انحرافات برادران غزالی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اینستاگرام، مطلبی درباره ابوحامد محمد غزالی نوشته شده بود که علمایی از اهلسنت مانند ابن جوزی، نسبت به اعمال و افکارصوفیانه وی به شگفت آمده و گفته: «در شگفتم که چگونه مردم را به این اعمال مخالف دستور شرع، ترغیب میکند؟ آیا جایز است که انسان شب را تا به صبح روی سر بایستد تا خون به صورتش بازگردد و تولید بیماریهای شدید کند؟! درواقع ابو حامد غزالی فقه را به تصوف خیلی ارزان فروخته است!» [1]
یکی از دراویش و صوفیان، در مقام دفاع گفت: محمد غزالی فردی فقیه و عالم بوده و نسبت به سخنان و اعمالش آگاه و علم داشته، شما چرا ناراحتید و فکر میکنید کارهایش خطا بوده است؟
گفتم: غزالی با تفکرات و عقاید منحرف، نه تنها خود به راه خطا رفته، بلکه مردم را هم از اسلام واقعی دور و بهانحراف کشانده است. وی با تألیف کتابهایی همچون احیاء العلوم، اعتقادات بسیاری از مردم را خدشهدار کرده است. غزالی در این کتاب به صراحت از ظالم و قاتلی همچون یزید حمایت کرده و لعن او را از این جهت که مسلمان است جایز ندانسته است، وی در اینباره مینویسد: « لعن مسلمانان جایز نیست و یزید مسلمان است و نسبت قتل یا امر یا رضای او به قتل حسین (علیهالسلام) سوءظن به مسلمان است و به حکم کتاب و سنّت حرام است، هر کس شک در صحت این نسبت کند در غایت حماقت است.» [2]
صوفی: خُب، حکم شرعی را بیان کرده که سوء ظن به مسلمان حرام است و باید از این کار پرهیز کرد.
گفتم: بله! سوء ظن به مسلمان حرام است اما نه همچون یزیدی که از مسلمانی بویی نبرده و در ظلم و ستم به مسلمانان، سرآمد همه ظالمین بوده و قاتل حضرت حسین بن علی (علیهالسلام) فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است. مگر در زیارت عاشورا نخواندی که این خبیث مورد لعن خداوند عالم قرار گرفته و در قرآن به صراحت فرموده همکاری و حمایت بر ظالم، موجب داخل شدن در آتش دوزخ است: «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ[هود/113] و به كسانى كه ستم كردهاند متمايل مشويد كه آتش (دوزخ) به شما مى رسد.»
صوفی: اما برادرش از جهت اخلاقی و عرفانی خیلی کارش درست است و کتابهایی هم در زمینه عرفان نوشته و حتی از سران صوفیه بوده که دراویش و صوفیان، احمد غزالی را هفتمین قطب این سلسه بعد از غیبت کبرای امام دوازدهم بهشمار آوردهاند. وی از مشایخ بزرگ و متنفذ صوفیه در زمان سلاطین سلجوقی بوده که ویژگی مرید پروری او سبب شده نام او در بسیاری از سلاسل و طریقه های صوفیه مانند نعمتاللهیه، کبرویه و ذهبیه به چشم بخورد.
گفتم: افکار و عقاید انحرافی احمد غزالی هم مانند برادش بوده، که سعی در گسترش اعمال غیرشرعی و بدعتآلود در بین مردم داشت. تألیف چند کتاب یا پرورش چند شاگرد مطرح، دلیل بر خوب بودن شخصی نیست، بلکه باید به عقیده و تفکرات وی نگاه کرد که آیا مورد رضایت خداوند متعال وائمهی معصومین (علیهمالسلام) است یا نه؟
صوفی: مگر چه عقیدهای دارد که این طور از وی بدگویی میکنی؟
گفتم: عقاید منحرف زیادی داشته که فقط به دو مورد اشاره میکنم:
اول اینکه وی شیطان را تقدیس و او را الگو و مربی خود دانسته است. علامه محمد علی بن وحيد بهبهانی در اینباره میگويد: «احمد غزالی شيطان را سيدالموحدين میدانسته و میگفته من لم يتعلم التوحيد من ابليس، فهو زنديق»[3] يعنی كسی كه توحيد را از شيطان نياموزد كافر است.»
دوم اینکه احمدغزالی عشق به زیبارویان، بخصوص پسران امرد و نوجوانان را برای رسیدن به خدا لازم میدانست و به بهانه رسیدن به عشق الهی، در این مسیر از هر عمل و سخنی دریغ نکرده و اختلاط و عشقورزی به امردان و نوجوانان را به اوج قباحت رسانده بود. ابن جوزی عالم سنی در اینباره مینویسد :«مشهور است که احمد غزالی شاهد باز بوده و خدمتکاری امرد و ترک داشته که او را دوست میداشته است. وقتی ابوالحسین بن یوسف نامه ای در اعتراض به این اعمال به غزالی نوشت، او در حالی که بر فراز منبر بود، پس از خواندن نامه و اطلاع از مضمون آن، غلام ترکش را نزد خود خواند و او پله های منبر را یک به یک پیمود و نزدش رفت، خواجه احمد غزالی بین چشمان او را بوسید و گفت: این هم جواب نامه!» [4] نفوذ و قدرت احمد غزالی چنان بود که حتی فقهای عالیرتبه پایتخت هم نمیتوانستند در مقابل فساد جنسی او، کوچکترین اعتراض، بلکه خمی بر ابرو آورند. «اما وقتی داستان خلوت کردن شیخ احمد غزالی با جوانان خوش سیما و امردان زیباروی به شیخ الشیوخ پر هیبت و جاه بغداد رسید، درخواست ملاقات با شیخ احمد را کرد و وقتی وارد اتاق شد و حالت شیخ احمد با امردان را دید، ناگهان رنگ از چهره اش پرید، اما شیخ احمد طاقت همین مقدار را نیز نداشت و چون تغیّر در چهره فقیه بغداد را دید گفت: گم شو احمق! و سپس او را از اتاق خود بیرون کرد.[5]
آیا برادران غزالی با این انحرافات و عقاید فاسدی که سعی در فریبدادن و گمراه کردن مردم، برای رسیدن به مقاصد دنیوی خود بودند، شایسته تبعیت و پیروی هستند؟
پینوشت
[1].مکارم شیرازی، ناصر، جلوه حق، نشر مدرسه علی بن ابیطالب، قم، 1381، ص 158.
[2].غزالی، محمد، احیاءالعلوم، به تحقیق حافظ عراقی، انتشارات دارالکتاب العربی، ج 3، ص106.
[3]. بهبهانی (کرمانشاهی)، محمدعلی، خیراتیه، نشر انصاریان، قم، 1371 هق، ج 2 ص 126.
[4]. مجموعه آثار احمد غزالی، غزالی، احمد بن محمد، بهاهتمام احمد مجاهد، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم،1376، ص45.
[5]. همان، ص45.
افزودن نظر جدید