبلغ زبر دست بهائیت ونویسنده مکاتبات وى اقامت داشته و از نزدیک شاهد عینى عملکرد رهبرى بهائى‌گرى بوده و پس از کشف حقیقت و تحول عقیدتى به افشاى ماهیت این فرقه ضالّه پرداخت خاطرات صبحى تحت عنوان کتاب صبحى در سال ۱۳۱۲ ش در مطبعه دانش تهران به چاپ رسید و بخش دوم آن در سال ۱۳۳۵ تحت عناون پیام پدر منتشر شد، در خاطرات خویش پیرامون مهارت خاص بهائیان در شانتاژ، جوسازى و فضاسازى مظلوم نمایانه مى‌نویسد: «هر تبهکارى و آشوب از آن‌ها (: بهائیان) سر مى‌زند و چون کسى از آن‌ها بیزارى جست ناله ستمدیدگى بلند مى‌کنند و داد و فریاد به راه مى‌اندازند که اى مردم جهان! ما در ایران آزادى نداریم. ما مى‌خواهیم دشمنى و بدخواهى را از بیخ و بن براندازیم. ما مى‌گوییم مردم خاور و باختر از هر نژاد و کیش باید برابر و برادر باشند. ما مردم جهان را به این چیزها مى‌خوانیم ولى ایرانیان نمى‌خواهند که ما این روش را داشته باشیم و مى‌خواهند رستگاران را به هم بزنند».
صبحى براى بیان دغل کارى و نیرنگ‌سازى بهائیان شاهد غیرقابل انکارى ارائه مى‌دهد؛ عدم تعلّق خاطر بهائیان و رهبران آن به ایران و ایرانیان از اینجا مشخص مى‌شود که على‌رغم ارسال مبالغ سرسام آور پول به شوقى افندى از ایران، «در این سال‌ها چندین بار مردم برخى از ده ها و شهرها دچار زمین لرزه و سیلاب و دیگر آسیب ها شدند و نیکخواهان جهان کمک ها کردند. آیا شنیدید که شوقى دست کم ده لیره بدهد و با بینوایان همراهى کند؟ کسى نیست به این مرد بگوید تو که دم از این سخن مى‌زنى که: «اى اهل عالم همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار»، چرا کوتاهى کردى و از پول گزافى که هر سال با نیرنگ و افسون از کیسه مردم نادان این آب خاک در مى‌یارى اندکى از آن را بخشش نکردى؟».
در جایى دیگر از نوشته‌هاى صبحى مى‌خوانیم: «بسیار پیش آمده است که در شهرى یا در دهى میان دو نفر بر سر یک کار کوچک جنگى در گرفته و یکى از آن‌ها در زد و خورد سرش شکسته، بى درنگ نزد او رفته و عکسى از او برداشته و در روزنامه هاى جهان پخش کرده که اى مردم! بر ستمدیدگى ما دلسوزى کنید و ببینید چگونه در برابر یک کار کوچک، یک مسلمان سر یک بهائى را مى‌شکند. سپس مى‌گویند این که چیزى نیست در فلان شهر در نیمه شب به خانه یکى از هم کیشان ما ریختند و همه را از زن و مرد کشتند و یک تن را به جا نگذاشتند هر چند کودک شیرخوارى بود، باور نمى‌کنید این هم عکس آن‌ها. آن وقت یک عکس درست مى‌کنند که سه چهار نفر زن و مرد لخت بر روى زمین افتاده و یک سر بریده کودک هم در دست یک نفر است که نشان بیننده مى ‌دهد! این عکس را به همه روزنامه‌‌هاى جهان مى‌دهند و چاپ مى‌کنند و آبروى کشورى را مى‌برند که صدگونه سود از آنجا مى‌برند و هزار جور نادرستى مى‌کنند.»
