حسبنا کتاب الله منجر به گمراهی شد

  • 1397/01/07 - 19:08
حدیث دوات و قلم یا حدیث قرطاس از احادیثی است که مورد پذیرش و اجماع علمای فریقین است. در این حدیث سخن بسیار است. شیعه امتناع برخی از وصیت پیامبر را باعث گمراهی مسلمین می داند چرا که اگر وصیت رسول خدا انجام می گرفت بنابر گفته خود حضرت کسی گمراه نمی شد.در حالی که می بینیم جامعه اسلامی دارای تفرقه و گمراهی هستند و این تفرقه ار همان روز نشأت گرفت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مورد حدیث قرطاس سخن بسیار گفته شد و با ادله محکم ثابت شده است که حدیث قرطاس از احادیث صحیح می‌باشد. اما آن‌چه که در این حدیث بیشتر به چشم می‌آید، کلامی است که از زبان عمر بن خطاب صادر شد و آن جمله معروف «حسبنا کتاب الله» است که بعدها اعتقادات اهل سنت از آن نشأت گرفت.
در این نوشتار به نظرات برخی از علمای اهل سنت در خصوص این تعبیر اشاره می‌کنیم و ببینیم که آنان در مورد این سخن چه تعابیری را به کار می‌برند. وقتی نظرات علمای اهل سنت را می‌بینیم تعابیری که خوشایند باشد دیده نمی‌شود. تعابیری هم‌چون زندیق، اهل بدعت و غیره که به آنان اشاره می‌کنیم.
1) ابومحمد حسن بن علی بربهاری(م329هـ)، عالم شهیر اهل تسنن که در زمان خود به شيخ الحنابله مشهور بوى در «شرح السنة» چنین می‌گوید: «و إذا سمعت الرجل تأتيه بالأثر فلا يريده، ويريد القرآن، فلا [تشك] أنه رجل قد احتوى على الزندقة، فقم من عنده.[1] و اگر شنیدی که روایتی به کسی رسید و او آن را قبول نکرد و صرفاً قرآن را خواست پس شک نکن که او زندیق است و از پیش او برو.»
مشاهده می‌کنیم بزرگ حنابله به کسی‌که سنت را کنار بگذارد و بگوید فقط کتاب خدا، او را به صفت زندیق متصف کرده است.
2) أبوالقاسم اسماعيل بن محمد بن فضل تيمی اصفهانی(م535هـ) كه از اعلام حفاظ و از شيوخ سمعانی است در «الحجة فی بیان المحجة» می‌گوید: «و إذا رأيت الرجل يخاصم في دين الله و يجادل في كتاب الله فإذا قيل له: قال رسول‌الله، قال: حسبنا كتاب الله؛ فاعلم أنه صاحب بدعة.[2] پس اگر دیدی کسی در مورد دین خدا به مخاصمه برخاسته و در مورد کتاب الله مجادله می‌کند و وقتی به او گفته می‌شود: رسول‌خدا چنین و چنان فرموده، سپس می‌گوید: کتاب خدا برای ما کفایت می‌کند‌، بدان‌که او صاحب بدعت است.»
می‌بینیم که در کلام اصفهانی به صراحت گفته شده که اگر شخصی بگوید حسبنا کتاب الله آن شخص اهل بدعت است.
3) ابن حزم اندلسی در « الاِحکام فی اصول الاَحکام » نیز چنین می‌گوید : «و لو أن امرأ قال لا نأخذ إلا ما وجدنا في القرآن، لكان كافرا بإجماع الأمة.[3] اگر کسی بگوید که ما جز آن‌چه که در قرآن می‌یابیم اخذ نمی‌کنیم، چنین شخصی به اجماع امت کافر است.»
ابن حزم اندلسی که از مشاهیر اهل‌سنت و مورد اعتماد آن‌هاست، شخص منکر سنت و روایت را کافر می‌خواند.
4) سیوطی كه نيازی به توصيف او نيست و شهرتش در میان اهل علم زبانزد است، در كتاب «مفتاح الجنه فی الاحتجاج بالسنه» روایتی از خود عمر بن خطاب نقل می‌کند که او منکر احادیث و سنت را احمق می‌خواند. او آورده است: «وَ أخرج سعيد بن مَنْصُور عَن عمرَان بن حُصَيْن أَنهم كَانُوا يتذاكرون الحَدِيث فَقَالَ رجل دَعونَا من هَذَا وجيؤونا بِكِتَاب الله فَقَالَ عمر: إِنَّك أَحمَق أتجد فِي كتاب الله الصَّلاة مفسره، أتجد فِي كتاب الله الصّيام مُفَسرًا، إِن الْقُرْآن أحكم ذَلِك وَالسّنة تفسره.[4] سعيد بن منصور روايت می‌کند از قول عمران بن حصين که ما در حال صحبت کردن در مورد احاديث بوديم که مردی آمد و گفت: اين حرف‌ها را رها کنيد! از کتاب خدا برای من دليل بياوريد .عمر بن خطاب گفت: تو آدم احمقی هستی! آيا در کتاب خدا، نماز خواندن و روزه گرفتن تفسيرش آمده؟ کتاب خدا حکم را آورده و سنت نبوی آن را تفسير می‌کند.»
5) البانی که وهابی بودن او بر کسی پوشیده نیست، در کتاب «منزلة السنة فی القرآن» بابی دارد به نام «ضلال المستغنين بالقرآن عن السنة» او در این باب کسانی‌که قرآن را، از سنت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مستغنی و بی‌نیاز بداند، گمراه خوانده است.[5]
6) دکتر محمد بن محمد ابوشهبه(م1332هـ) در کتاب «فی رحاب السنه، الکتب الصحاح السته» می‌گوید: «فقد ظهرت فئة فی القدیم و الحدیث تدعوا الی هذه الدعوة الخبیثة و هی الاکتفاء بالقرآن عن الاحادیث و غرضهم هدم نصف الدین.[6] گروهی در زمان‌های قبل و هم اکنون نیز به‌وجود آمده‌اند که به این ادعای خبیث یعنی اکتفا به قرآن، بدل از احادیث دعوت می‌کنند و هدف آن‌ها از بین بردن نصف دین است.»
او با این بیان می‌خواهد بگوید که سنت رسول‌خدا و احادیث او نیمه دوم دین هستند و تنها نمی‌توان به کتاب خدا اکتفا کرد. بنابراین حسبنا کتاب الله انهدام نصف دین است.
و به نظر ما واقعاً همین‌گونه است، و حتی می‌توان بالاتر گفت که گوش فرا ندادن به سخن رسول خدا، انهدام تمام دین است. چرا که اگر اجازه می‌دادند رسول خدا وصیت و سفارش خود را انجام می‌داد، هرگز گمراهی و دو دستگی و افتراق بین امت واحده اسلامی رخ نمی‌داد و همین افتراق سبب شد که چیزی از اسلام واقعی باقی نماند.

