روایت سازی در تعریف صوفیه!
مطلب اجمالی_ در حالی سلطان حسین تابنده روایاتی را در مدح صوفیه در تعریف کلمه تصوف از حضرت علی (علیه السلام) نقل میکند که منبعی که این روایت را از آن نقل میکند کتاب عوالی اللئالی ابن ابی جمهور است که نهتنها بسیاری از علما شیعه این کتاب را رد کردهاند بلکه برخی از علما اهل سنت نیز روایات وارد شده در این کتاب را به خاطر وجود روایات اشخاصی همچون ابوهریره رد کردهاند. آنچه اهمیت بیشتری دارد اینکه از متصوفه نیز شخصیتهای برجستهای همچون اسدالله خاوری این کتاب را رد کرده و درباره حدیث منسوب به علی (ع) میگوید: «این حدیث اساساً در کتب معتبره (اصول اربعه) نیامده است.» [ذهبیه تصوف علمی ج 1 ص 44] بنابراین باید گفت که استناد و تمسک کردن سلطان حسین تابنده به این کتاب کاملاً بیاساس و باطل است.
پینوشت:
خاوری، اسدالله، ذهبیه تصوف علمی و آثار ادبی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۸۳، ج 1، ص 44
مطلب تفصیلی_ درحالیکه روایات زیادی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آلِ) و اهلبیت (علیهمالسلام) در ذم صوفیه ورود شده است. سلطان حسین تابنده در کتاب خود حدیثی را از امیرالمؤمنین علی (ع) در مدح صوفیه نقل کرده است که امام فرمودهاند: «التصوف اربعه احرف: (تاء و صاد و واو و فاء). التاء ترک و توبه و تقی. و الصاد صبر و صدق و صفا. و الواو ود و ورد و وفا. والفاء فرد و فقر و فناء) یعنی: تصوف چهار حرف است: تاء، صاد، واو، فاء. تاء ترک دنیا و توبه و پرهیزگاری است. صاد صبر و راستی و صفای دل است. واو دوستی و توجه به ورد و دعا و... وفا به عهد است و فاء تنها بودن و فقر الی الله و نیستی و فانی شدن از انانیت.» [1]
جدای از اینکه امثال این چنین روایتی در مدح تصوف، در کلام هیچیک از حضرات اهل بیت (علیهم السلام) دیده نمیشود ولی کتابی که این روایت از آن نقل شده کتاب عوالی اللئالی است که علما برجسته فقه، حدیث و رجال، صاحب این کتاب را به سهلانگاری در نقل اخبار و خلط کردن درست و نادرست متهم کردهاند. نویسنده کتاب ابن ابی جمهور است که بهخاطر سهلانگاری در نقل روایات عامّه و مُرسل همواره مورد اعتراض گروهی از اعاظم و فقهای شیعه قرار گرفته است .
اما گذشته از شخصیت ابن ابی جمهور، اشکلات زیادی به کتابش نیز وارد است. ازجمله اینکه ایشان در نقل روایات، در کتاب خود هیچ توجهی به ثقه بودن یا نبودن راوی حدیث نداشته و روایات زیادی را از عامه در کتاب خود آورده است که بزرگترین ضعف این کتاب بهشمار میرود. اما مسئله به همینجا ختم نمیشود، زیرا ابن ابی جمهور به حدی در نقل روایات، سهلانگار بوده که روایاتی را از اشخاصی همچون ابوهریره در کتاب خود آورده است که حتی در نزد اهل عامه نیز جایگاهی نداشته است. چنانچه ابن قتیبه درباره ابوهریره میگوید: «أکذبه عمر و عثمان و علی و عائشة [2] او را عمر و عثمان و علی و عایشه تکذیب کردهاند.» با این وصف، وقتی برخی روایات کتاب عوالی اللئالی نزد اهل عامه صحیح نباشد و به آنها تمسک نکنند، چطور ما شیعیان میتوانیم روایات این کتاب را بپذیریم. جالبتر اینکه روایات این کتاب، نهتنها از سوی برخی از اهل عامه مورد قبول واقع نشده است، بلکه از سوی برخی صوفیان صاحبنظر نیز رد شده است. دکتر (اسدالله خاوری) با تمام علاقهای که به تصوف داشته و جزو شخصیتهای علمی فرقه ذهبیه بهشمار میآورد کتاب عوالی اللئالی را رد میکند [3] و درباره حدیث منسوب به علی (ع) میگوید: «این حدیث اساساً در کتب معتبره (اصول اربعه) نیامده است.» [4] بنابراین باید گفت که استناد و تمسک کردن سلطان حسین تابنده به این کتاب کاملاً بیاساس و باطل است.
پینوشت:
[1]. تابنده سلطان حسین، رساله رفع شبهات، نشر حقیقت، تهران، 1382، ص 60
[2]. ابن قتيبه ، عبد الله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، نشر تبیان، قم، 1387، ج 1 ص 22
[3]. خاوری، اسدالله، ذهبیه تصوف علمی و آثار ادبی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۸۳، ج 1، ص 33 پاورقی شماره 3
[4]. همان، ج 1، ص 44
افزودن نظر جدید