دسیسه، جوسازى و سوءاستفاده از ناآگاهى مردم، شگرد همیشگى این فرقه بوده و هست. این دسیسه بازى و شانتاژهاى زیرکانه را در اغلب قضایا مى‌توان دید: «این‌ها با دست‌هاى نهانى آشوب‌ها به پا مى‌کنند و کارهاى زشت مى‌نمایند و مردم ساده را برمى‌انگیزند تا شورشى به راه بیندازند آن گاه به بیگانگان بگویند ببینید این مسلمانان به ما چه مى‌کنند. ما در این کشور از دست این‌ها روز خوش و آسایش نداریم. اى سروران جهان به داد ما برسید و به فرمانروایان ما بگویید مگر ما نباید آزادانه زندگى کنیم؟».[1]
اتهام نقض حقوق بشر:
پس از پیروزى انقلاب اسلامى به دلیل محرز شدن جاسوسى عده‌اى از سران تشکیلات در شهرهاى مختلف کشور به عنوان ستون پنجم بیگانگان در جنگ عراق علیه ایران و نیز کمک به تثبیت نظام شاهنشاهى و نیز حیف و میل اموال مسلمین و سرازیر کردن بیت المال به جیب صهیونیست‌ها، تعدادى از آنان دستگیر و پس از محاکمه توسط دادگاه‌هاى انقلاب اسلامى به تناسب جرم و خیانت، به حبس‌هاى متفاوت و اعدام محکوم شدند. در مقابل این احکام، دولت آمریکا که در حقیقت حامى اصلى آنان به حساب مى‌آمد، عکس العمل نشان داد و رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به این احکام اعتراض نمود.
در پاسخ آن، حضرت امام (ره) طى بیاناتى مهم مى‌فرمایند: «صحبت رئیس جمهور آمریکا را ملاحظه کردید که ایشان از همه دنیا استمداد کردند براى این که این بهائى که در ایران هستند و مظلومند و جاسوس هم نیستند و به جز مراسم مذهبى به کار دیگر اشتغال ندارند و ایران براى همین که این‌ها مراسم مذهبى شان را به جا مى آورند ۲۲ نفرشان را محکوم به قتل کرده‌اند؛ ایشان از همه دنیا استمداد کرده که این‌ها که جاسوس نیستند،... از آن طرف وقتى که حزب توده را مى‌گیرند، شوروى صدایش بلند مى‌شود که یک عدّه مردم بى‌گناهى که با جمهورى اسلامى هم موافق بودند، پشتیبان بودند، جمهورى اسلامى را هم این‌ها مثل دیگران همراهى کردند و حالا هم همین طور هستند، دولت ایران بیخودى آمده است این‌ها را گرفته و حبس کرده. از آن طرف هم آقاى ریگان مى‌گوید که این بهائى ها بیچاره‌ها مردم آرام ساکتى مشغول عبادت هستند، جهات مذهبى خودشان را به جا مى‌آورند و ایران براى خاطر همین که این‌ها اعتقادشان مخالف با اعتقاد آن‌هاست گرفتند. اگر این‌ها جاسوس نیستند شما صدایتان درنمى‌آمد. شما براى خاطر این که این‌ها دسته‌اى هستند که به نفع شما هستند. والا... آمریکا را مى‌شناسیم که انسان دوستى‌اش گل نکرده است که حالا براى خاطر ۲۲ نفر بهائى که در ایران به قول ایشان گرفتار شدند، براى انسان دوستى یک وقت همچو صدا کرده و فریاد کرده و به همه عالم متشبث شده است که به فریاد این‌ها برسید... لکن ما به شما بگوییم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهائى را به واسطه بهائى بودنش این محاکم ما محاکمه کردند و حکم به حبس دادند. این‌ها مسائل دارند. حزب توده را خودشان آمدند همه حرف‌هایشان را زدند و سابقه دارند. این‌ها بهائى ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند. یک حزبى که در سابق انگلستان پشتیبانى آن‌ها را مى‌کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانى مى‌کند. این‌ها هم جاسوسند مثل آن‌ها. اگر جاسوس نباشند خوب بسیارى از مردم دیگر هم هستند که این‌ها انحرافات عقیدتى دارند، کمونیست هستند، چیزهاى دیگر هستند. لکن مردم و محاکم ما به واسطه کمونیست بودن آن‌ها یا انحراف عقیده داشتن آن‌ها را نگرفتند و حبس بکنند... مسئله این است که طرفدار این ها شما آقاى ریگان هستید... و این دلیل بر این است که این ها یک وضع خاصى دارند که آن‌ها به این ها نفع مى‌رسانند و این‌ها نفع مى‌رسانند؛ نفع رساندن این‌ها غیر از این مى‌تواند باشد که اخبار ما را به آن ها بدهند، جاسوسى بکنند بین ملت ایران و دولت ایران با آن ها...».[2]
حمایت از خیانت و جاسوسى:
پس از اثبات حقایق و رسوائى عمال بیگانه، سران این فرقه نیز با مظلوم نمایى به پخش شایعات روى آورده و از ایران به مجامع جهانى شکایت بردند. دولت‌هاى غربى نیز با به کار گرفتن رسانه‌هاى تبلیغاتى خود با آن‌ها همصدایى نموده و افرادى چون گالیندوپل و کاپیتورن به عنوان نمایندگان «حقوق بشر» سازمان ملل متحد اعلام داشتند که بهائیان در ایران مورد آزار قرار مى‌گیرند. آنان اعدام چند نفر مجرم بهائى نظیر هویدا در آغاز انقلاب را مستمسک قرار دادند؛ اما هرگز به مخاطبین خود و افکار عمومى جهان نگفتند که بهائیانى در ایران بازداشت یا اعدام شدند که جنایات و فعالیت جاسوسى آن‌ها و نیز تلاش آنان براى حیف و میل اموال مسلمین و غارت بیت المال، محرز شده بود.