سؤال من از برادران اهل‌سنت این است، بر اساس سخنان علمای اهل تسنن و وهابیت، کسی که مدعی باشد (حسبنا كتاب الله) قرآن برای ما کافیست، فردی زندیق، اهل بدعت، خارجی، کافر، احمق، خبیث و گمراه است و می‌بينيم كه اين اتصافات را شيعيان نداده‌اند؛ حال خودتان قضاوت کنید.

پی‌نوشت:

[1]. شرح السنة، أبو محمد البربهاری، دار المنهاج للنشرو التوزیع، الریاض: ص 119 رقم 135.
[2]. الحجة في بيان المحجة و شرح عقيدة أهل السنة، أبو القاسم التيمي الأصبهاني، دار الراية، الرياض: ج 2 ص 539.
[3]. الإحكام في أصول الأحكام، ابن حزم اندلسی، دار الآفاق، بیروت: ج2، ص80.
[4]. مفتاح الجنة في الاحتجاج بالسنة، سیوطی، جامعة الاسلامیة، مدینة: ص59.
[5]. منزلة السنة في الإسلام، البانی، دارالسلفیة، کویت: ص12.
[6]. فی رحاب السنة - الکتب الصحاح الستة، ابوشهبه، مجمع البحوث الاسلامیة، مصر: ص17.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.