چنانکه در پاسخ کانون رهپویان وصال شیراز به نامه سرگشاده جامعه بهائى ایران به رئیس جمهور مى‌خوانیم: «بهت و تعجب ما از نامه سرانتان به رئیس جمهور زمانى به اوج خود می‌رسد که آنان از ۱۶۱ سال تحمل درد و رنج و تبعیضات سخن می‌رانند، و در جایى از نامه خود از قتل و اعدام و حبس بى حساب و کتاب بى‌گناهانشان پس از انقلاب پرده درى مى‌کنند!! شاید گذشت بیش از ۲۶ سال از انقلاب اسلامى ایران باعث فراموشى قسمتى از حقایق دوران ستمشاهى براى نسل جدید و جوان جامعه ایرانیان بهائى شده باشد ولى تعجب ما از آن است که این کلمات از زبان‌هایى شنیده مى‌شود که نامشان در تاریخ ثبت شده و گویا تاریخ زندگانى خود را هم به فراموشى سپرده‌اند!! ملّت ایران هنوز جنایات بهائى معروف سپهبد صنیعى، آجودان مخصوص شاه و وزیر جنگ وى را در قتل عام مسلمانان در تهران و شهرهاى دیگر ایران فراموش نکرده‌اند. امیر عباس هویدا، نخست وزیر بهائى رژیم سلطنتى که مدت زمامداریش در دوران طاغوت از همه نخست وزیران دیگر طولانى‌تر بود، لکه ننگ دیگرى در تاریخ ماندگار ایران بود. شما سرلشگر ایادى پزشک مخصوص شاه، هوشنگ نهاوندى رئیس دانشگاه تهران و شیراز، فرخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش، شاهقلى وزیر بهدارى، مهتدى مسوول دفتر هویدا و صدها مقام سیاسى و نظامى دیگر این رژیم را که همگى متدین به دیانت بهائى بودند فراموش کرده‌اید؟ هرگز! این ملت فراموش کنند که مقامات بهائى از دبستان تا دانشگاه (وزیر آموزش و پرورش تا رئیس دانشگاه) براى تغییر عقاید حقه این مردمان برنامه‌ریزى کرده بودند و با تمام قواى نظامى رژیم پهلوى (از آجودان مخصوص شاه تا وزیر جنگ) به جان و مال و ناموس این مردمان تجاوز کرده بودند، طورى که سرلشکر فردوست، رئیس ساواک رژیم نیز در کتاب مشهور خاطراتش مى‌نویسد: «بهائیانى را که من دیدم واقعاً احساس ایرانیت نداشتند و این کاملاً محسوس بود و طبعاً این افراد جاسوس بالفطره هستند».
با همه این‌ها آیا باز هم مردم ایران حق نداشتند این جانیان بالفطره را به مجازات خیانت ها و جنایت هایشان برسانند؟! گرچه اکثر قریب به اتفاق آنان در اواخر حکومت ستمشاهى به همراه میلیاردها میلیارد اموال و دارائى‌هاى ملّت مظلوم ایران به دامان اربابان آمریکائى و انگلیسى و اسرائیلى خود پناه برده و فرارى شدند. چه بسیار هزینه‌هاى کلان جنایات بزرگ بشرى علیه ملل مظلوم عراق و فلسطین که توسط متمولین بهائى پرداخت گردید تا شاید چند صباحى دیگر آنان را به رسمیت شناخته و از حقوق این مظلومان معصوم حمایت به عمل آید!!... ببینید که با حمایت کورکورانه شما از بیت العدل، در گسترش تبلیغات علیه نظام ایران، اکنون ملّت جمهورى اسلامى که راه خود را براى کسب علم و پیشرفت در علوم جدید و مخصوصاً انرژى هسته‌اى هموار کرده بود، در فشارهاى بین المللى براى دست کشیدن از این تکنولوژى قرار دادید. علمى که به اعتراف دانشمندان جهان مى‌توانست مقام ایران را تا ۵ کشور برتر علمى جهان بالا بیاورد. سر و صداهاى اخیر و مخصوصاً نامه مضحکى که در تمام ایران و جهان توزیع گردید فشارهاى سیاسى بر ایران را دو چندان کرده طوریکه همگام با این نامه نخست‌وزیر و وزیر خارجه کشور انگلستان اعلام کردند که باید پرونده حقوق بشر ایران بررسى شود، و اسرائیل ایران را به حمله نظامى تهدید نمود و آمریکا فشارهاى تبلیغاتى خود را بر مسئله انرژى هسته‌اى ایران افزایش داد. البته واضح و مبرهن است که همه این‌ها از قبل طراحى و برنامه‌ریزى شده بود و نامه مزبور نیز بخشى از سناریوى استکبار و استعمار جهانى بود و بیت العدل نیز بار دیگر به وظیفه وجودى خود عمل نمود.[3]
قطعنامه هاى سیاسى
در فاصله سال هاى ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۳ یعنى در طول دوازده سال، نمایندگان آمریکا شش قطعنامه به تصویب رساندند که در آن‌ها به جانبدارى و حمایت از بهائیت پرداخته و بنا به اعتراف بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا: «ایالات متحده مى‌کوشد یک همکارى بین المللى براى زیر فشار قرار دادن حکومت اسلامى ایران به منظور رعایت حقوق اقلیت‌هاى مذهبى به وجود آورد».[4]
در سال‌هاى بعد نیز کشورهاى غربى با حمایت قاطع خود از بهائیت در پیش نویس قطعنامه حقوق بشر سازمان ملل علیه ایران جمهورى اسلامى، مورخه ۱۷/۹/۱۳۷۴.، بار دیگر به منافع حاصل از وجود جاسوسان خود در کسوت بهائى اعتراف کردند. در قطعنامه‌اى که مجلس نمایندگان آمریکا در سال ۱۳۷۵ تصویب کرد از دولت ایران خواست که از اعمال تبعیض علیه بهائیان ایران خوددارى کند.
در نامه نمایندگان آمریکا تأکید شده بود: «بهائیان ایران عاملى مهم در هرگونه روابط آینده آن کشور با ایالات متحده است».[5]
همچنین برایان کسیدى، نماینده انگلیسى پارلمان اروپا پس از بازدید از ایران و بازگشت به لندن، از رفتار با بهائیان انتقاد کرد و حمایت بین المللى از بهائیان جاسوس در ایران را به نمایش گذاشت. همان، مورخه ۳۰/۳/۱۳۷۵. علاوه بر آن موریس کاپیتورن - نماینده کمیسیون حقوق بشر - نیز در جریان بازدید از ایران مدعى نقض حقوق بهائیان در ایران شد.[6] گروهى از نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا در پیش‌نویس قطعنامه دولت ایران را به نقض حقوق بشر محکوم کرده و از باراک اوباما، رئیس جمهورى و هیلارى کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا خواسته‌اند که دولت ایران را محکوم کنند.[7]
ریشه یابى:
ریشه این شگرد تبلیغاتى و صدور قطعنامه‌هاى مکرر علیه جمهورى اسلامى ایران و حمایت دلسوزانه! و بشردوستانه! از فرقه استعمارى بهائیت و دین و مذهب نامیدن آن و خواستار آزادى فعالیت ‌هاى گمراه کننده و انحراف آفرین بهائیان ایران شدن، که از ابتداى پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون توسط آمریکا و بنگاه هاى تبلیغاتى استکبار به شدت پیگیرى مى‌شود، به فلسفه تشکیل بهائیت و اهدافى که استعمار از شکل گیرى و ایجاد این فرقه ضاله در کشور ما داشته و دارند بازمى‌گردد. در حقیقت آن چه هر روز درباره وضع بهائیان ایران در غرب تکرار مى‌شود به دلیل پیوندهاى استوار و نزدیک سران این فرقه با نومحافظه کاران و لابى صهیونیستى در دولت‌هاى اروپاى غربى است که براى فشار بر ایران از کاه کوه مى‌سازند.[8]
در این راستا بهائیت با مظلوم نمایى در جوامع و نهادهاى بین المللى، درصدد بسترسازى براى فشارهاى مضاعف قدرت‌هاى استکبارى بر جمهورى اسلامى در جهت عقب نشینى از حقوق حقه ملّت مسلمان و آزادى خواه ایران است. به عنوان نمونه وقتى جامعه بهائى نامه‌اى به آقاى خاتمى (رئیس جمهورى وقت ایران) مى‌نویسند و تظلم خواهى مى‌کنند، برخى سازمان‌هاى بین المللى، با استناد به همین نامه، ایران را به نقض حقوق بشر محکوم مى‌کنند. به گفته یکى از صاحب نظران، این نامه در شرایطى - به صورت گسترده - توزیع شد که در کنار تهدید ایران به وسیله اسرائیل، فشار آمریکا و اروپا بر ضد فعالیت‌هاى هسته‌اى ایران اوج گرفته و آن‌ها هر روز بخشى از جنگ روانى و تبلیغاتى خود را در این باره انجام مى‌دهند، تا جایى که تونى بلر و جک استراو، نخست وزیر و وزیر امور خارجه انگلیس اعلام کردند که پس از پرونده هسته‌اى، پرونده حقوق بشر در ایران در دستور کار قرار مى‌گیرد و در این بین، جامعه بهائیان هم مورد استفاده ابزارى صهیونیسم‌ها قرار گرفته است.[9]
روشن است که در دنیاى سیاست و جهان مبتنى بر اصالت سود، قدرت خارجى از هیچ فرد، گروه یا جریانى حمایت نمى‌کنند مگر آن که آن را در پیوند با خود و در راستاى منافع خویش بدانند. به راستى صرف نظر از نقض حقوق بشر در سطح کلان و گسترده به وسیله قدرت‌هاى استکبارى در جهان - از جمله جنایات غزه، عراق، افغانستان - و از جمله در ایران عصر پهلوى که جوانان تحصیل کرده و علما و اندیشمندان به جرم مبارزه براى آزادى کسب استقلال حفظ هویت ملّى و دینى خویش، به مسلخ فرستاده مى‌شدند. و از قضا بهائیان نیز در اجراى آن فجایع نقش داشتند، چگونه است که ملّت ایران چندان حمایتى از سوى قدرت‌هاى جهانى مدعى حقوق بشر نمى‌دیدند؟ و اکنون چگونه است که همان قدرت‌ها از هیچ کوششى نه تنها براى رهایى جاسوسان بهائى از زندان، که براى ترویج و تبلیغ آن‌ها دریغ نمى‌ورزند؟ پاسخ با توجه به ماهیت نظام سلطه، و پیشینه و فلسفه وجودى این فرقه، ناگفته پیدا است.[10]

پی‌نوشت:
[1]. ر.ک: خاطرات و زندگى صبحى، سیدهادى خسروشاهى، فصلنامه مطالعات تاریخى، ش ۱۷.
[2]. امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱۷، صص ۲۶۷-۲۶۶.
[3]. جوابیه مردمى کانون فرهنگى رهپویان وصال شیراز به نامه سرگشاده جامعه بهائى ایران به رئیس جمهور، واحد فرق انحرافى، آدرس اینترنتى:www.rahpouyan.us/images/۰۱.htm .
[4]. رادیو اسرائیل، مورخه ۲۱/۷/۱۳۷۳.
[5]. همان، به نقل از بخش فارسى رادیو آمریکا، مورخه ۱۰/۱/۱۳۷۵.
[6]. همان، مورخه ۱۹/۸/۱۳۷۵.
[7]. مطرح شدن قطعنامه در کنگره آمریکا درباره بهائیان، بى بى سى فارسى، دوشنبه ۱۶ فوریه ۲۰۰۹، ۲۸ بهمن ۱۳۸۷.
[8]. برخى ملاحظات تاریخى، عبداللَّه شهبازى، یادداشت هاى پراکنده، پایگاه اینترنتى شهبازى ۵/۱۱/۱۳۸۴.
[9]. سایت بازتاب، ۲۳ آذر ۱۳۸۳، مقاله شهریار رضوان طلب، ذیل عنوان «پشت پرده شب نامه بهائیان».
[10]. ر.ک: بهائیت و سیاست؛ تناقض شعار و عمل، سید مصطفى تقوى، ویژه نامه ایام ش ۲۹. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: ۱۳/۵۰۰۰۳۵)

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.